تهران- خبرگزاري كار ايران
دومين روز از همايش علمي-فرهنگي بزرگداشت مهندس بازرگان با عنوان «آزادي، مدارا، آگاهي» با ارائه مقالات و همچنين سخنراني شخصيتهاي علمي، فرهنگي، سياسي و دانشگاهي در خصوص خصوصيات فردي و اجتماعي مرحوم بازرگان در حسينه ارشاد، عصر ديروز پايان يافت.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، در طي برگزاري اين همايش دو روزه، بيش از 30 مقاله و سخنراني در خصوص نقد و بررسي آثار و فعاليتهاي مرحوم بازرگان ارائه شد.
گزارش دومين روز همايش «آزادي، مدارا، آگاهي» در پي ميآيد؛
*********************************************
يك فعال ملي-مذهبي، گفت: بازرگان همواره به دنبال تفكر انديشه و راهي بود كه خدمت استقلال و روحيه ابتكار را در تمام زمينههاي فردي و اجتماعي پرورش داده و با توجه به آن از هويت ملي و ديني خود دفاع نمايد.
محمد بستهنگار در همايش علمي و فرهنگي بزرگداشت مهندس بازرگان، ضمن بررسي "استقلال و هويت فكري, ملي0مذهبي" در انديشه مهندس بازرگان، اظهار داشت: اگر بخواهيم در چند جمله انديشه آن مرحوم را بيان نماييم، همان است كه در ابتداي تأسيس نهضت آزادي ايران بيان نمود كه ما مسلمان ايراني و مصدقي هستيم و تا پايان عمر از اين اصول و انديشه و خط مشي منحرف نميشويم.
وي با بيان اينكه از ديدگاه بازرگان، استقلال تنها جنبه سياسي ندارد، تصريح كرد: بازرگان هنگامي كه درباره استقلال و ايستادگي روي پاي خود سخن ميگويد، تنها منظورش استقلال سياسي كشور نيست، بلكه به جنبههاي فرهنگي و اجتماعي تكيه بيشتري نموده و آن جنبهها را لازمه روحيه استقلالخواهي ميداند و از ديدگاه او اگر اين مسائل وجود نداشته باشد، داشتن استقلال سياسي غيرممكن است.
وي افزود: بازرگان به خصلت استقلال و تفكيك ناپذيري آن از همه مسائل و شئونات تكيه دارد.
اين فعال ملي مذهبي با بيان اينكه مهندس بازرگان در برخورد با مسائل پيچيده اجتماعي از برخورد يك بعدي و مطلقسازي آن خودداري نموده و آن را از ابعاد مختلف مورد بررسي قرار داده است، خاطر نشان كرد: از جمله اين مسائل برخورد ايشان با پديده استعمار و رابطه آن با استقلال ميباشد كه ضمن پذيرش وجود آن و آثار زيانباري كه داشته است، به ساير عوامل اجتماعي نيز توجه داشته و به خصوص عوامل داخلي را يكي از علل مهم عقب ماندگي جامعه ما در كنار استعمار ميداند.
بسته نگار با اشاره به دفاع از مسلماني و ملي بودن در انديشه مهندس بازرگان، خاطر نشان كرد: بازرگان در زمان تأسيس نهضت آزادي ميگويد؛"ما مسلمان ايراني و مصدقي هستيم" كه اين ناظر بر هويت اصيلي است كه سالها در وجود وي ريشه دوانيده و پيش از آن در افكار و انديشه اين كشور نيز نقش داشته است .
وي افزود: ديدگاه مهندس بازرگان كه از همان ابتداي جواني آن را بيان نموده است، در سختترين شرايط زندگي يعني در دوران زندگي و هنگام محاكمه از آن دفاع نموده است.
اين فعال ملي-مذهبي تصريح كرد: زماني كه بعد از انقلاب چنين تبليغ شد كه علاقهمندي به ايران و دفاع از حقوق و حيثيت ملت و استقلال و اعتلاي مملكت و به تعبير ديگر ملي بودن مخالف با نظرات اسلام و اديان است، مهندس بازرگان در نوشتهها و گفتههاي خود ضمن رفع اين نظر بيان ميكند كه ملي بودن مغاير با مسلمان بودن نيست.
عزتالله سحابي، گفت: در كشوري كه دولت وجود ندارد، نتيجه كارها بيثمر است و بازرگان از اين حقيقت آگاه بود. هر چند شيوه مردمسالاري و گرفتن رأي اكثريت بيخطرترين راه براي تصميمگيريها است، اما در دستيابي به حقيقت، اكثريت مطرح نيست و بازرگان به بخشي از حقيقت دست يافته بود كه قدرش در زمان خودش دانسته نشد و به دردش توجه نشد.
وي در دومين روز از همايش علمي و فرهنگي بزرگداشت مرحوم بازرگان در خصوص بازرگان و تجارب انقلاب، گفت: در شرايطي كه شاه بر عرصه قدرت بود و بر كشور تسلط داشت، بازرگان اعلاميه گام به گام را صادر كرد.
وي ادامه داد: در آن اعلاميه آمده بود؛ اختلاف بين ملت و شاه قابل حل نيست و شاه بايد از ايران بيرون برود، اين در حالي بود كه تا آن موقع گروههاي چپ و راست مذهبي و غيرمذهبي اين مساله را عنوان نكرده بودند.
سحابي افزود: در اين اعلاميه بازرگان براي چهار سال آينده برنامه ريخته بود، اين در حالي بود كه هيچ شخصي و گروهي براي آينده برنامهاي نداشت. بازرگان در اين بيانيه تشكيل شوراي سلطنت را خواستار شده بود، تا انتخابات ملي و آزاد براي انتخاب مجلس ملي برگزار شود و سپس مجلس منتخب مردم، دولت ملي كه مورد اعتماد مردم است را انتخاب كرده و دولت انتخابي امور كشور را تحويل بگيرد.
