سر ساعت آمده بودند، یک یا دو نفر نبودند تعدادشان از صدها نفر تجاوز میکرد. برای اینکه حمله نیروی انتظامی نیروی شان را درهم نشکند با هم و در کنار هم نشستند دست در دست هم سرود زندگی خواندند، به زمین تکیه دادند که اعتمادشان به زمین بود و به خود. از یک حزب و یک سازمان سیاسی نبودند اما یک حرف بر زبان داشتند و علیرغم افکار مختلف، یک دل و یک زبان بودند. پیوندشان درد مشترک سالها و قرنها بود. زنان روز ٢٢ خرداد بعد از ربع قرن صبر و تحمل، فریاد برآوردند: "ما میخواهیم و بدست میآوریم"، "ما زنيم، انسانيم، شهروند اين دياريم اما حقی نداريم"، "آزادی، برابری حق طبيعی ماست"، "زندانی خشونت، آزاد بايد گردد"، "تساوی حقوقی، خواسته جنبش ماست" و "قوانين ضد زن، مانع پيشرفت ماست". "قانون عادلانه / رهايی زنانه / راه رهايی ماست"، "قوانين ضد زن منشا استبداد است / تساوی حقوقی کف مطالبات است"، "یک صدا متحد، صلح، قانون، آزادی" ، "قانون نابرابر، حقوق ضدبشر، ملغی بايد گردد"، "قوانين زنستيز، منشأ اختناق است" ، "حقوق نوع بشر، آزادی ايران است"، "قوانين زنستيز، گفتمان صلحستيز، جنگ عليه زنان است"، "يكصدا، متحد، صلح، قانون آزادي"، "آگاهی، آزادی، قانون انتخابي"، "قانون ظالمانه، سنتهای مردانه، ملغی بايد گردد"، "حق زن ايرانی، احيا بايد گردد"، "قانون مردمحور، اين جايگاه برتر، تحقير ما زنان است"، "زن ايرانی اگر آگه شود، اين قوانين را به كل منكر شود."
روز یکشنبه ٢٢ خرداد ٨٤، برای همیشه در خاطرهها نقش خواهد بست. برای اولین بار در تاریخ سرزمین ما، هزاران زن، در اعتراض به نقض حقوق شان مجهز به آگاهی، متحد و یکپارچه، عاری از خشونت در برابر دانشگاه تهران و در خيابان انقلاب تجمع نمودند. آنها میدانستند چه میخواهند و همینطور میدانستند چه چیز را نمیحواهند. با فریاد سرشار از آگاهی آزادی را فرا میخواندند. از آنرو که خانههای جهل از فرياد آنها لرزان میگشت، به هر کاری دست زدند تا از طنين صدايشان كاسته شود . زنان خواهان به رسميت شناختن برابری حقوقی با مردان در قوانين بودند. آنها یک صدا و یکپارچه سرود رهايی سردادند:
رهايی زنان ممکن است / تلاش ما سازنده آن است
اين صدا، صدای آزادی ست / اين ندا طغيان آگاهی ست
جهان ديگری ممکن است / اين جنبش سازنده آن است
زنان آمده بودند تا با صلح و مسالمت، حواستههایشان را به گوش همگان برسانند. آنها نه قصد شکستن شیشه بانکی را نداشتند و نه میخواستند اتوبوسی را به آتش بکشند. برای تجمع خود از وزارت کشور اجازه گرفته بودند و در اعلامیههای مختلف روز و ساعت و حتی شعارهایشان را به آگاهی همگان رسانده بودند. تنها سلاح همراه آنها آگاهی بود و بس. با مهر و دوستی سرود "جهان ديگری ممکن است" میخوانند.
آنان تا به امروز راه دشوار و پر سنکلاخی را پشت سر نهاده اند. قهرمان نیستند و به قصد قهرمانی هم به میدان نیامدند. تلاشگران بیادعای حقوق انسانی و شهروندی نيمی از ايرانيانند و هم از اين رو رهروان را دمکراسی در ایران.
