چهارشنبه 12 مرداد 1384

قطعا ليدر را خواهم يافت ،روحيه ي خود را حفظ كنيد! فرهاد جعفري

[email protected]

روايت بازديد تئوريسين اصلاحات دوم خردادي از روزنامه‌ي شرق و آنچه راوي شرق آنرا آخرين ‌«تحليل‌هاي او در گفتگويي صميمانه» مي‌خواند، از جمله‌ي تازه‌ترين و مناسب‌ترين متون براي شناخت روحيه و ماهيت پاره‌ي «دموكرات‌نما»ي ساخت سياسي ست.

و از جنبه‌اي ديگر روشن مي‌سازد كه چرا و چگونه جنبش اصلاح‌طلبي ايرانيان تحت مديريت آنان به سرانجامي جز سوم تيرماه منتهي نشد.

همچنانكه همه‌ي احتمالات خوش‌بينانه را دراين باره كه مي‌توانست پاياني جز آن داشته باشد، زايل مي‌كند.

در قطعه‌اي از روايت «آخرين تحليل‌هاي او »مي‌خوانيم كه به دريافت وي ، درك آنانكه آنها را اصولگرايان مي‌خواند، از «عدالت و عدالتخواهي» تا بدان پايه ناقص، ابتدايي و عوامانه است كه خود را در صورت شعارهايي چون «پرداخت وام دانشجويي» و «بردن پول نفت بر سر سفره‌ها» جلوه‌گر مي‌سازد.

متأسفم كه بايد به او يادآور شوم، آنچنانكه از اظهارات اخيراو پيداست، درك و دريافت او نيز از پديده‌اي چون «حزب»، «اصلاح‌طلبي حرفه‌اي»! ، «محافظه‌كاري» و« جنبش هاي سياسي – احتماعي» چه بسا از درك اصولگرايان از عدالت، ناقص‌تر و ابتدايي‌ترست و اين درك ابتدايي - تابناك تر از مورد اصولگرايان - خود را در ايده ي «تغيير دبير كل» عريان مي كند.

تا آنجا كه دانش اندك نگارنده ياري مي كند:
«حزب يك تأسيس حقوقي ي جامعه‌ي معاصر و متشكل از شهرونداني‌ست كه حق عضويت آنرا مرتباً پرداخته، اساسنامه و مرامنامه‌ي آنرا پذيرفته‌اند.
كادر رهبري آن براساس روال اساسنامه ،توسط آراي آزاد تمامي اعضا انتخاب شده و دبير كل تنها سخنگوي مواضع حزب به شمار مي‌رود كه اغلب در مجامع عمومي آن و در نتيجه ي مذاكرات و مباحثات اعضا بدست مي‌آيند.
تغيير دبير كل تنها تغيير چهره‌ي بيروني آن است و هرگز نشانه‌ي پوست‌اندازي آن به شمار نمي‌رود»
و هر چيزي جز اين، هر چيزي مي‌تواند باشد مگر حزب!

اگر اين خصلت تاريخي ايراني ها باشد كه مايلند با اخذ ظاهر و پوسته ي هر پديده ي معاصر ، خود را از آن برخوردار نشان دهند ،جريان روشنفكري ديني در اين باره پشتكار بيشتري از خود نشان ميدهد.

مي شود با استناد به اظهارات اخير آقاي حجاريان چنين تصويريتصويري به دست داد كه :جريان مزبور چيز هايي در اين زمينه شنيده است كه در «فرنگ» پس از شكست يك حزب در جريان يك انتخابات ،نسبت به ايجاد تغييراتي كه با مرامنامه ي آن تبايني آشكار نداشته باشد اقدام ميكنند.

اما جريان مورد بحث در ايران يا دقت نمي كند و يا خود را به ندانستن ميزند كه :

1- تشكيلات او اصولا حزب نيست ! و اين را ديگر اغلب شهروندان فهميده اند.
2- تغييرات بيروني نتيجه ي الزامي تغييرات دروني ست!
3- تغيير بيروني اغلب هنگامي رخ ميدهد كه «شخص دبير كل» در جريان انتخابات نتوانسته باشد از اعتماد عمومي برخوردار شده باشد.(شكست دبير كل به معناي شكست حزب است اما شكست حزب تغيير او را الزامي نمي كند مگر به خواست خودش)
4- تغييرات دروني در نتيجه ي مباحثات طولاني و عميق در جلسات يا كنگره هاي آن شكل مي گيرند!
5- تغييرات دروني (مواضع و رويكردها) به نفع آنهايي صورت مي گيرد كه قرار است در دور بعد به ذخيره ي راي او افزوده شوند.
6- آنكه در انتخابات ها راي ميدهد ، حاكميت نيست بلكه افكار عمومي ست!

