دوشنبه 5 دی 1384

كاركردهاي "فرهنگ سیاسی" جدید عراق و افغانستان (۱)، الف. ع. خ

آمريكا همراه با رسانه ها و بسياري از تحليل گران جهان مشغول ساختن"فرهنگ سياسي" جديدي در عراق و افغانستان است. هرچند همراهي برخي رسانه ها و "تحليل گران"، با اين روند مي تواند به صورت خودآگاه و نا خودآگاه باشد، اما بي شك همراهی سیاست های 27 ساله "حكام اسلامي ايران" با آمریکا در زمینه سازی برای ايجاد سهل الوصول اين فرهنگ "دست ساز" قابل توجه به نظر مي رسد.
نوشته حاضر قصد دارد كاركردهاي "فرهنگ سياسي" جديد، كه تحت لواي دموكراسي، اما با برجسته نمودن تمایزات مذهبی و قومی در عراق و افغانستان ضرب زده مي شود را مورد بررسي قرار دهد. همچنين قصد دارد مشكلات و مصائب آينده منطقه و جهان، ناشي از همين فرهنگ جديد، را مورد تحليل قرار دهد. مشكلاتي كه مي تواند، شرايط فرهنگي، اجتمايي، اقتصادي و سياسي خطرناكي را علاوه بر منطقه، براي آمريكا و اروپا نيز به ارمغان داشته باشد. نقش حاکمان آمریکا و ایران در بروز و استمرار چنین فرهنگی از موارد دیگراین تحلیل خواهد بود.
قبل از ورود به بحث براي تلطيف قلم، گريزي مي زنم به برجسته ترين نشان انساني يعني "احساس"!، همان نشاني از انسان كه مي تواند ملايمات و نا ملايمات بسياري را براي بشر رغم زند. سپس گريزي به شاخصه اي ديگر! به عقل! به عقل جمعي! به سياست! یا "فرهنگ سیاسی" كه آن نيز مي تواند شرايط متفاوتي را در زندگي بشرسبب ساز باشد.
شاید بسیاری با این قلم هم عقیده باشند که "دین" از احساس آدمی ناشی می شود، آنهم احساس تنهایی و ناتوانی که آدمی درخلوت خویش، ایده ها و آرزوهای خود را با "قدرتی" ما فوق در میان می گذارد، و از او ياري مي طلبد و آنچه که "وجود" دارد را حاصل کرامت و بخشش بزرگواری آن " خالق بزرگ" می پندارد.
شعر، اما احساسی است "شبه دینی" که با هستی بین الانسانی سر و کار دارد و از توانايي انسان ناشي مي شود. به عبارتی دیگر شعر بخشی از خلوت ها و تنهایی های بین الانسانی را خلق می کند، که خالقش در عین بزرگی از جنس خود "انسان" است و اگر بخواهد "خالق بزرگی" را مورد خطاب قرار دهد، این بزرگوار کسی نیست جز خود او! خود انسان!
يكي از تفاوت هاي شعر و دین در این است که در شعر، انسان خود را خالق آنچه كه مي گويد، مي داند. اما در دين انسان نقش پیام آور را براي خود قائل است! شعر با توسل به ذهن در كار مكاشفه انسان وعقل اوست و حس توانايي بشر را مكشوف مي سازد، اما دين با توسل به خيال در شگفت از جهان و روح آن مشغول است و حس ناتواني انسان را مكشوف مي كند.
این مقدمه بی ربط را گفتم تا شايد سخن در پیرامون موضوع زمخت "سیاست" را با امری لطیف درآمیزم، و از دروازه گشوده شده(خلق شده) سهراب سپهری وارد موضوع شوم، او به راستي "احساس" عام بشري يا همان "چيني نازك تنهايي" بشر را مورد توجه ويژه قرار مي دهد و می گوید: "... به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید که مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من..."!
