دوشنبه 27 خرداد 1387

غزل واره ای که جوانی ام بود، احمد پناهنده

در گذار ِ شب، قدم در زير ِ مهتاب، سوی ِ ميخانه شديم
چهره ها، گلگون نموديم، ارغوان و مست، مستانه شديم

مست، در دست، جام ِ باده، راهی ی ِ دريا شديم
با نسيم ِ آب، شديم شاداب، صدف دانه شديم

صبح شد، وقت ِ سحر، صبحانه را در بوستان
شهد ِ گل نوشيدم و زنبور وار، پرواز و پروانه شديم

پيکر ِ عريان بديديم يار را، در باغ ِ گل
گل شديم، پيکر ببوييديم و ديوانه شديم

لذت ِ آغوش ِ يار، آتش به جانان شعله زد
جان شديم در پای ِ يار، رقصان و جانانه شديم

شور شديم، شيدا شديم، رسوای ِ اين دنيا شديم
درد را، از جان بدر کرديم و غم را، جمله بيگانه شديم

بر تن ِ گلبرگ ِ گل، بستر نموديم، شام را
نور ِ مهتاب را، چراغ ِ خواب و همخانه شديم

ای فلک! از ما تو نستان! اين شب ِ شور و شراب
دل ز خون پُر، خانه ويران، خانه ويرانه شديم

[email protected]
[email protected]

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/37298

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'غزل واره ای که جوانی ام بود، احمد پناهنده' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016