در حاليكه تغيير استراتژي جريان آقاي حجاريان از «اصلاح طلبي به صلح خواهي» چنين مي نماياند كه گويي قرار است در انتخابات يا راي گيري آينده ،ساخت سياسي به جاي افكار عمومي به جرياني راي بدهد يا ندهد!

چرا كه رويكرد جديد اطلاع داده شده، به وضوح منافع ساخت سياسي را بر منافع افكار عمومي ترجيح داده است و دست بر قضا از همين جا پيدا مي شود كه كاركرد اغلب قريب به اتفاق تشكيلاتي كه در ايران حزب و جبهه و سازمان ناميده ميشوند، اصولا و ماهيتا چيست!

اجازه دهيد تا به برخي از اظهارات او، به شيوه‌اي «از سر رفع تكليف» نگاهي بياندازيم:

1- «...دبير كل جبهه‌ي مشاركت تغيير مي‌كند تا پوست‌اندازي را از خود شروع كند».

بنا به منطقي كه اين گزاره بر آن بنياد نهاده شده است، تغيير رويكرد جبهه‌ي مذكور با تغيير دبيركل آن ملازمه دارد! پس مي‌توان نتيجه گرفت كه :

ـ بسيار اهميت دارد كه دبير كل حزب مذكور در دوره‌ي جديد (كه آنرا جنبش صلح‌خواهي نام نهاده اند!) چه فردي باشد. چرا كه از قرار، مواضع يك حزب، تابعي از متغير دبير كل آن است!

ـ تمامي شكست‌ها و بي‌كفايتي‌ها در هشت سال گذشته، از فقدان كفايت و لياقت دبير كل فعلي آن ناشي مي‌شده است .بدين قرار مواضع حزب مذكور هرگز از دل مذاكرات و مباحثات كنگره‌ها، مجامع عومي و شاخه‌هاي متنوع آن بيرون نيامده بلكه از خواست فردي دبير كل ناشي مي‌شده‌اند!

ـ پوست اندازي يك حزب يعني تغيير دبير كل آن!

2- «....در اين جبهه ـ جبهه‌ي دموكراسي‌خواهي- يك هيأت مديره شكل مي‌گيرد كه تصميمات از اين هيأت مديره منتج مي‌شود».

ـ حزب (يا جبهه)، يك شركت بامسئوليت محدود (خانوادگي) است كه داراي تنها يك ركن به نام هيأت مديره است!

ـ كه هيأت مديره‌ي مذكور را ‌آقاي سعيد حجاريان انتخاب مي‌كنند!

ـ هيأت مديره‌ي شركت بامسئوليت محدود «جنبش صلح خواهي سعيد حجاريان و شركا»از ميان خود يا هر شخصي در بيرون از شركت ،فردي را به عنوان ليدر جنبش صلح خواهي انتخاب و به «اداره‌ي ثبت ليدرها» معرفي خواهد كرد!

3- «...اما اين ليدر چه كسي است؟ اين را هيأت مديره‌ي اين جبهه موردنظر اعلام خواهد كرد. اين شخص قطعاً پيدا خواهد شد».

- هرگونه نگراني در باره ي پيدا نشدن ليدر براي اين جنبش بيمورد است !

ـ كليه شهروندان (كه هرچند سهم الشركه اي در شركت مزبور ندارند) بايد ليدري و رهبري فرد مذكور را پذيرفته و به تصميمات وي گردن بگذارند. هيچ عذري در اين زمينه مسموع نخواهد بود.

ـ ليدري فرد مذكور طي اعلاميه‌اي در روزنامه‌ي رسمي كشور به اطلاع شهروندان خواهد رسيد! شهروندان مكلفند به هر قيمت روزنامه ي رسمي اي كه نام ليدر انتخابي (غير انتصابي) در آن درج گرديده را تهيه نموده، از تصميم هيات مديره در باره ي آينده ي خود و فرزندان شان مطلع گردند!