تعداد دقیق افراد جلوی دانشگاه را کسی نمیداند. آمارها یکی نیست. حکومتیان تعدادشان را دهها تن و برخی هشتصد نفر تخمين زدهاند. اما سازماندهندگان تجمع، افراد جلوی دانشگاه را در حدود سه هزار نفر و حمایت کنندگانشان را که در دوربر دانشگاه در حصار نیروی انتظامی بودند و اجازه نداشتند به زنان جلوی دانشگاه بپیوندند را بیش از پنج هزار تن تخمین زدند ١*. تعدادشان حتی اگر دهها تن بوده طنين صدايشان از هزاران هزار فراتر رفت.
در سازمان دهی این حرکت بیش از ٩٠ انجمن غیر دولتی (ان-جی-او ) شرکت داشتند. نمایندگان زنان از سراسر ایران به آنجا آمده بودند و از تبریز و گیلان و کردستات ایران نیزدر آن جمع حضور داشتند که از تبعیض زنان و از تبعیض قومی سحن راندند.در بینشان فریده، سيمين ، فريبا ، شادی، محبوبه، نوشين ، مرضيه، فريبا، نیره، رویا ، مهناز، مژده ، و.. صدها نفر دیگر که کسی آنها را نمیشناخت. حضور داشتند.
و در این سوی مرز ، در این جهان بی مرز، ما که به اجبار زندگی را در این دیار برگزیده ایم با همه وجودمان آرزو میکردیم که ایکاش میتوانستیم در کنار آنان باشیم. فریاد در گلو چون پرندگان، در قفس به این سو و آن سو میجهیدیم گاه پای تلفن، گاه با ایمیل و فکس در تقلا بود بدانیم جلوی دانشگاه چه خبرشده است وآنجا چه میگذرد. من همچون صدهانفر در این سوی مرز، غریب تر از همه، همچون پر کنده مرغی که حتی در کشور دومش هم حضور نداشت به دنبال هم صحبتی میگشتم تا با او از شور و هیجان و دغدغههایم سخن بگویم. و اینترنت هم پاسخگویم نمیشد، روز بزرگی را در زندگیم میگذراندم. نمیدانستم این نگرانی و این شادی بزرگ را به کجا برم و با چه کسی تقسیم کنم. پس در خیال در کنارشان ماندم و هم آوایشان گشتم. چون من الته در این سوی مرز بی شمار بودند: از نیره وهاله وهایده و افسانه گرفته تا الهه و هلن شهرزاد و شهین و شهره و میهن و مریم و فرزانه. همهی ما در کنارشان بوديم بیآنکه آنجا باشيم.
ساعتی بعد سايت "زنان ايران" ، خبرگزاری "ایسنا" و سپس در این سوی مرز، "ایران امروز" خبرهای تجمع با شكوه را منعکس نمودند با عکسهای یاران ناشناختهام. انگار در بین شان بودم که نیروی انتظامی به میانشان آمد و پلاکاردهایشان را غضب کرد و با آن بر سرشان کوفت و بدو بيراه گفت و حتی "جنده" خطابشان کرد و تا میتوانستند از آنها، عکس گرفتند و فیلم برداری کردند. زنان بر زمین نشستند و دست در دست هم سرود خواندند: اين صدا، صدای آزادی ست / اين ندا طغيان آگاهی ست و.....شعار دادند قانون نابرابر، حقوق ضدبشر، ملغی بايد گردد. زنان جلوی دانشگاه با سر دادن سرود «ای ايران، ای مرز پرگهر» خواهان پيوستن سايرينی که در اطراف دانشگاه حضور داشتند به تجمع شدند. نيروهای انتظامی فشار خودرا افزايش دادند. سيمين بهبهانی، بزرگ بانوی شعر ايران با خواندن شعری مهاجمان را به صلح دعوت نمود و سبب آن گردید که فضای متشنج را کمی آرامتر گردد و نیروی انتظامی اندکی عقب نشيند:
لاف ز برتری کم زن / سنگ برابرت هستيم / تير به ما چه میباری / نيمه ديگرت هستيم / تخمه بی روانت را / بر تن خويش جان داديم / حرمت ما نگه میدار / خالق و مادرت هستيم / عزت و امن و آسايش / میطلبی ز ما آری / از دل خود اگر پرسی / همسر و دلبرت هستيم / حق طلبانِ همراهيم / زنده و شاد و سرپاييم / گام بزن بيا با ما / ما همه ياورت هستيم / حق و حيات کامل تر / گرچه به کام شير اندر / مطلب ماست باور کن / تشنه باورت هستيم.
