اكنون ناماش را به خاطر نميآورم اما چندي پيش، يك ديپلمات برجستهي آمريكايي در توصيف ساخت سياسي حاكم بر ايران ، آنرا نظامي «خود تخريب» خوانده بود كه به اين لحاظ نيازي به اپوزيسيون ندارد.
در حاليكه اين از عمده تكاليف اپوزيسيون هر نظام حكومتي است كه با توليد بحرانهاي متعدد آنرا تضعيف و پايههاي مقبوليت و مشروعيت آنرا سست كند، جمهوري اسلامي ايران به راستي از جملهي معدود نظامهايي است كه به نيابت از مخالفيناش ، خود به طراحي، توليد و دامن زدن به بحرانهايي ميپردازد كه در بيشتر موارد هر ناظري را دربارهي معدل دورانديشي و عقلانيت حاكم بر آن به ترديد مياندازد.
به ويژه در هشت سال گذشته، كه ذيل يك رويداد شگفتانگيز از حيث ميزان مشاركت ملي، پارهي «دموكراتنماي» ساخت سياسي، نخست زمام قدرت اجرايي و سپس با فاصلهاي كوتاه قوهي قانونگزاري كشور را به تصرف درآورد ، (صرفنظر از بحرانهاي طبيعي) بحرانهاي مصنوعي متعددي توليد و سپس دامن زده شدند تا كفايت رييس جمهور برگزيده را به چالش كشند و او را در تحقق وعدههاي دموكراتيكاش ناكام سازند.
نه تنها چنين شد؛ بلكه در پس كاركردي چنين كوتهنظرانه، اعتماد افكار عمومي به حسن نيت ريس جمهور برگزيده از دست رفت و سطح ناكارآمدي ساخت سياسي در ادارهي شهرونداناش و پاسخگويي به مطالبات آنها، بيش از پيش وضوح يافت.
آن چنانكه در رأيگيري سوم تيرماه، آن بخش از افكار عمومي كه روال راي دادن را برگزيد،يكسره از او و همكاراناش رو برتافت و سهم بيشتر كيك را به رقيب نادموكرات او تقديم كرد.
اكنون چنين به نظر ميرسد (و تحليل مي شود) كه با يكدست شدن ساخت سياسي و پس از سالها التهاب و اضطراب، جامعهي ايراني دوران نسبتاً آرام و كم كشاكشي را دست كم در صحنهي عمل سياسي تجربه كند اما آنچه اين رويا را به كابوسي بدل ميكند آن است كه تقريباً تمامي بحرانهاي كوچك و بزرگ توليد شده در دوران رييس جمهور پيشين، حل نشده به حال خود رها شدهاند. پس دوباره چون «دملي درمان نشده» سرباز خواهند كرد و طرفين منازعه را از دردناكي خود متأثر خواهند ساخت.
همچنانكه بررسي صحنه ي تحولات سياسي جامعه ي ايراني در سال هاي اخير، هنگامي كه از بالا به آنها نگاهي انداخته شود، نشان ميدهد كه :
ـ بحرانهاي كوچك رفتهرفته بزرگ و بزرگتر شدهاند.(اندازه)
ـ فاصلهي بروز و ظهور بحرانها هر چه كمتر و كمتر شده است .(دامنه)
ـ همزمان بر شمار بحرانها هر چه بيشتر افزوده شده است.(تعداد)
- بحران ها تعداد ، صبقات اجتماعي و اصناف هرچه بيشتري از ايرانيان را در بر گرفته و متاثر ساخته اند.(فراگيري)
ـ به اين سيستم، بحرانهاي خارجي كوچك وبزرگ نيز اضافه شده يا در حال اضافه شدن هستند.(اندازه،دامنه،تعداد،فراگيري،نوع)
پس چندان دور از انتظار نخواهد بود كه روزي دايرهي بحرانهاي مورد بحث (كه از فرط كثرت اشاره به آنها ملالانگيز است و اين مختصر را بسيار مطول ميكند) نخست درهم پيچيده و سطحي از يكديگر را بپوشانند. سپس برخي در دل برخي ديگر جاخوش كنند و آنگاه در دل بزرگترينشان، كانون همهي آنها بر يكديگر منطبق شود.
در قياسي كه چندان معالفارق نيست، ميتوان وضعيت مزبور را به انرژي توليد شده در «راكتورهاي هستهاي مبتني برگسست» و رقيب تازهي آنها يعني «راكتورهاي هستهاي مبتني بر پيوست» مقايسه كرد كه در مورد اخير 450 برابر مورد نخست انرژي توليد ميشود(كنسرسيومي مركب از ايالات متحده، ژاپن و چند كشور اروپايي هم اكنون مشغول تأسيس چنين راكتوري در شمال فرانسه است).
نگارنده دربارهي اينكه آيا «كاميكازهي گنجي» بزرگترين اين بحرانها و جامع همهي ريز و درشت آنهاست اندكي مردد است اما ترديدي ندارد كه چنانچه به نحوي خردمندانه پايان نيابد و چون همهي ديگر بحرانها «حل ناشده» رها شود، مقدمهي بلافصل بحران نهايي خواهد بود.
بحراني كه به مثابه «حاصل جمع بحران هاي پيشين» همه به يك نسبت بهاي گزاف آنرا خواهيم پرداخت و براي مدتها تمامي مناسبات انساني، عاطفي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي جامعه را تحتالشعاع قرار داده و از خود متاثر خواهد ساخت.
توصيهي مشفقانهي نگارنده به عنوان منتقدي مسالمت جو، به ساخت سياسي (كه نگارنده به خاطر آيندهي فرزندش نميخواهد «تحت روالي غيردموكراتيك» جاي خود را به ساخت ديگري بدهد و او آنرا شاهد باشد، بلكه مايل است با اقدام به اصلاح و ترميم خود آنچنان تغيير يابد كه هر چه معاصرتر و به نمونههاي امروزين هر چه نزديكتر شود) آن است كه :
ـ نخست به حل مدبرانهي بحران پيش رو (كاميكازهي گنجي) به گونهاي مدني اقدام كند.آنچنانكه نه هيمنه و اقتدار ش آسيب ببيند و نه گنجي ناچار به پذيرش آن چيزي شود كه همه گاه از قبول آن سر باز زده و خواهد زد.
ـ سپس «يك به يك» بحرانهاي حل ناشدهي پيشين را، به همان نحو از پيش پا بردارد.آنچنانكه دو سوي منازعه نه احساس بردن و نه احساس باختن كنند.بلكه به معامله «برد – برد» منتهي شود.
ـ و آنگاه به بازنگري قانون اساسي پر مناقشهي خود كه همهي بحرانها به طريقي از آن ريشه ميگيرند بپردازد.
اگر به جانب افق نگاهي انداخته شود، ابرهاي سياه بارانزا به وضوح ديده ميشوند كه پيش مي آيند و سر باريدن دارند. و اگر به سرشاخه ها نگريسته شود وزيدن باد حس خواهد شد.