دولت آبادی: پروندهی ما را با سعدی و حافظ و ورزش باستانی بستهاند
نشست نقد و بررسی جلد نخست «مجموعهی اشعار» جواد مجابی روز چهارشنبه (پنجم تيرماه) در کانون فرهنگی تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش کتاب خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، در ابتدای مراسم، محمود دولتآبادی که برای خواندن شعرهايی از جواد مجابی پشت تريبون حاضر شده بود، زبان به گله گشود و گفت: امروز برحسب عادت، اخبار ساعت ۲ بعدازظهر را گوش میدادم. متوجه شدم يونسکو در اين ايام هفتهی ايران را برگزار میکند. گفتم امروز اينجا به گلايه سخن بگويم از بابت اينکه چرا در مجمعی چنان جدی و آبرومند و ستودنی، از فرهنگ ايران به معنای زندهی آن و آنچه قابليت آن را دارد مطرح شود، هيچ خبری نيست.
اين نويسندهی پيشکسوت در ادامه يادآور شد: در اين مجامع، يک شخصيتی میآيد و میگويد ايران کشور مهمی است و دارای فرهنگ و تمدن غنی است و تمام! اما اينجا که آمدم، احساس کردم گلايه کردن از يونسکو و مقامات رسمی هم بيهوده است؛ چرا اين حس واقعی به من دست داد؟ از آنجا که حتا دوستان نزديک ما هم اينجا نيستند؛ يعنی اينهمه بیتفاوتی و اين بیربطی شگفتانگيز است.
او تصريح کرد: میخواستم بگويم آن فرهنگ غنی و آنچه در ويترين جهانی نگهداری میشود، بناست که همچنان بسته باقی بماند؟ يعنی جهان پروندهی باشکوه ما را با سعدی و حافظ بسته است و ويترينی شدهايم؟ اما میبينم حتا دوستان نزديک ما به خاطر گرمی هوا، ترافيک، نبودن جای پارک و... به اين نشست نيامدهاند. حتا ناشر اثر هم نيامده و من ديگر چه بگويم؟!
دولتآبادی همچنين تأکيد کرد: در نظر داشتم به يونسکو و هموطنان رسمی بگويم آنچه از ايران باقی مانده، فقط ورزش باستانی نيست. ملت ايران در افت و خيزش تداوم يافته و دست کم در چند دههی اخير به عنوان يک ملت زنده است.
نويسندهی «کليدر» با انتقاد از ضعف دانش تاريخی برخی مسؤولان در مواجهه با نگاه ويترينی غرب به ايران، خاطرنشان کرد: ملت ايران يک تودهی بیحجم نيست. از خودم میپرسم که اين ملت آيا در عرصهی موسيقی، نقاشیهای جديد، شعر و ادبيات، هيچچيز در جهان معاصر ندارد؟ يا از ميان نوادگان ملاهادی سبزواری و شيخ شهابالدين سهروردی، هيچ نشانی از تفکر ايرانی نيست؟ آيا ما فقط نمايش زورخانهيی داريم؟ خيلی جالب است!
دولتآبادی با انتقاد نسبت به بیتوجهی در برابر ارگ بم، متذکر شد: هيچ حرفی دربارهی ارگ بم نيست؛ يعنی چيزی بوده و خراب شده، همين؟! بنابراين، دو طرف واقعه يعنی يک طرف اروپايیهای رند و بهطور کلی جهان زيرک پيشرفته و در طرف ديگر، نمايندگان ما قرار دارند که هرکدام به نوعی مقصرند. هفتهای به اين اهميت در شهری به مهمی پاريس برای ايران برگزار میشود؛ اما خلوت خلوت است و بیچيز و فقير. انگار نمايندگان ما رفتهاند آنجا تصديقی بگيرند که کشور مهمی هستيم! من خيلی متأسفم و تأسفم بيشتر برای اين است که هموطنانم آنقدر بیتفاوت شدهاند که انگار جهان به آخر رسيده است.
او در ادامه يادآور شد: جواد مجابی ۵۰ سال است در اين مملکت کار میکند. در اين ۵۰ سال، ۵۰ نفر نبودند که به آثارش علاقهمند باشند؟ انتظار داشتم در هفتهی ايران در يونسکو، مسألهی ويران شدن ارگ بم به عنوان موضوع محوری باشد؛ ولی ديدم امری فراموششده است. تا آنجايی که به ياد دارم، هيچکس به اندازهی جواد مجابی به ارگ بم، يادمان قديمی ما که نشاندهندهی زندگی ما مردم کوير است، نپرداخته است.
