خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تاريخ
دكتر غلامعباس توسلي از جمله كساني است كه ميتوان با او از طالقاني سخن گفت. او از جمله دانشجوياني بود كه حضورش در جلسات سخنراني آيتالله طالقاني تداوم داشت و اكنون با گذشت سالها، هنوز هم با حرارت و علاقه خاصي از او صحبت ميكند.
در ديداري كوتاه با او در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، از سالهاي همراهياش با طالقاني گفت. شرح گفتوگوي او با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) را ميخوانيد:
ايسنا: از آغاز آشنايي شما با آيتالله طالقاني آغاز كنيم. چه زماني با ايشان آشنا شديد و اين آشنايي چگونه ادامه پيدا كرد؟
توسلي: آشنايي من با آيتالله طالقاني به دوره دانشجويي باز ميگردد. من در سال 1335 وارد دانشگاه تهران شدم و در مكانهاي متعددي با ايشان ديدار داشتم. اولين آنها مسجد هدايت بود كه مرحوم طالقاني شبهاي جمعه در آن جلسه تفسير قرآن برگزار ميكردند.
من، شهيد رجايي و دكتر بهفروزي به طور دائم در اين جلسات شركت ميكرديم و دانشجويان بسيار ديگري نيز حضور داشتند. مجموعه تفسير پرتويي از قرآن حاصل همين جلسات است. پس از آن، انجمن اسلامي دانشگاه تهران جلساتي را با حضور ايشان در دانشكده كشاورزي كرج برگزار ميكرد و پس از آن نيز اين جلسات در باغهاي اطراف كرج ادامه پيدا كرد.
ايسنا: شركتكنندگان در اين جلسات چه كساني بودند؟
توسلي: شركتكنندگان اين جلسات بيشتر دانشجويان و اعضاي انجمنهاي اسلامي بودند و بزرگاني چون آيتالله مطهري، آيتالله طالقاني، مهندس بازرگان و دكتر سحابي نيز حضور پررنگي داشتند.
در سال 1338 اولين انجمن اسلامي معلمان ايران با 12 نفر هيات موسس از جمله طالقاني، مطهري، بازرگان، سحابي، مساوات و ... كه كوچكترين آنها من بودم تشكيل شد. اساسنامه اين انجمن به چاپ رسيده است و در آن اساتيد دانشگاه و دبيران حضور داشتند. جلسات اين انجمن در مدرسه مروي در شمسالعماره كه مساوات رياست آن را بر عهده داشت تشكيل ميشد.
ايسنا: تا آن زمان مسجد هدايت محور فعاليتهاي انقلابي بود؟
توسلي: بعد از آزادي آيتالله طالقاني از زندان، مردم در مسجد هدايت براي نماز عيد فطر آماده شده بودند، اما مسوولان مانع حضور ايشان شدند. مسجد هدايت تا سال 1357 فعاليت چنداني نداشت. در اين دوره مرحوم مطهري و مرحوم شريعتي سخنرانيهاي خود را در حسينيه ارشاد برگزار ميكردند. در آن زمان مرحوم مهندس بازرگان بعد از چند سال از زندان آزاد شد و حسينيه ارشاد محور فعاليت دكتر شريعتي قرار گرفت. البته مرحوم دكتر مفتح و سايرين نيز جلساتي را در مسجد جاويد داشتند. در آستانه انقلاب نيز بعد از آزاد شدن آيتالله طالقاني از زندان، به عنوان مترجم براي خبرنگاراني كه با ايشان مصاحبه ميكردند در كنار ايشان بودم. يكي از آرزوهاي ديرينه مرحوم طالقاني كه بر روي آن خيلي تاكيد ميكردند، برگزاري نماز جمعه بود كه خوشبختانه پس از انقلاب توسط خودشان برگزار شد. متاسفانه بعد از انقلاب چندان از حضورشان بهرهمند نشديم.