وي تصريح كرد: دولت ملي انتخاب شده به وسيله مجلس ملي به امور كشور اشراف يافته و سپس به سراغ رفراندم رفته و ببينند كه مردم چه ميخواهند. در زمان انقلاب اين مطلب در ميان مردم جايگاهي نداشت، به همين دليل صداي ايشان مغفول ماند.
سحابي تصريح كرد: شكلي كه بر اعلاميه گام به گام سايه افكنده بود، به دولت و حكومت از دو وجهه نگاه ميكرد. يك حزب و ايدوئولوژي كه حكومت ميكند، دوم؛ نهاد دولت كه مستقل از كسي است كه حكومت ميكند و مظهر اقتدار ملي است. ملت براي بقاء نياز به اقتدار و قدرت دارد و دولت وظيفه حفظ حقوق مردم و حراست از كشور را دارد، اما چه كسي حكومت ميكند، مفهوم ديگري دارد.
سحابي با بيان اين مطلب كه انقلاب عليه كسي است كه حكومت ميكند، نه نهاد دولت، اظهار داشت: بازرگان معتقد بود دولت بايد حفظ شود و انقلاب عليه ظلم و ستم و شاه بود، نه دولت. اما نهاد دولت به علت اينكه جو حاكم، جو شتابناكي بود، داغون شد، نه تنها در سال 57 رژيم سلطنتي بركنار شد، بلكه نهاد دولت به عنوان مظهر اقتدار تضعيف شد.
وي خاطر نشان كرد: بازرگان معتقد بود بگذاريد يكي دو سال رژيم بماند تا نهاد دولت از بين نرود، تا ما در اين چند سال بتوانيم دولت را تحويل بگيريم، زيرا انقلابيون در آن زمان به امور اجرايي آگاهي نداشتند. اين كه حالا ميبينيم دولت، دولت نيست، به علت حادثه 57 است و نتيجه اين شد كه ما بعد از 25 سال در منطقه خاورميانه از عقب ماندهترين كشورها هستيم.
عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت، مهندس بازرگان را مشروطخواهي تمام عيار معرفي كرد.
سعيد حجاريان در همايش علمي فرهنگي بزرگداشت مهندس مهدي بازرگان، مقالهاي تحت عنوان "بازرگان؛ مشروطهخواه تمام عيار"، ارائه داد و در آن به محاسن اخلاقي بازرگان در ابتدا اشاره كرد. از جمله اين محاسن بازده بالايي فعاليتهاي او، تلاش براي بازدهي هرچه بيشتر اين فعاليتها, نظم از مسائل كوچك گرفته تا كليات و مسائل بزرگ و رعايت حق الناس بود.
وي ادامه داد: بازرگان يك بار به طنز كار خود را به كار يك فولكس تشبيه كرد، هرچند كه بايد گفت كه اين فولكس با چهار ليتر بنزين 100 كيلومتر راه طي ميكرد.
وي با اشاره به تعهد حيرت انگيز بازرگان تصريح كرد: آنچه شهيد مطهري را وادار كرد كه او را براي نخستوزير پيشنهاد كنند، تعهد و دينداري او بود.
حجاريان به شكيبايي و صبر بازرگان اشاره كرد و افزود: يادمان هست كه حتي از برخي نمايندگان مجلس اول كتك خورد و اهانت شنيد.
در بهشت زهرا ضرب و شتم شد و اهانت بسيار ديد، اما هيچگاه دم بر نياورد.
وي خليلالنفس بودن زندگي سالم و پاك داشتن و ثباط قدم و جو زده نشدن را از ديگر خصايل بازرگان برشمرد و سپس به بحث مشروطه خواهي او به تفصيل اشاره كرد.
حجاريان با بيان اينكه جمهوري خواهي در ايران سابقه چندان مناسبي ندارد، به جنبشهاي مشروطه خواهانه همزمان با انقلاب مشروطه در ايران كه در كشورهاي روسيه و عثماني اشاره كرد و آنها را سه خاطر مشروطيت ناميد.
وي ادامه داد: بلافاصله در روسيه و عثماني جريانهايي پيدا شده است كه كوشيدند كه از مشروطيت عبور كرده و جمهوريت را مطرح كنند. انديشه جمهوريتي كه آنها طرح كردند، لائيك بود، حتي ميتوان گفت جنبه آتايسيكي هم داشت و نتيجهاي كه به بار آورد، ضدييت با دين برجسته بود.
وي با اشاره به اينكه اين نهضتها در تركيه به برنامههاي آتاترك و در روسيه به بلشويست، انجاميد، ادامه داد: به اين دليل بود كه در ايران , در بين مردم در روحانيت و متدينين رفتهرفته نسبت به اين لفظ، نفرت و يا حداقل دريافتي منفي پيدا شد.
وي افزود: در صدر مشروطه جريان رئيسي از روشنفكران به دنبال جمهوريت رفتهاند كه دوام نداشت و به آرامي از بين رفت.
وي با اشاره به مخالفتهايي كه در زمان رضاخان با طرح مشروطيت از سوي علما شد، تأكيد كرد: گرچه پيش از مشروطه گاه سخن از جمهوريت گفته شده است، لاكن از آنچه كه معناي جمهوريت تغيير كرد، ديگر در ايران سخني از جمهوريت به ميان نيامد.
وي با اشاره به دوران نهضت ملي كه در آن هم ايده اصلي روشنفكران و مخالفان اين بود كه قانون اساسي مشروطه كافي است و شاه بايد مظهر حاكميت ملي باشد و نه حكومت، به ديدگاههاي بازرگان در اين رابطه پرداخت.