4- «....در اين ميان حتي اگر مهدي كروبي يا هر كس ديگر رأي بياورد، ما نتيجه را خواهيم پذيرفت. حتي هاشمي الان ادعاهايي … عبدالله نوري نيز گفته …».

ـ تنها صلاحيت كساني براي رهبري «شركت صلح‌خواهي» پذيرفته خواهد شد كه:روحاني و از نسل نخست انقلاب باشند ،«هيأت مديره» آنان را بشناسد، صلاحيت‌شان را تأييد كند و سپس به اكثريت آرا ،آنان را به مدير عاملي برگزيند.

ـ كليه شهروندان (كه هيچ سهمي در شركت مزبور ندارند) در جلسه‌ي هيات مديره كه پشت درهاي بسته و براي تعيين مدير عامل( اصطلاحا ليدر)تشكيل خواهد شد حق راي و حضور نداشته اما از آن پس مكلف اند به او راي داده و ديگران را نيز به اين امر تشويق نمايند!

5- «.....من به او (خاتمي) پيشنهاد كردم كه بيايد ليدر اين جنبش شود اما او نپذيرفت».

ـ‌ به دليل استنكاف نامبرده ي اخير(خاتمي) از پذيرش ليدري شركت سابق (اصلاح طلبي) و رد هبه، پيشاپيش نام وي از فهرست نامزدها حذف مي‌شود!

- برادر فرد اخيرالذكر نيز از فهرست انتخاب هاي ممكن خط خواهد خورد!

ـ ليدري جنبش ممكن است در هر لحظه ،به هر شخص حقيقي يا حقوقي كه آقاي سعيد حجاريان مناسب مي‌دانند پيشنهاد شود. در اين فرض، لزومي به تشكيل جلسه هيات مديره و رأي‌گيري نخواهد بود!

ـ ليدري جنبش اصلاحات اساساً و ماهيتاً چيزي قابل هبه كردن است!

6- «… جنبش صلح‌خواهي را قرار است اين جبهه پيگيري كند تا كشور به ورطه‌ي جنگ نيافته».

ـ‌ از آنجا كه كليه مطالبات دموكراتيك مردمي تحت مديريت هيات مديره ي جنبش اصلاحات برآورده شده و نيز نظر به حساسيت اوضاع، جنبش اصلاحات كن لم يكن تلقي شده، «جنبش صلح‌خواهي» در دستور كار هيأت مديره‌ي «جنبش اصلاحات» قرار مي‌گيرد!

- همچنانكه از نتيجه ي مديريت «هيات مديره ي جنبش اصلاحات» بر آخر و عاقبت اين جنبش پيداست؛ در باره ي ثمر بخش بودن فعاليت ها و اقدامات «جبهه ي صلح خواهي» در زمينه ي وقوع جنگ يا عدم وقوع جنگ نيز ،هيات مديره ي جنبش اخيرالذكر هيچ تضميني ارايه نمي كند. نه حتي تضمين نمي دهد بلكه آنرا محتوم مي يابد!

7- «… دموكراسي گاهي مي‌تواند سم خالص باشد».

ـ دموكراسي پديده‌آي با عوارض ثابت نيست ،بلكه بسته به شرايط، گاه شهد عسل و گاه سم هلاهل است . عسليت و سميت آن بستگي به اين دارد كه پزشك اصلاحات چه صلاح ببينند!

ـ پزشكان موجود در هيأت مديره‌ي جنبش صلح‌خواهي - در شرايط فعلي - دموكراسي براي شهروندان راسم هلاهل دانسته و همگان را از آن احتراز مي‌دهند. چرا كه استقرار دموكراسي نمي تواند مانع جنگ شود.

تجربه و مطالعه ي منحصر به فرد اعضاي هيات مديره نشان ميدهد كه ساختارهاي دموكراتيك يا در حال تجاوز كردن يا مورد تجاوز واقع شدن بوده اند!

7- «… رفورمر‌ها (اصلاح‌طلبان ناپيگير) حفظ شرايط موجود را دنبال مي‌كنند… رفورميست‌ها (اصلاح‌طلبان حرفه‌اي) به دنبال اصلاحات سيستماتيك در اصول پايه‌اند. اينان به دنبال رويه‌ها و آدم‌ها نيستند بلكه به دنبال نتيجه‌اند… گروم سوم محافظه‌كاران هستند كه حافظ وضع موجود هستند.»