ايسنا: ارتباط دانشجويان، بخصوص انجمنهاي اسلامي با ايشان چگونه بود؟ آيتالله طالقاني چه تاثيري در مبارزات آنها داشتند؟
توسلي: در آن دوره انجمن اسلامي فراگير در دانشگاهها نداشتيم و تعداد دانشجويان فعال معتقد به اسلام كم بود، ولي دانشجويان علاقهمندي كه وجود داشتند به نحوي با آيتالله طالقاني رابطه برقرار ميكردند. اين مساله در مورد مهندس بازرگان هم صدق ميكرد. مرحوم طالقاني درك عميقي از اسلام و قرآن داشت و به لحاظ مسائل شرعي هم بطور خصوصي و هم عمومي براي دانشجويان جلساتي برگزار ميكرد. كم كم اين جلسات از طريق دانشجويان به عموم مردم گسترش پيدا كرد و اكثريت مردم به ايشان روي آوردند. حقيقتا هسته سه نفره طالقاني، بازرگان و سحابي اولين روشنفكران ديني هستند كه فعاليت خود را بر جذب دانشجويان استوار كردند. زبان آنها هم دانشگاهي بود و شايد بتوان مرحوم طالقاني و شهيد مطهري را از پيشگامان پيوند حوزه و دانشگاه دانست. همبستگي حوزه و دانشگاه را پس از ايشان و همفكرانشان، مرحوم شريعتي ادامه داد.
ايسنا: رابطه آيتالله طالقاني با امام خميني و ساير رهبران نهضت انقلاب اسلامي چگونه بود؟
توسلي: پس از 15 خرداد 1342 ، از ميان روحانيون امام بيش از همه در محوريت مبارزات انقلابي قرار گرفتند. در آن زمان عدهاي از دانشجويان نزد امام رفتند و از ايشان درخواست كردند كه براي زندانيان سياسي كاري كنند. امام فرمودند كه من نگران بودم اگر چيزي بگويم وضعيت آقايان بدتر از اين شود. امام همواره از آيتالله طالقاني سخن ميگفتند، برگزاري اولين نماز جمعه تهران به امامت طالقاني نشاندهنده شناخت امام از مرحوم طالقاني و ارتباط با ايشان بود.
ايسنا: مرحوم طالقاني با همفكران و همراهان خود چه ارتباطي داشتند؟ آيا اختلاف نظري وجود داشت؟ در اين صورت چگونه حل ميشد؟
توسلي: همواره بين تمام همفكران و همراهان بحث و جدل وجود دارد، ولي اين مسائل دليل بر جدايي و فاصله بين آنها نيست. مثلا مرحوم طالقاني با مهندس بازرگان روابط علمي فكري اعتقادي و عاطفي عميقي داشتند و به هم نزديكتر بودند. گاهي اوقات دوستان به شوخي به مرحوم طالقاني، مهندس طالقاني ميگفتند و بازرگان را آيتالله بازرگان خطاب ميكردند، چون فكر نزديكي داشتند. فصل مشترك آنها با همراهانشان تلاش براي پياده كردن اسلام واقعي بود.
ايسنا: از آشنايي و نحوه همكاريتان با شهيد رجايي و دكتر شريعتي بگوييد.
توسلي: من و شهيد رجايي سال 1338 با هم فارغالتحصيل شديم. ايشان دبير رياضي شد و من به خارج از كشور رفتم. فعاليت انجمن اسلامي مدرسين در مدرسه كارآموز نارمك انجام ميشد و من با شهيد رجايي در آنجا همكاري نزديكي داشتيم. در دورهاي كه آيتالله طالقاني تبعيد بودند، جلسات در مسجد نارمك، مدرسه كارآموز و حسينيه ارشاد تشكيل ميشد. عده زيادي از دانشجويان به اسلام علاقهمند شده بودند و جلسات رفته رفته رنگ سياسي به خود گرفته بود و از جهات مختلف مورد توجه قرار ميگرفت. من و رجايي نيز كه از دوره دانشسراي عالي با هم بوديم، بطور مداوم در جلسات شركت ميكرديم. دكتر شريعتي نيز دو سال قبل از من درسش را تمام كرده بود و در دانشكده ادبيات مشهد يك انجمن ادبي تشكيل داده بود و من سال آخر دبيرستان در جلسات آن به طور مداوم شركت ميكردم. پدر دكتر شريعتي نيز كانون نشر حقايق اسلامي را داير كرده بود كه پايگاهي براي روشنفكران ديني شده بود. دكتر شريعتي يك سال قبل از من به پاريس رفت و با هم در آنجا جلسات متعددي داشتيم. در اولين كنگره اتحاديه دانشجويان ايراني در لوزان سوييس من و شريعتي و چند دانشجوي ديگر نماينده دانشجويان بوديم. فعاليتهاي علمي و مذهبي با هم داشتيم و معمولا ناهار را در رستوران دانشجويان مسلمان ميخورديم.
