چهارشنبه 7 بهمن 1383

این گفتگوها را باید به فال نیک گرفت! پاسخ به آقای فرهنگ اعتمادی، کوروش گلنام

می بایست به چنین گفتگو ها، به شرط آنکه از جاده داوری درست بیرون نرفته، رو به سوی به ساز ی، نزدیکی و هم گرایی هر چه بیشتر داشته باشد، دامن زده واز آن استقبال کرد. من از توجه شما، دوباره سپاسگزاری می کنم. اما هم میهن گرامی، چنین به نظرم رسیده است که شما چندان با نوشته ها و برخوردهای من آشنایی ندارید و یا کمتر آشنا هستید، اگر چنین نبود به این سادگی و تنها با داوری در باره یک نوشته از نگارنده (که من همچنان بر باورهای خود در آن نوشته هستم) به چنین گروه بندی قاطعی دست نمی زدید. بینش ما در حقیقت بسیار به هم نزدیک است. تنها اختلاف بزرگ، از دید من، در این است که من خوش باوری شما را نداشته و این را با روشنی بیان می کنم. تلاش هم می کنم برای دیدگاه های خود همیشه دلیل داشته باشم. بر این باور نیز نیستم که هر آنچه من می گویم بی عیب و کمبود است و جزء آن هیچ چیز دیگری درست نیست! من همیشه پرسش هایی در درجه نخست برای خود مطرح کرده و سپس آنرا با دیگران در میان می گذارم. چون زیاد فریب خورده ایم و همه دوران زندگی خود و نسل های پیش از خود را در سیستم های استبدادی و زورگو به سر برده ایم، و از همه مهمتر چون 26 سال است با اختاپوسی بنام "جمهوری" اسلامی دست به گریبان شده ایم و 8 سال با اصلاح طلبی بی سرانجام سپری کرده ایم، دیگر نمی توانیم ساده انگار باشیم و تنها با امید اینکه "درست می شود" و باید "گام به گام" پیش رفت، حتا باور های خود را نیز پنهان کرده و آنرا بیان نکنیم! من خود در بیرون از کشور هستم و یک هزارم گرفتاری های مردم ایران را ندارم. مهره های اصلی اصلاح طلبان شکست خورده حکومتی نیز چندان پایبند درد ورنج مردم نبوده اند. اصلاح طلبان حکومتی 8 سال با هستی مردم و به ویژه دانشجویان، که سخترین آسیب ها را دیدند، بازی کردندو زندگی تعدادی از آنها را (آماری در دست نیست چه تعداد)به کلی از هم پاشیدند. شما از این آقایان نمی پرسید چرا آن زمان که در قدرت بودند هرگز چنین بیانیه ای منتشر نکردند؟ آنها خود به این پرسش پاسخی نمی دهند، همآن گونه که شما هم پاسخ نمی دهید. در پاسخ نخست این پرسش را به میان آورده بودم که آیا آقای خاتمی هرگز وجود زندانی سیاسی را، که امروز جزئی از زندگی روزمره مردم شده است و هزاران زندانی و خانواده های آنها با گرفتاری های پیش آمده ناشی ازآن در گیر بوده وهستند و به هیچ شکل نمی توان آنرا نادیده گرفت، پذیرفته است؟ این تضاد را چگونه می شود تفسیر کرد؟
من در نوشته پیشین خود در هیچ جا از شما نخواسته ام که همآن برخوردی را با آقای حجاریان بکنید که او با امضاء کنندگان فراخوان رفراندم و پشتیبانان آن کرده بود؟ من پرسیده بودم آیا شما با آن انتقادهای دشمن گونه ایشان نیز بر خورد کرده بودید که شما نیز پاسخ خود را داده اید که دیگرانی(نام برده اید) اینکار را کرده بودند و نیازی ندیده بودید شما هم پاسخ بدهید.که استدلال درستی هم بود.
نکته اساسی دیگر این است که من آزاد هستم دیدگاه خود را روشن کنم که: کمترین باور و اعتمادی به کسانی که خواهان ماندگاری این رژیم سرکوبگر هستند، ندارم؛ با هر عنوانی که می خواهد باشد، خواه مثل آقای حجاریان خواهان ولایت فقیه مشروطه باشند و یا خواهان همین ساخت حکومتی با نبود زندان و.. که شدنی نیست. و از دید خود برای دیدگاه های خود نیز استدلال کافی دارم:1 ـ هر نوع گسستی در ساخت و بنای این حکومت آنرا متلاشی خواهد کرد زیرا که: بنیانش بر ناراستی است،سراپا فاسد و آلوده است و مسئول نابودی هزاران انسان بیگناه است 2 ـ اصولن بنیاد گرایی اسلامی نمی تواند چنین دگرگونی هایی را بپذیرد.
شما چه ایرانی آزادیخواه و دموکراتی را می شناسید که خواستار برچیده شدن این بساط زور و ستم نیست؟ کدام یک از این ایرانیان برای آزادی همه زندانیان سیاسی با هر ایده و مرامی که هستند، مبارزه نمی کند و آرزومندش نیست؟ اما آیا با ساخت ناراست رژیم کنونی، رفرم های مورد نظر شما و اصلاح طلبان ممکن است؟ پاسخ من این است: ناممکن. جنبش رفراندم بر همین اساس پا گرفته است و با روشنی از عدم اصلاح پذیری رژیم می گوید و می خواهدبرای زیر فشار نهادن حکومت از جهت های گوناگون و دامن زدن به مبارزات آزادیخواهانه مردم است تا نهایت به روش های دور از خشونت؛ از قبیل اعتصاب، گرد همآیی، اعتراض به شیوه هایی که خود مردم راهش را می یابند، نافرمانی های مدنی و استفاده از فرصت ها، که مردم درون ایران بارها هشیاری وتیزبینی خود را در این مورد نشان داده اند(خرداد 76، جنبش مشهور به جنبش فوتبال، خیزش دانشجویی به بهانه بستن سلام و رفتاری خلاف آنچه که رهبر و دولت پنهان می گویندو..)تلاش برای پیوندهایی استوارتر بین درون و برون مرز، تماس با سازمان های جهانی حقوق بشر برای فشار هر روزه و پی گیر برحکومت و..
برخی تزها
برای اینکه دید ما نسبت به افراد و آینده کمی روشن تر باشد و از پیش داوری ها ی گاه نامناسب، جلوگیری شود، نگارنده بنیان و اساس برخی از باورهای خود را در این جا می آورد. یاد آور شود که این دیدگاه ها در گذشته نیز در نوشته های گوناگونی از سوی نگارنده، منتشر شده است که حتمن بسیاری از هم میهنان نیز شاید با آنها هم خوان و هم گرا بوده و آنرا بیان داشته اند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

