“در زندگي زخمهايي هست كه مثل خوره در انزوا روح را مي خورد و مي تراشد” يكي از اين زخمها عجيب نادر و باور نكردني حادثه هجدهم تير ماه يا همان كوي دانشگاه و يا حمله لباس شخصيها به دانشجويان و . . . است.
جمعه صبح خبر نامفهومي مي رسد , به كوي دانشگاه تهران حمله شده است دانشجويان راكتك زده اند , كشته اند . حجم و سرعت شايعه ها وحشت ناك است . ضرب آهنگ نبض همگي كمي تند تر شده است . حتا مردم عامي هم از ميدان صدايي از ميان جاي دندانهاي چرك خورده بر بدن مصدومان حادثه به گوش مي رسيد .
دانشگاه و دانشگاهيان طي سالهاي گذشته بخش مهمي از تحولات ايران بوده اند و از سالهاي پاياني دوره رياست جمهوري هاشمي و تا 18 تير 78 نيز دوباره نقش خود را باز يافته بودند. بر موح حوادث سوار بودند و به عنوان بخش تعيين كننده حركت به سمت در هم شكستن چهره استبدادي تاريخي درايران و خورد كردن استخوانهاي اين پير مرد خنیزیرپنزیری بر می داشتند که ناگهان ... .
در روايت اين روز تاريخي و حوادث هفته پس از آن بسيار نوشته شده است كه در اين ميان تكرار آنها را جايز نمي دانم تنها به حادثه اي قبل و بعد كوي اشاره مي كنيم تا بر حسب وظيفه در رثاي ظلم رفته شده بر عزيزان و دوستانم سوگواري كرده باشم و هم جنبه اي از اين حادثه دهشتناک را روشن كنم كه مغفول واقع شده است .
45 روز پيش از حادثه كوي نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه كه در آن زمان به تازگي رئيس جديدي (حجه الاسلام قمي ) يافته و همگان به تعامل با او خوشبين بودند براي سه تشكل دانشجويي كشور نامه اي ارسال نموده بود و از ايشان خواسته بود تا درحدود 50 نفر اعضاي خود را براي سفر حج عمره معرفي كنند . اين نامه به دفتر تحكيم نيز رسيده بود و در شوراي مركزي قرار بر آن شده بود كه اعضاي شوراي مركزي به اضافه نمايندگان منتخب از هر دانشگاه به تعداد حق راي آنها در شوراي عمومي كه مجموعا 50 نفر مي شد به سفر بروند بدون شك اين نمايندگان افراد موثر و ذي نفوذ هر انجمن اسلامي دانشگاهي خواهند بود كه اين امكان را پيدا مي كنند كه به اين سفر بروند زمان سفر 23 تير ماه تعيين گرديده و كارهاي ابتدايي آن انجام شد .
پس از حادثه هجدهم تیر دفتر تحكيم وحدت در دانشگاه تهران از روز شنبه محوريت كار سازماندهي دانشجويان را بر عهده گرفت هر چند كه تعداد ديگري از گروهها نيز فعاليت مي كردند اما با توجه به وجه مناسب دفتر طي سالها و همچنين امكانات نسبتا مناسب و روابط حسنه با دولتيان اين محوريت در اختيار دفتر بود طي روزهاي شنبه و يكشنبه اعتراضات ادامه داشت اما روز دوشنبه حمله شديدي به دانشجويان صورت گرفت تعدادی از دانشجویان بازداشت شدند و عده بسیاری مصدوم و ماجرا تعطيل شد.
روز سه شنبه صبح طبق برنامه از پيش تعيين شده و با توجه خاتمه ماجرا پنجاه نفر از اعضا به سفر رفتند و تنها چند عضو از شوراي مركزی در تهران ماندند .
در اين مدت سفر اشتبا هات صورت گرفته توسط اعضاي باقي مانده با توجه به در سفر بودن اعضاي اصلي بسيار بالا رفته بود و عده اي نيز در اثر فشارها بريده بودند .
سئوال اينجاست كه آيا با توجه به مطالب گفته شده آيا مي توان حادثه 18 تير را اتفاقي حساب كرد ؟
دراين ميان شواهد و مدارك بسياري بجز آنچه گفته شد مي توان بر شمرد که دلیلی بر وجود برنامه ریزی دقیق برای این حادثه است اما با توجه به اينكه تقريبا اين سفر هميشه در اين ماجرا مغفول مانده بود و از نظر نگارنده در تحليل حوادث و نقش دفتر تحكيم در اين ماجرا اين سفر از اهميت برخوردار است براي روشن شدن اذهان عمدي بازگويي شد و بازگويي آن بخاطر تاكيد بر نقش فوق العاده تحكيم نيست .
اما بعد از 23 تیر و حمله پلیس به کوی تقریبا همه صدا های قبلی که با تمام قوا در محکوم کردن ماجرا سخنرانی می کردند خاموش شد و همگان فراموش کردند که حادثه رخ داده است. واقعا دلیل این فراموشی خصوصیت ما ایرانیان است یا با ید به این باور برسیم که آن بخش از حاکمیت که یقه چاک چاک می کرد و استعفا می داد بلافاصله که قدرت نیم بند خود را در خطر دید فاجعه را فراموش کرد و دامان سرکوب سر فر برد!
در هر صورت 18 تیر هفتادو هشت از جنبه های فراوانی روزی تاریخی و سرنوشت ساز برای ایرانیان بود.