با تمسك به شعر فوق بايد بگويم، حکومت 27 ساله خود خوانده "اسلامی شیعه" در ایران در طول این سالها با زمختی و ترشرویی فراوانی به سراغ دیگران رفته است، به گونه ای که چینی نازک تنهایی نه فقط سني ها و ديگر اديان و مذاهب و اقوام را شكسته، بلكه بلور شیعیان داخل کشور منجمله "اصلاح طلبان" را خًرد و خاکشیر کرده است. حاصل تلاش حکومت اسلامی ایران برای برپایی "حکومت جهانی اسلام" همچون زلزله اي، موجب بروز چین و ترک در صفوف مردمان سایر کشورها شده است، شايد درنبود اين شكافها، تنها "انسان" بودن آدميان می توانست، دلیل همزيستي و رقابت قانونمند و قاعده پذير در میان آنان باشد. اما با وجود چنین شکافهایی به همزیستی مسالمت آمیز انسانها آسیب جدی وارد خواهد شد.
"زلزله ایران" گسل های عظیمی را در میان مردمان کشورهاي مسلمان نشين از مراکش تا اندونزی ایجاد نموده است، شكافهاي بوجود آمده از اين زلزله تنها مي تواند مرزهاي زندگي مسالمت آميز بشر را در منطقه و جهان مخدوش نمايد. حتي اين شكافها به جوامع غربي نيز سرايت كرده است. شكافهايي كه روزي آتش قهر و كينه ازآن شعله ور خواهد شد، شورش هاي اخيرفرانسه و برخي از كشورهاي اروپايي همچنين تظاهرات مليوني سياهان مسلمان در مقابل كاخ سفيد، تهديدهاي جدي چنين شكافهايي به نظر مي رسند.
پیرامون ادعای برپايي "حکومت جهانی اسلام" توسط حکام ایران و بهره برداري ازشكافهاي بوجود آمده در ساير كشورها براي تحقق چنين امري، با توجه به تجربه عینی حکومت اسلامي در ايران كه با اقلیتی بسيار محدود، خود را با رفتارهاي "توده گرا" به جامعه آگاه ايراني تحميل كرده است، سخنی ندارم! چرا که برپايي "حكومت جهاني اسلام" را از جانب حاكمان فعلي ايران طنز تلخي بيش نمي دانم.
در این مطلب تنها به تحلیل كاركرد "فرهنگ سياسي" مبتني بر تمايزات مذهبي، قومي و زباني كه اكنون در عراق و افغانستان در حال تكوين است، مي پردازم و با توجه به خوشه چینی های آمریکا و اروپا از گسل های ناشی از "زلزله ایران" در منطقه، ادعاي "دموكراسي جهاني" به شيوه آمريكا را در مقايسه با ادعاي حكومت اسلامي ايران مبني برايجاد "حكومت جهاني اسلام" مورد تحليل قرار مي دهم. با توجه به شيوه عمل مشابه و زمخت هر یک ازآنان، نقش كاركردي آنها را در روند تحولات گذشته و آينده برمي شمارم.
با توجه به حقانيت حاكمان اسلامي ايران در نقد رفتارهاي زمخت آمريكا در جهان كه محبوبيتي را نزد افكار عمومي جهان خصوصا نزد مسلمانان براي حکومت اسلامی ایران بوجود آورده، شكاف مذهبي عميقي را در منطقه و جهان سبب شده است به همين دليل گسترش گفتمان مذهبي- سياسي در منطقه مسلمان نشين براي هيچكس آينده خوشي را رغم نخواهد زد. همچنين رفتارهاي زمخت حاكمان اسلامي با مردمان داخل كشور ضمن آنكه وضعيت شكننده اي براي آنان فراهم آورده و حقانيت آنان را به شدت به زير سوال برده، انسجام فراواني را به خاطر دردها و آلام مشترك، بين ايرانيان بوجود آورده است. اين وضعيت(شكاف بين دولت- ملت) به دليل آنكه به چارچوب منافع ملي كشوري تاريخي چون ايران آسيب جدي مي رساند، قطعا وضعيتي ناپايدارخواهد ماند، چنين رژيمي حتی اگر حمایت خارجی را با خود داشته باشد، دير يا زود شكست خواهد خورد، در صورت شكست ممكن است، حاملان چنين تفكري در داخل شكست را بپذيرند، اما سايه چنین تفكری، به دليل ايجاد شكافهاي مذهبي در ساير كشورها، حتي اگر در مقطعي توانسته باشد به شكل القائده و طالبان بخشي از منافع زودگذر آمريكا و اروپا را تامين كرده باشد، اين بار درسراسر جهان به عنوان اقليتي مظلوم شناخته شده و جهان به شدت مذهبي امروز را به جنگي مذهبي سوق خواهد داد. يعني تمام گسل هاي بنيادگرايي مذهبي را درهر ديني فعال خواهد نمود، چرا كه بنياد گرايي ديني تفاوتی بین بنیادگرایی يهودي، مسيحي، اسلامي نمي شناسد، همه آنها دشمن مشتركي به نام تجدد دارند، قطعا چنين وضعيتي براي منافع بلند مدت ملت ها و كشورهای جهان از جمله منافع ملت هاي آمريكا و اروپا به شدت خطرناك خواهد بود.