ايسنا: برخورد مرحوم طالقاني با تحجرگرايان و ليبرالها چطور بود؟
توسلي: طالقاني، بازرگان و سحابي هر سه دانشگاهي بودند و محوري كه آنها را به هم نزديك كرده بود دولت مصدق بود؛ دولتي كه هم دموكرات و اصلاحطلب بود و هم عليه نفوذ انگليس در ايران مبارزه ميكرد. مسائل مذهبي بيشتر با طالقاني و مطهري پيش ميرفت. منش طالقاني با اطرافيانش صد در صد منطبق نبود. جوانهايي كه هسته اوليه سازمان مجاهدين خلق را تشكيل داده بودند خود را به طالقاني بيشتر نزديك ميكردند، مرحوم مهندس بازرگان چندان با آنها در ارتباط نبود. مرحوم طالقاني و بازرگان قانوني و اصولي كار ميكردند. مرحوم طالقاني چندان در مورد تحجرگراها نظر نميداد ولي به طور كلي با آنها مخالف بود. طالقاني با دانشگاهيان فعاليت ميكرد. ايشان دغدغه مسائل روز را داشت و اين در تفسير ايشان كاملا مشهود است. در هر حال طالقاني و بازرگان يكديگر را كاملا تعديل ميكردند و هدف واحدي داشتند.
ايسنا: آيتالله طالقاني نقش مردم در اداره جامعه را چطور ميديدند؟ چگونه در پي تحقق اين موضوع بودند؟
توسلي: مرحوم طالقاني بطور واضح پس از انقلاب خواهان تشكيل شورا و دموكراسي و دخالت مردم بودند. ايشان اولين كسي بود كه بحث شوراها را مطرح كرد و حول سه محور اسلام و روشنفكري و مليگرايي عمل ميكرد. ايشان در زمان نوشتن قانون اساسي بر روي بحث شوراها تاكيد زيادي داشت و معتقد بود كه نبايد يك عده خود را متولي مردم بدانند و مردم افكار آنها را بپذيرند. شوراهاي روستايي تشكيل شد ولي شوراهاي شهري و منطقهاي بعد از ايشان به دليل برخي مسائل فراموش شد.
ايسنا: نظرتان در مورد اشتراك نظر آيتالله طالقاني و آقاي خاتمي در خصوص نقش شوراها چيست؟ تاكيد بر اين موضوع تا چه حد بر تاثير گفتمان خاتمي افزود؟
توسلي: طالقاني در موقعيتي اين حرفها را ميزد كه قانون اساسي تدوين نشده بود و سمت خاصي نداشتند. در مقابل ايشان مقاومتهاي زيادي شد كه يك بار هم ايشان به نشانه اعتراض تهران را ترك كرد. البته از برخي انديشههاي ايشان در قانون اساسي استفاده شد ولي در آن زمان همه احساسي و هيجاني عمل ميكردند و ممكن بود از صحبتهاي ايشان سوء استفاده شود. آقاي خاتمي بعد از گذشت چندين سال از انقلاب و در شرايطي كه جنگ را نيز تجربه كرده بوديم و بحث شوراها نيز از سوي دولتهاي قبلي پيگيري نشده بود، از جامعه مدني و شوراها سخن گفت. ايشان بر اساس قانون اساسي اين شوراها را تشكيل داد كه گام بزرگي بود. ايشان با ايجاد شوراها آزادي مدني و فضاي باز سياسي، تمام آنچه را كه به عنوان حقوق ملت در قانون اساسي به رسميت شناخته شده بود زنده كرد. البته در انقلاب اسلامي همه اينها بود ولي به تدريج اهميت خود را از دست داد و خاتمي سعي كرد كه حقوق مردم دوباره جايگاه پيدا كند. در برابر ايشان نيز مقاومت شد و با وجود تلاش ايشان و مشاركت وسيع مردم، در عمل كارشكنيها باعث شد تا بخش عظيمي از ايدهها و افكار خاتمي تحقق پيدا نكند. روزنامهها و احزاب تحت فشار بودند و نتيجه اين شد كه برخي اصلاحطلبان احساس كردند نميتوان ايدهها و انديشههاي منطبق با قانون اساسي را بطور كامل پياده كرد و مردم هم سرخورده شدند. برخي سعي كردند كه از آزادي روزنامهها براي بيان برخي مطالب جلوگيري كنند چون در اين صورت دست خيليها رو ميشد. در اين ميان از قانون اساسي نيز براي كنار گذاشتن اصلاحطلبان سوء استفاده شد.