حجاريان در اين مقاله به دوران رشد بازرگان در چنان فضاي مشروطهخواهي اشاره كرد و سپس براي بسط ديدگاه خود از انقلاب فرانسه كمك گرفت.
وي ادامه داد: در انقلاب فرانسه سه شعار « برابري ,برادري و آزادي» پيروز شد و با گذشت زمان هر كدام از اين شعارها وارثان و متوليان خود را يافت . شعار آزادي، شعار ليبراليسم فرانسه بود، اما وارث شعار برابري سوسياليسمهاي فرانسوي بودند.
حجاريان با طرح اين پرسش كه وارث شعار برادري كدام گروه بود، انجمنهاي كاتوليك را وارث اين شعار معرفي كرد كه فعاليتهايي در حوزه جامعه مدني انجام ميدادند و چندان به حوزه سياست توجه نميكردند. همان كاري كه اخوان المسلمين در مصر و اهداف رفاه و فضيلت در تركيه انجام ميدادند.
حجاريان تصريح كرد: مهندس بازرگان هم در تمام دوران تحصيل خود بيشتر به اين انجمنها سر و كار داشت. او شنيده بود كه غربيان بيدين هستند، اما وقتي كه با اين گروهها برخورد كرد، دريافت كه اتفاقاً اين جريان به شدت ديدندار است، البته با دولت همكاري نداشته و گرايش محافظهكارانه دارند.
وي نتيجه گرفت كه فعاليتهاي بازرگان هم بيشتر در حوزه جامعه مدني بود و اين جريان روحيه مشروطه خواهي او را تقويت كرد.
وي سپس به رشته تحصيلي بازرگان كه ترمو ديناميك بود، اشاره كرد و با بيان اينكه در اين علم با تحولات دفعي و ناگهاني سر و كار نداريم بلكه مورد مطالعه ما تحولات تدريجي است، دليلي ديگر را براي مشروطه خواهي و علاقه بازرگان به حركت تدريجي به دست داد .
وي افزود: مهندس بازرگان در نوشتههاي تحقيقياش بارها ميكوشيد تا از اين تعاريف و قوانين سود برد، او حتي به حوزه روانشناسي بيشتر علاقه داشت تا جامعه شناسي.
وي افزود: به اين ترتيب ديدگاه بازرگان در مورد تحولات اجتماعي نيز چنين گرايشي را يافت و به تحولات آرام اعتقاد پيدا كرد .
از ديگر نكات راجع به مهندس بازرگان كه حجاريان اشاره كرد، توجه به علائق شديد مذهبي او بود كه منجر به نوعي جبههگيري نسبت به چپها شده بود .
وي تصريح كرد: چپها انقلابي بودند و به بسيج تودهاي و راهي كه ناگهان همه چيز را دچار تغيير دهد، ميانديشدند و مهندس با اين روش مخالف بود.
وي افزود: او حتي وقتي از قرآن سخن ميگويد، تأكيد ميكند كه سير نزول قرآن تدريجي بوده و حتي خداوند قادر متعال دنيا را در شش شبانه روز خلق كرده است.
نكته ديگر كه حجاريان به آن اشاره كرد آن بود كه بازرگان بارها خود را ايراني ,مسلمان و مصدقي ناميد.
وي تصريح كرد: در مصدقي بودن معناي مشروطه خواهي نيز نهفته است، چرا كه مصدق حتي در دادگاه نيز حاضر نشد، اعلام كند از قانون اساسي مشروطيت دست كشيده و به شاه خيانت كرده است .
وي در بخش ديگري از اين مقاله آورد: اما انقلاب كه شد ناگهان طنز روزگار بازرگان را كه مشروطه خواهي تمام عيار بود، در تارك دولت انقلاب نشاند. انقلابي اتفاق افتاده بود و بازرگان با آن مواجه شد. ميدانيم كه پيش از آن او در ديداري كه در پاريس با امام خميني داشت پيشنهادهايي را طرح كرد. اول اينكه در همان رژيم مشروطه انتخابات آزاد برگزار شود و انقلابيون و مخالفان براي آزادي انتخابات فعاليت كنند. دوم آنكه نظام مشروطه و قانون اساسي آن ملغي نشود.
وي با اشاره به اينكه اين پيشنهادها عملي نشد، ادامه داد: او در شرايطي سخت نخست وزير دولت موقت انقلاب شد. بازرگان در وضعيت پوپوليسكي شگفتانگيزي كه هيچگونه سازگاري با روحيه او نداشت، گرفتار شد .
وي افزود: يادمان هست كه حتي چند بار گفت مردم قدم رنجه كرده و انقلاب كردهاند، حالا به خانههايشان باز گردندن تا كشور اداره شود.
حجاريان با بيان اينكه بازرگان پس از انقلاب هم مشروطهخواه باقي ماند، تأكيد كرد: آن مرحوم معتقد بود كه ساختار سياسي، اجتماعي و اقتصادي تغيير چنداني نكرده است و ما هم مشروطه خواهان سابقيم. به همين دليل راه گذشته خود را همچنان ادامه داد. در آن زمان اين تحليل هم وجود داشت كه انقلابي به وقوع پيوسته و رهبر كاريزماتيك آن مدتي فضا را ملتهب ميكند، اما ساختارها تغييري نخواهد كرد.
وي ادامه داد: در آن زمان نهضت آزادي به پيروي از بازرگان همين شيوه را ادامه داد. آنان از قدرت كناره گرفتهاند و به شيوه انتقادي در نامه مشروطه خواهي خويش را پيگيري كردند .