تجربه يوگسلاوي در اروپاي منتهي به قرن بيست ويكم مثال خوبي براي تعيين فهرست هاي جامعه شناختي مناقشات مبتني برتمايزات مذهبي، قومي و زباني در دنياي امروز مي تواند باشد كه خوشبختانه آن آتش، هر چند با شيوه هاي ملازم به نظام موجودغرب،اما به هر صورت توسط اهرم اين نظام يعني "ناتو" خاموش شد.
نمي توان تاثير نامطلوب تناقض موجود در روند تحولات جهان، كه بيشتراز رفتارآمريكا و برخي كشورهاي اروپايي ناشي مي شود را در آينده تحولات جهان ناديده گرفت، ازيك طرف درعرصه بين المللي تلاش مي شود تا جهان به ارزشهاي واحدي براي زندگي دست يابد و آمريكا به همين بهانه با توسل به ارزشهاي دموكراسي و حقوق بشر براي "صدور دموكراسي" به ساير نقاط جهان حمله ور مي شود. از طرف ديگر در چارچوب جغرافياي ملي كشورها مرزبندي هاي مذهبي، قومي و زباني را مبناي به اصطلاح مبارزات انتخاباتي براي كسب قدرت قرار مي دهد.
از يك طرف آخرين حلقه زنجير تبعيض، يعني تبعيض نژادي درآمريكا پاره مي شود و یک خانم سياه پوست به وزرات امور خارجه مي رسد و درآستانه تصاحب پست رياست جمهوري قرار مي گيرد و همچنين هرگونه تبعیض در كسب پست هاي دولتي بين مسيحي، يهودي، مسلمان، ایرانی، آمریکایی، شيعه، کاتولیک، سني پروتستان و... حتی آفتاب پرست از ميان برداشته مي شود. اما از طرف ديگر درعراق و افغانستان براي صف بندي هاي سياسي شاخص هاي مذهبي و زباني شيعه، سني، كرد، پشتون، هزاره و فارسی دري تبليغ مي شود.
بي شك روشنفكران و احزاب ديگري از جمله سكولارها و لائيك ها در عراق و افغانستان وجود دارند اما در خبرسازي ها و خبررساني ها، نشاني ازآنها ديده نمي شود. نمي توان تنها دسته بندي هاي شيعه، سني و كرد را،به واقعيت هاي موجود عراق نسبت داد. صدام و ديكتاتوري او نيز از واقعيت هاي موجودعراق محسوب مي شدند، اما ديديم كه چگونه"وجود سلاح هاي هسته اي" دروغي بود، تا آمريكا آن را براي نابودي واقعيت موجود در عراق، يعني رژيم صدام حسين به جاي واقعيت بنشاند.