برای بر پایی حکومتی دموکراتیک و مردمی و برای جلوگیری از برپایی دیکتاتوری دیگری، از دید من، موارد زیر نیز می بایست از جمله به خواسته های اساسی ما مردم تبدیل شود:
1 ـ نبود زندانی سیاسی در آینده ایران(زندانی سیاسی: آنکه به جرم مرام و ایده و دین و مکتب و نژاد و دگر اندیشی و کوشش سیاسی به زندان افکنده می شود) و تاکید روشن قانونی بر آن؛
2 ـ قید صریح قانون به آزادی گفتار و نوشتار و داشتن هر گونه ایده و مرام و حزب و گروه و دسته، مگر با منع قانونی(چون نژاد پرستی). مراد قانونی است که مورد پذیرش مردم بوده و با رأی آگاهانه مردم تصویب شده باشد؛
3 ـ منع همیشگی شکنجه و اعدام( منع اعدام چه سیاسی و چه غیر سیاسی)، بر خورداری متهمین به جرم و خلاف، از رفتاری انسانی و رعایت حقوق قانونی آنها با تاکید بر وجود وکیل به هنگام باز جویی و دیگر مراحل قانونی.
4 ـ پایان دادن همیشگی به انتقام جویی های سنتی، و تلاش برای زدون روح و اندیشه خشونت گرایی در جامعه( که چگونگیش به بحث گسترده کارشناسانه نیاز دارد). حکومت آینده و مردم ایران پس از برکناری این حکومت نیز می بایست با خلاف کاران و مقصران کنونی نیزچنین عمل کرده، از سیاست عدم کاربرد خشونت بهره برده و از خون ریزی و انتقام جویی بپرهیزند و سیاست وروشی انسانی چون ماندلا را در پیش گیرند.
5 ـ مبارزه همه گیر و بی امان با خرافات مذهبی که ساخته و پرداخته ملایانی است که کیسه های گشادشان هرگز پر نمی شود. راه چنین مبارزه ای در رفاه اجتماعی، امنیت عمومی، قانونمندی در جامعه، آموزش و پرورش به مفهوم واقعی و مدرن آن، کوشش های فرهنگی گسترده از طریق کنفرانس ها، نظرخواهی ها و بحث های سازنده همگانی، کمک به گسترش فیلم و تئاتر وموسیقی، دمیدن روح زندگی و سرور و شادی به جامعه و تاراندن روح نا امیدی، مرگ پروری، عزاداری بیهوده و همیشگی از درون جامعه؛
6 ـ بر افکندن تسلط باورهای مذهبی از قانون اساسی و لغو مذهب رسمی کشور.
7 ـ اعلام روشن و صریح جدایی دین از قدرت و حکومت.(نه از سیاست که بازهم بحث دیگری است)
8 ـ تاکید بر به رسمیت شناختن حقوق همه قوم های ایرانی، آزادی آنها در آموزش زبان مادری، پوشش خاص و حفظ و برگزاری آداب و سنت های خود. انتخاب مسئولین اداری از مردم همآن ناحیه و محل که از فرهنگ بومی خود آگاهی های درست تر و دقیق تری دارند صورت بگیر د. مردم نواحی گوناگون ایران باید برای انتخاب افراد مسئول، خود بتوانند آزادانه رأی بدهند. بحث خود مختاری و هر بحث دیگری می باید آزادانه و با احترام به حقوق انسانی قوم های مختلف ایرانی، به شکلی درست و منطقی در ایران آینده مطرح شود . اولویت های بندهای گوناگون را مردم خود تعین کرده و من تنها آن ها را بیان کردم.
تلاش ما بنیان نهادن جامعه ای بهتر و پاره کردن بندهای استبداد دیر پاست. اگر چنین می خواهیم نمی توانیم رفتاری مشابه انچه تا امروز در جامعه سنتی ما مرسوم بوده است، داشته باشیم. بی پرده و روشن سخن گفتن را نباید با اندیشه تمامیت خواهانه "همه یا هیچ" و" سیاه یا سفید" در هم آمیخت. گفتگو وبرخوردهای گوناگون در یک مورد خاص را نیز همیشه نمی توان به عنوان نزاع و زدو خورد معنا کرد. من خوش باوری شما را ندارم.

با سپاس
کوروش گلنام

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/17435

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'این گفتگوها را باید به فال نیک گرفت! پاسخ به آقای فرهنگ اعتمادی، کوروش گلنام' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016