وي با اشاره به نخبهگرايي بازرگان كه ميگفت؛ بايد براي توده مردم كار كرد، اما اين كار را به كمك نخبگان انجام داد، با كليت پروژه بازرگان موافقت كرد، اما به شيوه كار آن مرحوم انتقادهايي را وارد كرد.
وي در اين مقاله نوشت: مشروطهخواهي اولاً منوط به حضور در حاكميت است و حتي تلاش به دو گانه كردن حاكميت شيوهاي است كه در دوره گذار به آن دست داده مي شود، تا در نهايت به مشروطه كامل و تاسيس حاكميت يگانه مشروط بيانجامد. اين كه تنها در جامعه مدني فعاليت صورت گيرد، تأثير كافي ندارد .
وي مشروعيت در حاكميت دوگانه را در دو بخش؛ اخذ مشروعيت از مردم و ديگري از يك امر قدسي و به هر حال غير از مردم معرفي كرد و ادامه داد: دومين شرط مشروطه خواهي آن است كه اين پروژه در بدنه جامعه مدني نيز بايد پيگيري شود و تنها با نخبهگرايي به نتيجه نميرسد. اگر نخبه گرايي شكلگيري بخشي از حاكميت كه مشروعيت خود را از امر قدسي ميگيرد، بخش ديگر را از حكومت بيرون خواهد راند. پس در ميان تودهها نيز بايد پايگاهي داشت.
وي نتيجه گرفت: سازماندهي اجتماعي در هيچ مقطعي نبايد رها شود. اين دو شرطي كه گفتم؛ لازم و ملزوم يكديگر و به نظرم مرحوم بازرگان اين دو مساله مهم را چندان كه بايد مورد توجه قرار نداد.
وي در خاتمه تصريح كرد: مساله بازرگان مساله امروز ماست، ما هنوز هم مشروطه خواهيم، مشروطه را ميتوانيم دوگونه تصور كنيم، يكي مشروطه سلطنتي و ديگري مشروطه ولايي. ما البته اكنون از مشروطه سلطنتي عبور كردهايم، بنابراين پيگير مشروطهاي از نوعي ديگريم .
يك فعال ملي ـ مذهبي گفت: درد بزرگ مهندس بازرگان اين بود كه ايرانيان همواره به فردگرايي عادت دارند و از كار جمعي هراسانند. بازرگان عدم سلامت رواني و نبود هدف واحد را دليل اين عدم همكاري ميدانست و تلاش داشت جامعه ايران را از اين روح انزوا طلبي و خودمحوري بيرون آورد و كار جمعي را كه لازمهاش تفاهم ، مشاركت ، درك نظر ديگران و فهم منافع ديگران است، به وجود آورد.
سيد محمد ثقفي كه در همايش علمي فرهنگي بزرگداشت مهندس بازرگان سخن ميگفت، با اشاره به اينكه همه تلاش بازرگان اين بود كه به همه اثبات كند در جهان كنوني دين ميتواند حكومت تشكيل دهد و يك جامعه رو به ترقي و صلحدوست توأم با كرامت اسلامي به وجود آورد، اظهار داشت: بازرگان مرز مشاركت بود و نه هدف و ممانعت.
ثقفي ادامه داد: بازرگان روح بدبيني و انزوا طلبي را عامل عقبماندگي اجتماع مسلمين ميدانست و در تحليل عوامل انحطاط جامعه مسلمين، آن را عامل موثري تلقي ميكرد.
اين فعال ملي ـ مذهبي خاطرنشان كرد: انقلاب اسلامي هر چند به لحاظ سياسي پيروز شد، ولي انقلاب دروني ايجاد نكرد كه بتواند تشدد و تفرقه را به اتحاد و وحدت هدايت كند.
وي يادآور شد: هنگامي كه بازرگان دولت موقت را تشكيل داد با اينكه اعضاي دولت وي از روشنفكران مسلمان و عالمان روشنگر تشكيل شده بودند، در معرض نقد تند دوستان راديكال قرار گرفت، به نحوي كه حتي دولت وي را جاده صاف كن امپرياليسم ناميدند اما با اين وجود، بازرگان آنها را دعوت به همكاري نمود و از تمام كساني كه به نوعي از او انتقاد ميكردند نظرخواهي ميكرد.
ثقفي در پايان اظهار داشت: با توجه به توصيه رهبر فقيد انقلاب مبني بر اينكه روحانيون در كارهاي اجرايي دخالت نكنند، اما بازرگان بنا به ضرورت وقت و مشاركت بيشتر، عدهاي از آنان را دعوت به همكاري كرد و وارد كارهاي اجرايي نمود.
زهرا بازرگان در همايش علمي-فرهنگي بزرگداشت مهندس بازرگان با عنوان "بازرگان و الگوي سلامت روان"، سخنراني كرد.
وي با بيان اين كه در مورد ابعاد ديني، سياسي و اجتماعي شخصيت بازرگان بسيار سخن گفته شده است و از او به عنوان مدافع آزادي و دموكراسي و به تعبيري، نهاد آزادي در ايران معاصر ياد شده است، اما در مورد ويژگيهاي اخلاقي بازرگان و بينش او كمتر سخن به ميان آمده است، اظهار داشت: موضوع اخلاق را از اين جهت مطرح ميكنم كه مسايل اخلاقي از ضروريترين امور در زندگي بشر است و يكي از مهمترين معضلات و مشكلات جامعه بشري؛ زينت نابهجهار اخلاقي جوامع است.
وي افزود: بازرگان فردي بود كه بين رفتار اجتماعي او در اجتماع بزرگ و در درون خانواده، هماهنگي كامل وجود داشت و رفتار او در هر دو محيط عميقاً دروني و منطبق بر ارزشها و اعتقاداتش بود.
