نوانديشی دينی طبعا به هيچوجه به معنای نوآوری و بدعت در دين نيست بلکه به کار گيری عقل برای کشف وجوه مغفول مانده يا نامکشوف پديده ای ژرف و الهی به نام دين است تا بدينوسيله بر مقبوليت و فراگيرندگی عمومی دين بر حسب شرايط روزگار افزوده گردد.
طبيعی است که باورمندان به نوانديشی دينی يعنی علاقه مندان به به بهره گيری از عقل در فهم پديده ها منجمله امور ارزشمند و موثر در حيات بشری نظير دين همواره می کوشند کليه برداشت ها و قرائت های مختلف از نوانديشی را رصد کرده و دريابند آنان که در بستر سياسی؛اصلاح طلبی دينی! را به موتور محرک قدرت طلبی گروه های ذينفع مبدل کرده اند براستی از اين مفاهيم نظری چه مراد می کنند.
در همين راستا توجه به نظرات آقای کديور از چهره های سياسی – ايدئولوژيک جبهه دوم خرداد در کانون توحيد که کوشيد معنای اصلاح طلبی دينی را از منظر خويشتن تشريح نمايد؛ می تواند از ارزش خاصی برخوردار باشد.
نگارنده بر متن کامل يا دقيق سخنرانی وی دسترسی ندارد ولی از آنجايي که گزارش روزنامه شرق از اين سخنرانی مورد تکذيب يا تصحيح ناطق جلسه مذکور قرار نگرفته است می توان بادرصدی از اطمينان بدان تکيه کرده و به مثابه مبنای نقد از آن بهره گرفت.
البته در اين مختصر قصد بر نقد و تحليل محتوای سخنان نامبرده نيست فقط ذکر چند نکته ضروری می نمايد:
1.متاسفانه نقل ناقص و غير تخصصی اين بحث (که البته مورد تصحيح آقای کديور نيز قرار نگرفت ) شبهات فراوانی را به ذهن متبادر می کند که مهمترين آن فقدان منطق استوار حاکم و يکپارچه بر مجموعه سخنان است. مثلا وی اظهار می دارد: «ما در اينجا كارى به زندگى ديگران نداريم. بگذار آنها خودشان براى خودشان تصميم بگيرند و ما هم از دين خودمان بحث كنيم و نه دين ديگران.» کنايه کديور البته به حاکمان يا منتقدان جريان متبوع وی است ولی او روشن نمی کند چه شده است که به ناگهان مبحث هرمنوتيکی قرائات مختلف از يک متن را کناری نهاده و" قرائت و فهم خوداز دين" را بر حسب اين ادبيات به يکباره دينی جدا به حساب آورده است؟
2.آقای کديور در بخشی از سخن خود تاکيد می کند: برخى پنداشته اند دموكراسى و حقوق بشر، اكسيرى براى همه دردها است. در حالى كه چنين نيست. صرف دموكراسى و حقوق بشر نمى تواند جلوى تجاوز به بسيارى از مسائل را بگيرد. بلكه به برخى تضمين هاى وجودى و درونى نياز داريم تابه انسان لجام گسيخته مهار بزند». اين عبارت بی ترديد درست و معقول است(هرچند اگر همين سخن را فردی چون آيت الله مصباح برزبان میراند زير رگبار انتقادات قرار می گرفت) ولی دانسته نيست چرا آقای کديور صراحتا روشن نمی نمايند که آن کدامين اکسير است که در دو اصل دموکراسی و حقوق بشر وجود ندارد ولی در دين وجود دارد؟ و چرا آن اکسير که بدرستی يکی از نقاط برتری باورهای دينی در اداره جوامع در مقايسه با سازه های سياسی غربی است؛ قادر است جلوی تجاوز به حقوق انسانها را گرفته و سعادت بيافريند ولی بالاترين و پيچيده ترين راهکارهای اين ايدئولوژی قرن بيستم يعنی دموکراسی ليبرال قادر به آن نيست؟ و اگر اين اکسير همانا تضمين های درونی و وجودی است که به عبارت روشن تر " تهذيب" است ؛ چرا اين منطق را وی و همفکرانش به عنوان نقطه تمايز قاطع و برتری بخش مردمسالاری دينی بر مردمسالاری ليبرال ذکر نمی کنند و بر تبعات منطقی آن استوار و ملتزم نمی مانند؟ برای نمونه اگر ضامن سعادت فرد وجامعه "تهذيب " است .(که بدرستی چنين است) آيا نبايد باور داشت که گزينش بر حسب ظاهر و نهايتا کارکردی افراد معيار دقيقی برای انتخاب راهبری جامعه نيست؟ زيرا حتی اگر بخواهيم رای به ظاهر را به کار گيريم (که آن را پذيرفته و در مردم سالاری دينی بکار می گيريم) بايد شاخصه تهذيب را به عنوان ضابطه ای مهم و حياتی در کارآوريم و اگر اين روال را پذيرفتيم آيا به منطق نظام حکومتی " ولايت فقيه" نرسيده ايم؟ يعنی همان نظامی که به مدد آموزه های ليبرالی آقای کديور آن را مردود اعلام می کند؟ پس آيا نبايد معتقد شد که آقای کديور و همفکران ايشان همواره در تناقضی درونی و تذبذبی منطقی در حال نزديک شدن به آن واقعيتی هستند که از آن می گريزند ؟
نقد منطق اصلاح طلبان دينی با قرائت آقای کديور در اين موجز امکان پذير نيست ولی فقط يک فراز از سخنان ايشان را نقل می کنيم تا اگر ايشان مسئوليت اين عبارت (نه حقوقی حداقل منطقی) را پذيرفت به نقد آن بپردازيم؛ وی در بخشی از سخنان خود اساسا مبحث ارتداد را منکر شده و می گويد: «سنت گرايان حق انتخاب دين را فقط يك بار براى انسان قائل هستند و اگر كسى به خواست خود خواست تا از دين خارج شود حكم به ارتدادش مى دهند در حالى كه روشنفكران دينى، حق انتخاب آزادانه دين را به طور دائم براى انسان محفوظ مى دانند و اين حق را به او مى دهند كه هر زمان خواست به هر آئينى درآيد، گرچه آئينى ناحق باشد.»
اين بحث تناقضی منطقی در ذات خود بويژه با توجه به مقدمات سخنان کديور دارد که در صورت پذيرش مسئوليت اين جمله بدان خواهيم پرداخت که البته اين ورای اشکالات فقهی است که در حوزه نقد ديگران قرار می گيرد.