ـ رفورمر‌ها همان محافظه‌كاران ومحافظه‌كاران همان رفورمر‌ها هستند. با اين تفاوت كه رفورمر‌ها «حفظ شرايط موجود» را دنبال مي‌كنند اما محافظه‌كاران «حافظ وضع موجود» هستند!

ـ تغيير استراتژي هيأت مديره‌ي جنبش اصلاحات (اصلاح‌طلبان حرفه‌اي) از اصلاح‌طلبي به صلح‌خواهي هرگز به معناي رفورمر بودن آنها نيست، هر چند چنين به نظر برسد!

ـ‌ هيأت مديره‌ي جنبش رفورميست‌ها (اصلاح‌طلبان حرفه‌اي) كه هرگز به دنبال تغيير آدم‌ها نيستند بلكه به دنبال نتيجه‌اند، با «تغيير دبير كل» همچنان در پي كسب نتيجه‌اند . مبادا برداشتي خلاف آن به عمل آيد!

ـ مراد از «اصلاح‌طلب حرفه‌اي» هر اصلاح‌طلبي است كه حرفه‌اش اصلاحات باشد و از اين راه كسب درآمد(اعتبار، محبوبيت، شهرت و....) كند!

8- «… حتي اگر ما اصلاح‌طلبان نيز نتوانيم درحاكميت حضور داشته باشيم، مردم نماينده‌ي خود را در بالا براي چانه‌زني پيدا خواهند كرد».

ـ بدين وسيله هيأت مديره‌ي جنبش اصلاحات( صلح خواهي جديد) بودن يا نبودن خود در حاكميت را علي‌السويه مي‌داند و اذعان مي نمايد كه تمام توجيهات و استدلال هايش در پيش از «راي گيري نهم» در زمينه ي موثر بودن راي مردم در حيات جنبش اصلاح طلبي و تشويق آنان به حضور در صحنه براي پيشگيري از قدرت گرفتن روحيه ي طالباني ، صرفا براي جلب آرا طراحي شده بودند!

ـ‌ مهم «چانه زدن» است ! نه چانه زن اهميت دارد نه اينكه در باره ي چه چانه مي زند!

ـ درهر حال شهروندان در پايين بايد به فشار خود ادامه دهند و هزينه‌ي آنرا بپردازند. هر چند هيچ سهمي در تعيين چانه زن، ليدر جديد و … نداشته باشند.

ـ هيأت مديره‌ي جنبش صلح‌خواهي، به نيابت از شهروندان كليه درآمدهاي محتمل از جنبش مذكور را به حساب خود واريز خواهد كرد!

ـ‌ درآمد مذكور صرف راه‌اندازي روزنامه‌ي «نداي صلح» به صاحب امتيازي هيأت مديره‌ي «جنبش صلح‌خواهي » و مدير مسوولي يكي از اعضاي كلوپ خواهد شد.

8- «… ما بايد به دنبال تاكتيك‌هاي جديد باشيم».

ـ «تاكتيك‌هاي جديد» لزوم تغيير دبير كل را بيش از پيش ضروري مي‌سازند!

ـ از آنجا كه واژه‌هاي «صلح و اصلاح» هر دو از يك صيغه مشتق مي‌شوند، هرگونه تغيير استراتژي اكيداً تكذيب مي‌شود.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

القصه:
راستش را بخواهيد تا همين جا، حوصله‌ي نگارنده از فهرست كردن فقط برخي از تناقض‌ها ، تعارض‌ها و معاني محتمل متن «آخرين تحليل‌هاي تئوريسين اصلاحات در گفتگوي صميمانه با شرق» به سر آمده و حال خوانندگان را نيز درك مي‌كند.پس سخن كوتاه وبه ذكر اين نكته بسنده مي كند كه:

در انتهاي ياداشت پيشين از آقاي حجاريان خواستم بسيار نايستند. چرا كه ممكن است انتظار شان طولاني شود.
در اين يادداشت از ايشان ميخواهم، همچنانكه نشسته اند، به مراتب بيش از پيش سخن بگويند.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'قطعا ليدر را خواهم يافت ،روحيه ي خود را حفظ كنيد! فرهاد جعفري' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016