ايسنا: تحليل شما از فضاي سياسي فعلي كشور چيست؟
توسلي: وضع حاضر هم شبيه دوران قبل از آقاي خاتمي است. در انتخابات اخير شعار آزادي عملا كنار گذاشته شد و مسوولان بر روي عدالت تكيه كردند. اين موضوع خوبي است ولي عدالت منهاي آزادي، معناي اصلي كه در قانون اساسي آمده است را ندارد. برخي از گفتن كلمه آزادي هراس دارند ولي اين را بدانند چون اين حق مردم در قانون اساسي تصريح شده است، مردم تا آن به دست نياورند از پاي نمينشينند.
ايسنا: نظرتان در مورد كابينه جديد چيست؟
توسلي: بايد فرصت داد و كارها و برنامههايشان را ديد. در ظاهر امر كه به حزب خاصي وابستگي ندارند و تاكنون نيز حضوري تا اين سطح بالا را تجربه نكردهاند. هنوز نميدانيم كه آيا اين يك تجربه آزمايشگاهي براي ملت است يا نه؟ و آيا كساني كه سابقه چنداني در مديريت ندارند خواهند توانست حقوق و منافع مردم را تامين كنند؟ وقتي مشكلات بينالمللي را در نظر ميگيريم، كار براي آنها چندان ساده نخواهد بود. اميدواريم پاسخگوي مردم باشند و در جهت صحيح شعارهاي خود گام مثبتي بردارند.
ايسنا: فكر ميكنيد در اين شرايط احتمال ائتلاف و يا انشعاب در گروهها و احزاب وجود دارد؟
توسلي: به تدريج فاصلهها خود را نشان خواهند داد. يك زمان از چپ و راست و يا اصلاحطلب و سنتگرا سخن ميگفتيم ولي الان سنتگراها از گروههاي زيادي تشكيل شدهاند كه مسائل اقتصادي و بحث عدالت اجتماعي شكافهايي را بين آنها ايجاد كرده است. در اين ميان دو راه وجود دارد يا انشعابات افزايش پيدا كند و يا يك جبهه واحد تشكيل شود كه صادقانه در آن عمل شود مثل جبهه دموكراسيخواهي و حقوق بشر كه طيف گستردهاي را دربر ميگيرد. ولي الان دو مساله داريم، يك مساله جريانهاي فكري است، اينكه كدام جريان امور را در دست بگيرد و دوم اينكه در اين جريان چه كساني قدرت را در دست دارند. مشكل فقط بر سر برنامه نيست، مشكل بر سر اشغال قدرت سياسي و اجتماعي است.
ايسنا: با اين صحبتها يعني با ائتلاف موافقيد؟
توسلي: ما مسير طولاني را طي كرديم و تجربههاي زيادي هم داشتهايم. مسائل زيادي داريم كه بايد حل شود مثل سياست خارجي، مشاركت مردم، فضاي باز سياسي و اطلاعرساني صحيح از طريق رسانهها. نسل ها عوض ميشوند و مطالبات تازهاي پيدا ميكنند، اين مسائل تنها با همفكري حل خواهند شد. اگر در حال حاضر كه حاكميت يكدست شده است نتواند مشاركت مردم را جلب كند امكان و فرصت تحقق ايدهها و افكار مردم وجود نخواهد داشت. در اينجا احتمال افراط و تفريط وجود دارد. سنتگراهايي هستند كه به كل نظام جمهوري و قانون اساسي اهميت نميدهند و در پي افكار خودشان هستند، از سوي ديگر كساني هم معتقدند كه با قانون اساسي ميتوان پاسخگوي مردم بود. بايد ديد كه نيروها در چه جهتي حركت ميكنند و تا چه حد منافع ملي را تشخيص ميدهند و تا چه حد در پي منافع خصوصياند. هنوز تفاوت بين اصولگراها مشخص نيست. اندكي بعد همه چيز مشخص خواهد شد.