آمريكا چگونه دراينگونه موارد به واقعيت هاي موجود درعراق توجه اي نكرد و آن را به ميل خود چرخش داد، اما واقعيت تمايزات مذهبي و قومي و زباني در عراق و افغانستان را با آب و تاب در نظرداشته و انعكاس مي دهد؟ آيا از نشانه هاي دموكراسي تنها شكل و نام آن براي منافع آمريكايي كفايت مي كند؟ آموزش و جا انداختن ديگر لوازم دموكراسي از جمله غير مذهبي و غير نژادي كردن رقابت هاي سياسي در دراز مدت به منافع آمريكا لطمه خواهد زد؟
اين شائبه به شدت وجود دارد كه پوشش خبري مبارزات انتخاباتي مبتني بر تمايزات مذهبي و نژادي در عراق جامعه و تماميت ارضي آن كشور را به گسست هاي تاريخي خواهد كشاند و سه عراق سني، شيعه و كُرد را پيش رو خواهد گذاشت. در خوشبينانه ترين حالت مي توان گفت كه وجود تمايزات پوپوليستي فوق در عراق و افغانستان يكپارچه، اين امكان را به كشورمداخله گر و ناجي، يعني آمريكا و شرکاء خواهد داد كه همواره با موج سواري، تعادل قدرت دراين كشورها را به نفع خود سامان دهد. آنوقت است كه دموكراسي به نام عراقيان و افغانها، به كام آمريكا و شركاء خواهد بود.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

با گذشت مدت زمانی كه از سرنگوني رژيم هاي سابق افغانستان و عراق واستقرار حكومت جديد درآنها، خصوصا افغانستان مي گذرد هنوز گروهاي مختلف افغاني وعراقي درگير در قدرت، برنامه هاي مشخصي را براي توسعه و پيشرفت كشورهايشان مطرح نكرده اند، بيش ازهمه در جوّي به سر مي برند كه آمريكا و امكانات رسانه اي آن برايشان ساخته و تحت عناوين مبهم بومي و غربي به تبليغ خود مشغولند عده اي سخن از قوانين عدل اسلامي و عده اي سخن از دموكراسي مي گويند، مبارزات براي كسب قدرت به هيچ وجه عقلي، علمي، مدنی و حقوقي نيست، اکثر مطالبات از جنس مذهبی، قومی و نژادی است. هر مطالبه ای تنها تحت عناوين مبهم پيش گفته مطرح شده و به شعار درآمده است. از مطالبات مدنی که رنگ آن تمایزات پیش گفته را نداشته باشد خبری نیست، از مطالبات "حقوق بشری" خبری نیست. این وضعیت را تنها نمی توان به شرایط "توده وار" جوامع افغانستان و عراق نسبت داد. نقش مدیران سیاسی و رسانه ها در جوسازی چنین شرایطی غیرقابل انکاراست.
ممكن است چنين شرايطي حتي با وجود ترورها و انفجارها براي مردم رها شده از استبداد و اختناق شورانگيز باشد اما شور و شوق احساسي، آنگاه كه عقلانيتي براي ايجاد قاعده هاي حقوقي دراستقرار نظام مبتني برحق انسان به كاربسته نشود، استمرارنخواهد داشت.
اشخاص و گروهای قدرت یافته و رسانه های شکل گرفته شده بعد از سقوط رژیم های سابق عراق و افغانستان در حال بازتاب دیدگاههای دیکته شده از کاخ سفید و سخنگویان آن هستند، روند اوضاع افغانستان و عراق با تکرار تمایزات مذهبی و قومی سمت و سوی نگران کننده ای به خود گرفته است. رسانه ها، افراد و گروهای بومی به جای آنکه از حجم این تمایزات بکاهند، همگام با موج خبرسازی و خبررسانی آمریکا به دامن زدن این تمایزات مشغول هستند.
وجود نفت درعراق و تریاک در افغانستان هنوز می تواند اشخاص و گروهای قدرتمند محلی را با بیگانگان پیوند دهد و مردم را از امورات کشور دور نگه دارد. رسانه های خبری و آموزشی در ید آنهاست.
در فضای غبارآلود فعلی این دو کشور تنها تمایزات مذهبی، قومی، زبانی و نطق های آتشین است که به حلقوم رسانه ها می رسد. ازحاملان عقلانیت سیاسی و جامعه مدنی و حقوقی خبری دردسترس نیست. باید منتظر باشیم!...

الف. ع. خ

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'كاركردهاي "فرهنگ سیاسی" جدید عراق و افغانستان (۱)، الف. ع. خ' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016