دولتآبادی در پايان با بيان اين مطلب که ارگ بم نه تنها در زلزله، که در ذهن هم دارد فرومیريزد، بخشهايی از شعر «بر بام بم» جواد مجابی را خواند.
در اين نشست، حافظ موسوی نيز با بيان اين مطلب که جواد مجابی يک وقفهی ۲۵ساله در انتشار شعر داشته است، يادآور شد: وی چيزی حدود ۱۲ دفتر شعر منتشرشده داشت. نمیدانم جامعهی نشر مقصر بوده، خود مجابی کمکاری کرده است و يا ديگران کمکاری کردهاند؟ اين مسأله باعث شد بسياری گمان کنند مجابی ديگر شعر نمینويسد؛ اما او در جايی گفته، روزی نبوده که آن را بیشعر سپری کرده باشد.
اين شاعر سپس صحبت خود را با بحث دربارهی شخصيت مجابی ادامه داد و از وی به عنوان نمونهی تيپيک روشنفکر ياد کرد و افزود: مجابی اهل تساهل است و در برابر حرف ديگران، مدارا میکند و تاب شنيدن حرف مخاطب را دارد. در عين حال، هرگز در برابر خدشهای که به چهرهی آزادی وارد شده، ساکت نبوده است.
موسوی با برشمردن برخی ويژگیهای شخصيتی مجابی، دربارهی شعر وی نيز خاطرنشان کرد: نوعی سرخوشی خيامی در شعر مجابی است که البته اين سرخوشی خيامی لزوما در تمام شعر مجابی نيست و شايد در برخی آثارش بتوان اين سرخوشی را به سرخوشی روشنفکرانه تعبير کرد، که اين نوعی سرخوشی مبتذل نيست.
او در ادامه از جواد مجابی به عنوان شاعری ياد کرد که ارائهی آثارش را در دههی ۴۰ آغاز کرده است و به بحث دربارهی شعر آن دهه پرداخت و از آن به عنوان شعر سياسی ياد کرد و افزود: در برابر اين شعر، جريان شعر «موج نو» به راه میافتد که از جهاتی میتوان مجابی را در شمار شاعران «موج نو» به حساب آورد؛ چنانچه شمس لنگرودی در کتاب « تاريخ تحليلی شعر نو» به آن پرداخته است.
حافظ موسوی در پايان با تشريح مؤلفههای شعر موج نو، با استناد به شعر «بر بام بم» مجابی، از نوستالژی نهفته در اين شعر به عنوان نوستالژی يک انسان روشنفکر ياد کرد.
به گزارش ايسنا، اسدالله امرايی هم با تأکيد بر اينکه از منظر ترجمه و ترجمهپذيری آثار جواد مجابی به بررسی آثار وی میپردازد، گفت: برخی از آثار مجابی به زبانهای ترکی، روسی، چينی، ژاپنی، فرانسه، انگليسی و آلمانی ترجمه شده و يکی از علتهای ترجمهپذيری آثارش، اين است که به زبان امروز سخن میگويد.
اين مترجم خاطرنشان کرد: آشنايی مجابی با هنر امروز، بويژه با نقاشی، يکی ديگر از جلوههايی است که توانسته آن را در شعرش بازتاب دهد. مجابی در مقالاتش نيز زبانی موجز و رسانهيی دارد که حاصل ۱۰ سال جان کندن در روزنامهی اطلاعات و نشريات ديگر است.
امرايی در ادامه تصريح کرد: طنز جواد مجابی کم ديده شده و اين طنز حتا در عنوان کتابهايش ملموس است.
او در پايان از «فصلی برای تو»، «پرواز در مه»، «من، ايوب، غروب»، «خانهام دريا» و «موجهای خاموشی» به عنوان آثاری ياد کرد که به زبانهای ترکی، انگليسی و آلمانی ترجمه شدهاند و گفت: اين تنها بخشی از آثار ترجمهی مجابی بوده که بنده با آن سر و کار داشتهام.
در اين مراسم که به همت کانون ادبی گروه شعر معاصر برگزار شد، عليشاه مولوی، سيدعلی صالحی، سعيد آذين، غزل تاجبخش، فرهاد عابدينی و... حضور داشتند.