بازرگان ادامه داد: مروري بر رفتار، اعمال و نوشتههاي وي نشان دهنده ابلاغ پيام اخلاق، دوستي، محبت و از خود گذشتگي اوست.
فرزند مهندس بازرگان با تصريح بر اين كه بازرگان از همان دوران دانشجويي در مورد رمز نيرومندي و ترقي اروپائيان و عوامل عقب افتادگي و ضعف ايرانيان بيش و كم به اين نتيجه رسيده بود كه نه فقط علوم كه اخلاق و رفتار و نظام كشورداري اروپائيان از هر جهت بر خلقيات و روشهاي مردم جامعه ايران برتري دارد، ادامه داد: آن مرحوم معتقد بود كه توسعه اقتصاد و افزايش توليدات كشور به سه دليل به نتيجه نمي رسد، اول؛ وجود دولتهاي مستبد، زورگو و مداخلهگر، دوم؛ تقلب رايج در ميان مردم، سوم؛ مداخله قدرتهاي خارجي در امور داخلي كشور.
بازرگان تصريح كرد: نكتهاي كه بايد به آن تاكيد گردد، اين است كه بازرگان كه معقتد به اخلاق بود، ضمناً اصول اخلاقي را در خود پياده كرده بود. ويژگيهاي اخلاقي بازرگان كه عرصههاي وسيعي را شامل ميشود، به من اين انگيزه را بخشيد كه الگوي سلامت روان را كه روانشناسان بزرگ پس از مطالعات گسترده تضمين كردهاند، با روحيات و خصوصيات بازرگان مقايسه كنم و مشابهاتهاي زيادي را در بازرگان برشمرم و مشابهاتهاي شخصيت بازرگان با اين خصوصيات را برشمرم.
وي ادراك صحيح، واقعيت و برقراري رابطه بهتر با آن، پذيرش خود و ديگران، خود انگيختگي، سادگي و طبيعي بودن، خودمختاري و استقلال از فرهنگ و محيط، مقاومت در برابر فرهنگپذيري را به عنوان خصوصيات يك الگوي سلامت روان برشمرد.
اين فعال ملي-مذهبي در پايان خاطر نشان كرد: بررسي زندگي بازرگان و مبارزات او نشان ميدهد كه هرگز تسليم فرهنگ زمان خود نشد و در هر زمان كه لازم بود، علارغم جو و شرايط نامساعد خود ايستادگي ميكرد. حرف حق را ميزد و عملي را كه شايسته ميدانست از خود نشان ميداد، حتي اگر اين حرف و عمل برايش دردسر، توهين، اخراج از شغلي كه به عهده داشت و زندان را در برداشته باشد.
عضو شوراي مركزي نهضت آزادي ايران، گفت: مهندس بازرگان افزون بر نقش استادي دانشگاه، فعاليت سياسي و اجتماعي و نقش فرهنگسازي و مصلح اجتماعي و رهبر حزبي بودن، نقش موثري در تشكيل نخستين تشكلهاي اسلامي در سطح روشنفكران و دانشگاهيان ايفا كرده است.
غلامعلي توسلي در همايش علمي-فرهنگي مهندس بازرگان با تأكيد بر اينكه مهندس بازرگان يك معلم هميشگي و واقعي بود، اظهار داشت: نقش معلمي و وظيفه تعليم و تربيتي كه ايشان در طول حيات پربركت خود بر عهده گرفت، تنها در انتقال دانش و آموزش صرف و سخنراني خلاصه نميشود، آموزش و تعليمات ايشان به صورت فراگير به الگو سازي ابعاد نامرئي و غيرمستقيم نقش تربيتي و معلمي گسترش مييابد كه در رفتار حركات و تعاملات ايشان با شاگردان و دوستانشان قابل مشاهده است.
وي افزود: مهندس بازرگان به تمام معنا يك معلم بود و در تمام ابعاد زندگي، تربيتي، فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي اين امر را نشان داده است.
توسلي تصريح كرد: بازرگان همواره به صراحت تأكيد كرده است كه امروز آنچه غريضه ديني و وظيفه ملي است، ايجاد مكتب هاي تربيتي، اجتماعي و علمي است.
وي افزود: بازرگان در هيچ مرحلهاي از زندگي خود نقش معلمي را از ياد نبرده است، نه فقط با سخن، بلكه در كردار و رفتار به عنوان يك اسوه و سرمشق، همواره نمونه يك معلم ممتاز بوده است.
توسلي با تصريح بر اينكه مهندس بازرگان به عنوان يك معلم علوم جديد، عقلانيت، منطق و تجربه را روشهاي اساسي شناخت و برخورد با مسايل اجتماعي و تربيتي در نظر ميگيرد، ادامه داد: بازرگان به عنوان يك فرد معتقد و مومن و ديندار، راه حلهاي تربيتي و آموزههاي ديني را براي رفع مشكلات فردي و اجتماعي پيشنهاد ميكند.
اين استاد دانشگاه تصريح كرد: بازرگان در تعاليم و آموزه هاي خود اصل آزادي و اختيار را بر جوگرايي و تقديرپذيري ترجيح مي دهد و سرنوشت انسانها را در گرو تغيير نفوذ تلاش و كار و همياري اجتماعي ميداند.
اميرسعيد موسويحجازي، گفت: دموكراسي فرآيندي است فرهنگي و ملايم كه موجب تحول در نظام ارزشي جامعه در روش زندگي بشود و مردم تحمل يكديگر و مخالف را بيابند و جامعه را به خودي و غيرخودي تسليم نكنند.
وي در همايش بزرگداشت علمي-فرهنگي مهندس بازرگان، گفت: دموكراسي در سادهترين حالت خود نيازمند مردمي بدون خشم و خردمند است كه دو هنجار ناسازگار با فطرت انسان را در خود به شكل عادت ثانوي درآورده باشد.