اینها همان زنانی بودند که چهار روز قبلتر (چهارشنبه ١٨/٣/٨٤ خرداد) با فریاد "آزادی حق من، ايران وطن من" درهای استادیوم آزادی را برای تماشای بدون واسطه فوتبال به روی خود گشودند.
نوشین از بس فریاد زده صدایش گرفته و پروین را نیروی انتظامی چندین بار از جا کنده و آنسوتر پرتش نموده است و فیروزه همچون مادری، دست دختران جوان را میگیرد و رويا طلوعی از طرف زنان کرد، درباره حقوق زنان کرد و تضییقات قومی شان صحبت میکند محبوبه ......
نیروی انتظامی مستاصل شده نمیدانست جانب فرمان از که گیرد از سیمین که میخواند: تخمه بی روانت را / بر تن خويش جان داديم / حرمت ما نگه میدار... یا از فرماندهان خویش که دستور پراكندن زنان را می داد.
و سرانجام با شرایطی که نیروی انتظامی ایجاد كرد زنان نتوانستند سخنرانی كنند و قطعنامه پايانی تجمع هم خوانده و ناخوانده ، ناتمام ماند. اين قطعنامه يكی از بهترين و جامعترين سندهای مطالبات زنان در حال حاضر است. از جمله در این قطعنامه آمده است:
* خواستههای زنان صرفا به مطالبات حقوقی محدود نيست اما در شرايط كنونی، كسب حقوق برابر و انسانی، محوری است كه توانسته ما را گرد هم آورد و جنبش همبستگی زنان ايران را شكل بدهد
* ”دموكراسی بدون آزادی و حقوق برابر و انسانی برای زنان متحقق نخواهد شد“.
* قانون اساسی و ديگر قوانين كشور با كنوانسيونهای بين المللی از جمله اعلاميه حقوق بشر، كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان و... منطبق شود تا لااقل به لحاظ حقوقی، تساوی و برابری زنان و حقوق انسانیشان به رسميت شناخته شود
* اگر دولتمردان پس از بیست و شش سال باز هم به خواستههای بر حق ما زنان وقعی نگذارند ما به اعتراض مدنی و مسالمت جویانه و عدالت امیز خود ادامه خواهیم داد.
روز یکشنبه ٢٢ خرداد ٨٤ روز دیگری بود. روز بزرگی که در تاریخ سرزمین ما به ثبت رسیده است. و این بار زنان خود قلم بدست دارند و خواهند نوشت چرا و به چه دلیل این روز در تاریخ ما اهمییت دارد. همچنین خواهند نوشت که هنوز بسیاری از روشنفکران ما که اکثریتشان را مردان تشکیل میدهند هنوز صدای رسای زنان را نشنیدهاند و به گوش نگرفتهاند.
جنبش زنان دیگر خاموش نخواهد نشست خواه حقوقی را که حق مان است بدست آریم و خواه دولت مردان ندای مان را همچنان ناشنیده انگارند. زنان میدانند چه میخواهند و چگونه سرنوشت خویش را به دست گیرند و هیچگاه فراموش نخواهیم شد چون خود این تاریخ را خواهیم نگاشت و نیک میدانیم که این آزادی آسان به دست نحواهد آمد.
--------
*١-. تريبون فمينيستی زنان، پروین اردلان
عفت ماهباز کلن
٢٣یونی ٢٠٠٥