وي ادامه داد: اينكه انسان خويشتنساز شود و از آزادي خود در حدي استفاده كند كه به آزادي ديگران لطمه نزند، نيازمند نوعي رفتار انديشمندانه است. خويشتن سازي و ضد سلطهجويي را نميتوان با سلطه و زور و مجازات در جامعه رواج داد.
اين فعال ملي- مذهبي تصريح كرد: بعد از انقلاب 57 كساني كه رشد مفهومي آنها مفهوم نهاد را درك نميكرد، نهاد را براي مفهوم سازمان و اداره به كار بردند، در حالي كه نهادها ميراث گذشته را به آينده منتقل ميكنند و بدون حضور نهادها حيات بشري در معرض هرج و مرج قرار مي گيرد.
وي افزود: نهادهاي اجتماعي چيزي نيستند كه يك شبه به وجود آيند. مردم به تدريج ارزشهاي لازم را ميپذيرند و در خود نهادينه ميكنند. انقلابها به مانند رهبران مستبد، نهادهاي اجتماعي را از هم ميپاشانند و جامعه را بيهويت ميكنند.
بر اساس اين گزارش، سيدعلي محمودي نيز در ادامه اين همايش طي سخناني، گفت: مهندس بازرگان مخالف يكي شدن نهاد دين و نهاد سياست بود.
وي افزود: او در رويكرد تاريخي به مساله دين و سياست، هم به تاريخ غرب توجه ميكرد و هم به تاريخ كشورهاي شرقي و نتيجه گرفته بود مقايسه آن دو جامعه با يكديگر كار درستي است و نبايد از تفكيك سياست و دين در غرب نتيجه گرفت كه اين كار در شرق هم شدني است.
سوسن شريعتي، گفت: مهندس بازرگان براي اصلاحطلبان امروز الگوي خوبي است كه حركت در چارچوب قانون را با مذاكرات پشت پرده، يكي نگيرند.
فرزند دكتر شريعتي نيز در همايش علمي-فرهنگي بزرگداشت مهندس بازرگان، اظهار داشت: صحبت كردن در مورد بازرگان براي نسل من كار سختي است، ياد بيتربيتيهايش ميافتد و ياد پرو بازيهايش و حال كه به بلوغ رسيده از اين جسارت گاه خجالت زده ميشود.
وي افزود: همه 40 سالههاي امروز و 20 سالههاي بيست سال پيش، حرف من را تأييد خواهند كرد. همه اصلاح طلبان امروز و انقلابيون ديروز چه در قدرت، چه در خارج از آن. ما بيست سالههاي، بيست سال پيش از هر قماش و دستهاي كه بوديم، ناتوان از درك مخزن بازرگان بوديم. نسل ما مهندس بازرگان را نميپذيرفت.
شريعتي با بيان اينكه راديكاليسم براي ما فضيلتي بود كه بازرگان فاقد آن بود و ما نسل جبهه بندي بوديم و هرگونه رفت و آمدي را ميان اين جبههها مماشاتگري مشكوك و محافظهكاري مي خوانديم و بازرگان مرد اينگونه رفتوآمدها و حركت بر لبه مرزها بود، افزود: او نه پوپوليزم مذهبي را بر ميتابيد و نه تقليلگرايي چپ را ميپذيرفت و نسل ما يا آن بود يا اين. او حركتهاي گام به گام را مي پسنديد و ما گام هاي بلند و جهشهاي تند و تيز را ميخواستيم. ما چه در مقام قدرت مدار و چه در هيأت اپوزيسيون، قانون را مضحكه و غالبي تنگ براي تحقق آرمانها و اميدهاي خود ميديديم و بازرگان همان قانون, قانون نصف نيمه را ضروري براي هر حركتي ميدانست.
وي با تصريح بر اينكه مذهبيهايمان او را نميپسنديدند، چه بنيادگراها و چه راديكالها، افزود: مذهب او، مذهب گفتوگو بود و آشتي ميخواست.
فرزند دكتر شريعتي در ادامه اظهار داشت: ما همان چهل سالههاي امروز، محصول بلافصل آموزشها و اجماع فكري سياسي پدراني هستيم كه يك دهه قبل از انقلاب، رفرميسم را، علتالعلل بنبست و اقيم ماندن حيات سياسي و اجتماعي جامعه ميدانستند و از همين رو از سال هاي پاياني چهل با پدران خود خداحافظي كرده بودند و با همين موضع پا به انقلاب گذاشتند. انقلابي كه نسل ما بازوان اجرايي آن بود . نسلي كه دست پروردگان پدران راديكال خود بود.
شريعتي افزود: در اين بازخواني گذشته و كشف دلايل اين عدم امكان گفتوگو، ما بايد از خود بپرسيم آيا مشتهاي گره كرده ما بود كه نخبگان را وادار به رقصيدن به ساز ما ميكرد يا نخبگان ما را ملعبه خود كردند، به عبارتي چگونه ميتوان وجدان اجتماعي بيدار داشت، در صحنه حضور داشت، اما بازيچه بزرگترها نشد.
شريعتي افزود: فضيلت و در عين حال نقطه ضعف مهندس بازرگان در اين بود كه ميگفت من به اكثريتي كه هوار انقلاب ميكشد، كاري ندارم. كار من رفرم است. اين نگاه يك فضيلت است، در صورتي كه خارج از قدرت ميماند و ميتوانست منشاء خير شود.
وي خاطرنشان كرد: اشكال در اين نبود كه ما انقلابي بوديم و او اصلاح طلب، اشكال در اين بود كه هر دو دركمان از اين دو ماجرا يكسو و يك لايحه بود. نگاهمان به اين دو مقوله وجهي عاطفي و دوكماتيك و عمدتاً معطوف به قدرت و كسب آن بود.
نماينده سابق مجلس شوراي اسلامي، گفت: اهميت كار بازرگان در اين است كه عامل به علم خود بود و حتي هنگامي كه به قدرت رسيد، در اوج افراطيگريهاي انقلابيون تساهل و تسامع را توصيه ميكرد.
جلال جلاليزاده در همايش علمي-فرهنگي بزرگداشت بازرگان، گفت: زندگي بازرگان مملو از استبداد ستيزي بود و تا واپسين لحظات زندگي دمي از آن كوتاهي نكرد و به عنوان يك استبداد شناس كه تأثير منفي استبداد را بر زواياي روح و جان انسان و جامعه ميدانست.
وي تصريح كرد: بازرگان در رابطه با هدف از بازگشت قرآن ميگويد؛ بازگشت به قرآن براي دريافت جواب مسائل و مطالب روزمره ملي جهاني، خروج از اختلافات و ابهامات فعلي، ناسازگاريها و جلوگيريها از انحرافات و اختلافهاي بعدي است.
بر اساس اين گزارش؛ ابراهيم احدي نيز طي سخناني در اين همايش، گفت: بازرگان هيچگاه در صدد تأسيس حكومت ديني نبود، ولي پس از كنار كشيدن روحانيت مترقي شيعه در جريان مشروطه و در تحقق آرزوي آخوند خراساني در برخورد با تمدن غرب از طريق تمدن اسلام تنها چهره شاخص فرهنگي و سياسي بود كه اين رسالت را به شايستگي انجام داد.
وي تصريح كرد: پس از انقلاب اسلامي و استقرار جمهوري اسلامي ايران، بازرگان از اين منزل، حكومت دموكراتيك را كه يكي از اصول تجدد است را با تمدن اسلامي تطبيق داد و پس از رويدادهاي سال 1360 و جريان اسلام فقاهتي كه خود را شايسته در اختيار گرفتن غوغاي مقننه و اجرايي هم ميدانست و به تطبين ديدگاه از حكومت در اسلام ميپرداخت.
وي خاطر نشان كرد : بازرگان به همراه دو يار خود طالقاني و يدالله سحابي پس از كودتاي 28 مرداد 1332 ، پرچم مكتب هدايتي را بر افراشت كه روح ايمان و اعتقاد را در جانها دميد و مبارزهاي بر اساس ايمان به خدا با سلطه بيگانه و عوامل وابسته داخلي را در پيگرفت و در اين راه متحمل سختي و زندان طولاني شد.
حميدرضا جلاييپور گفت: انقلاب اسلامي و پيروزي آن كه روند آرام و كم هزينهاي را طي كرد، علاوه بر رهبري امام خميني، يكي از عوامل مهمش حضور شخصيت اصلاح طلب و خشونتگريزي چون مهندس بازرگان در جريان انقلاب و شوراي انقلاب و دولت موقت بود.
عضو جبهه مشاركت ايران اسلامي در همايش علمي-فرهنگي بزرگداشت بازرگان، گفت: بازرگان از ميان دمشق محافظهكاري و انقلابيگري و اصلاحطلبي به مشق اصلاحطلبي پايبند بود. ما به كسي اصلاح طلب ميگوييم كه به جاي نفي حكومت، آماده باشد براي تغيير نابسامانيهاي جامعه از جمله استبداد از امكانات و ساز و كارهاي حكومتي استفاده كند.
وي خاطر نشان كرد: بازرگان تا سال 56 همچنان مشي اصلاحي داشت، اما وقتي امواج ميليوني اعتراضات مردمي عليه شاه به راه افتاد و مردم خواهان عزل شاه و تغيير نظام سياسي شدند، او موقتاً مشي انقلابي را قبول كرد و پس از انقلاب همچنان به مشي اصلاحي پايبند بود.
جلاييپور افزود: در همان مدت كوتاهي كه بازرگان مشي انقلابي را پذيرفت، معناي انقلاب براي او يك انقلاب از نوع انقلاب سياسي بود، نه يك انقلاب اجتماعي.
بازرگان از همان روز اول پيروزي انقلاب با ساختن نهادهاي موازي در برابر نهادهاي اداري و قانوني برآمده از حاكميت ملي مخالف بود.
وي خاطر نشان كرد: بازرگان يك شخصيتي بود كه براي حل نارساييهاي جامعه ايران به مبارزه اصلاحي يا پارلماني يا قانوني اعتقاد داشت و دولت ستيز نبود، ولي به دنبال اصلاح آن بود. سازكارهاي دموكراسي، پارلماني، همان ساز و كار هايي است كه اصلاح طلبان به دنبال تقويت آن هستند و اساساً نقش اصلاح طلبي در چارچوب همين ساز و كارهاي پارلماني است كه ميتواند در راه بهبود نارساييهاي جامعه مثمر ثمر باشد.
جلاييپور اظهار داشت: در ايران پس از دوم خرداد يك جنبش اجتماعي و دمكراسي كه مشي سياسي اصلاح طلبي است، به راه افتاده است و معناي آن اين است كه در ايران تعداد كساني كه مثل مهندس بازرگان، مشي سياسي ميكنند، زياد شده است.
دبيركل نهضت آزادي ايران، گفت: سراسر زندگي پربار مهندس بازرگان نشان دهنده تلاشهاي بيوقفه و موثر وي در نقد خصوصيات فردي ما ايرانيان و اعتراض به رفتار حاكمان و ارايه راههاي اصولي براي تحقق اهداف و آرمانهاي ملي است.
ابراهيم يزدي طي سخناني در همايش علمي-فرهنگي بزرگداشت مهندس بازرگان تحت عنوان "روشنفكري ديني و سكولاريزم" با بيان اينكه جامعه ايراني در حال گداز از يك جامعه سنتي به يك جامعه جديد است و تمامي ويژگيهاي يك جامعه انتقالي را دارا ميباشد، اظهار داشت: يكي از ويژگيهاي برجسته اين جامعه، دگر زيستي اساسي در رفتارهاي فردي و اجتماعي است.
وي با تصريح بر اينكه جامعه كنوني ايران در حال گدار تاريخي است و يك دگر زيستي بيسابقهاي در ساختار ها و رفتارهاي فرهنگي و سياسي , اقتصادي , اجتماعي در حال وقوع است، ادامه داد: محور اصلي اين انتقال و جابهجايي دگرزيستي، تغييرات اساسي در هنجارهاي فردي است و اجتماعي شكل گرفته سنتي به ارث رسيده از گذشته ميباشد. اما هنوز هنجارهاي جديدي كه غالب و فراگير شده باشد جايگزين نشده است و بنابراين هم تنوع و تضاد در رفتارهاي اجتماعي و هم تشدد و پراكندگي در افكار و عقايد حتي در ميان نخبگان قابل مشاهده است.
يزدي با بيان اينكه مهمترين مساله در جامعه در حال گزار ايران، كم كنشي اعم از تقابل و تضاد يا تعامل و همگرايي ميان سنت و مدرنيته است، خاطر نشان كرد: تقابل سنت و مدرنيته در ايران از زمان برقراري روابط ميان ايران و اروپا آغاز شده است.
وي افزود: واكنشهاي جامعه ما به سنت و مدرنيته بر دو نوع است، يك نوع؛ واكنش ناآگاهانه و مترقيگرا چه مثبت و چه منفي نسبت به هر آنچه به نام سنت وجود دارد و هر آنچه به نام مدر نيته وارد شده است و نوع ديگر؛ واكنش آگاهانه و نسبيگرا به مقولات سنت و مدرنيته است.
اين فعال ملي-مذهبي با تصريح بر اينكه واكنش آگاهانه نسبيگرانه رد كامل و تمام عيار سنتها و نه قبول بدون قيد و شرط مدرنيته بلكه تكيه اساسي بر اين است كه تنها راه ممكن ميسر و مفيد براي ما شناسايي عناصر مثبت سنت كه براي حفظ هويت وانسجام ملي ضروري است و از يك طرف سهم مقولات اصلي و بنيادين مدرنيته در قلمرو علمي و سياسي و اقتصادي كه از پيش نيازهاي اجتنابناپذير توسعه انساني است و حتي عناصر نامطلوب و بازدارنده توسعه آنها ميباشد، ادامه داد: به عبارت ديگر خروج از بحرانهاي كنوني و ورود به عصر توسعه، نيازمند پالايش سنت از يك طرف و بومي كردن مقولات مدرنيته از طرف ديگر است .
وي افزود: اگر اصل دو بعدي بودن هويت ملي ايرانيان يعني مليت و صيانت را بپذيريم،ْ بومي كردن مقولات مدرنيته يعني ايراني و اسلامي كردن آنها.
دبيركل نهضت آزادي ايران در ادامه سخنان به رابطه دين و سكولاريسم اشاره كرد و با بيان اين كه سه رويكرد در اين امر وجود دارد كه يك رويكرد حاضر به جدايي دين از سياست است، اين امر را ناممكن دانست و گفت: نميتوان از دمكراسي سخن گفت و دفاع كرد، اما دينداران را از دخالت در سياست يعني در سرنوشت خويش بازداشت، مگر آنكه گفته شود كه دموكراسي خوب است، به شرطي كه دين داران در سياست دخالت نكنند.
وي رويكرد دوم را رويكرد جدايي نهاد دين از نهاد دولت دانست و گفت : در اين رو يكرد باور اين است كه دين از عرصه قدرت و سياست جدا شود، اما از عرصه جامعه، نه.
وي افزود: در اين رويكرد برعكس رويكرد اول، انگيزه اصلي نه تنها ضديت با دين نيست، بلكه در ميان دينداران و حتي روحانيون نيز كساني بوده و هستند كه چنين مواضعي دارند .
يزدي تصريح كرد: كساني هستند كه با توجه به تأثيرات منفي حكومت، حكومتي به نام دين بر باورهاي ديني مردم، ورود روحانيون به سياست و قدرت و آميختگي دين و دولت را نقض غرض و مغاير با منافع و مسايل ديني ميداند.
وي در ادامه سخنانش با طرح مساله رابطه نهاد دين با نهاد دولت، اين رابطه را صرفاً در چارچوب مناسبات قدرت قابل بررسي دانست و اظهار داشت: در نظامهاي مبتني بر دموكراسي، مسوولان و برگزيدگان مردم، خود را موظف به پاسخگويي به صاحبان اصلي كشور يعني؛ مردم ميداند.
اما وقتي تفكر و ادعاي سياسي اين باشد كه منتخب مردم مسوول در برابر خدا است، نه مردم و ادعا اين باشد كه حاكمان بايد در خدمت اجراي فرامين الهي باشند، نه منافع ملي، مناسبتات مردم سالارانه برهم ميخورد.
وي افزود: اين نوع نگاه به قدرت اگر در دورانهايي در تاريخ كاركرد داشته است، در اين عصر و زمان به خصوص در دوران انقلاب الكترونيك و گسترش دموكراتيك قابل كارايي است. بنابراين در جمعبندي بايد گفت كه نهاد دين يا روحانيون و نهادهاي اقتصادي، نظامي و تخصصي ديگر هيچ حق ويژهاي در نهاد دولت ندارند و نبايد داشته باشند.