با ملاحظات کوتاه به گفتارهای آقایان دکتر محمد ملکی و مزروعی ودیگران که شگفت زده ازانتخابات اخیروتبعات سیاسی آن شده اند ودر رابطه با دوره جدید که با حاکمیت محمود احمدی نژاد برمیهنمان آغاز شده است، که نشان ازدرهم ریختگی بی انتها وروان پارگی سیاسی واجتماعی مردم ایران را حکایت می کند، همه آزدیخواهان چه در خارج وداخل در انتظار یک تحول بنیادی واساسی بسر می برند ؟ اما ملت ایران همچون آن زنی شده است که علیرغم خشن ترین رفتارهای شوهرش با کوچکترین چرب زبانی وکمی وعده و وعید در برابر چشمان فرزندانش و حتی همسایگانش که مرتب شاهد اختلاف او با مردی بنام پدرشان هستند ، همین زن ناراضی آن مرد را بعنوان شوهرش به آغوش می کشد!!
1- ملت ایران همچون آن زن که دائما زیر سخت ترین فشار بسر می برد در خانه ائی زندگی می کند که اجاره ائی نیست و بقول خودش خانه او هنوز" چهار دیواری ، اختیاری" او می باشد و حاضر نیست اختیار آن خانه از کنترلش خارج شود ویا از هم پاشیده شود تا فرزندانش بی سر پناه گردند!
2-ملت ایران تا کنون برای حفظ و تامین آینده فرزندانش مجبور به زندگی با همان مرد فریبکار و حیله باز وخشن ودروغگو شده است.
3- ملت ایران شبیه آن زنی شده است که بخاطر آن جشن پر شکوه با میهمانان انبوهی که بنام انقلاب اسلامی برگذار شد ، حاضر نیست شیرینی وعظمت آن ضیافت را که مدت مدیدی است به تلخ کامی گرائیده در هم بشکند و طلاق خود را ازآن مرد تبهکار طلب کند !
4- ملت ایران شبیه آن زنی شده است که هرگاه در حین مناقشات با آن مرد اهریمن صفت صحبت از طلاق کرده است با مشت ولگد وباتوم روبرو شده است. هر موقع صحبت از طلاق به میان می آید ،آن مرد جاعل به سرعت عاقبت زنهای طلاق گرفته شده در همسایگی شان را به رخ آن زن فلک زده می کشد که منظور از همسایه ها همان عراق وافغانستان است ، که زن مجبور به تحمل همان مرد دجال میشود!این زن اهل خیانت و با غریبه رفتن نیست و به نجابت خود افتخار می کند .این زن حافظه تاریخی خوبی دارد ، او بخوبی می داند می داند که همه آنهائی که در طول تاریخ در ضدیت با شوهر خود با غریبه روی هم ریختن وحتی شوهر خود را بدست کمک بیگانه به هلاکت رساندند ] عاقبت خوشی نداشتند.در حافظه این زن هنوز حمله اعراب وهمکاری بخشی از جماعت در گوش او چنگ می نوازد!
5- ملت ایران هنوز نمی تواند باور کند که آن مرد زاهد که با آنهمه دل ربائی به سراغش آمد ودر یک خواستگاری بسیار طولانی بنام انقلاب اسلامی او را متقاعد کرد تا به ازدواج او در آید ، حالا اینچنین ریا کارو بی رحم از آب در آمده است!
6- بسیاری بارها خواسته اند تا آن زن را از چنگال آن مرد خبیس نجات دهند وزن بیچاره کمی از خود علاقه نشان داده است ، اما همه با خشونت وسرکوب آن مرد بزه هکار روبرو شده اند وزن مفلوک از نوع عقب نشینی کرده است!
7- آن جشن پر شکوه که در انقلاب اسلامی بر گذار شده است چنان چشمهای آن زن را کور کرده است که حتی بخاطر وقار وحرمت آن جشن آن زن نمی تواند بطور جدی به جدائی بیندیشد!
8- مرد حیله گر هر بار در لباسی دیگر با الفاظ تازه تر به سراغ آن زن می رود تا رضایت کوتاه مدت زن مذبور را بدست آورد .یکبار همان مرد در قامت رفسنجانی اصلاح طلب ظاهر می شود وباردیگر در لباس خاتمی مردم سالار واین با ر بنام نان آور خانه یعنی احمدی نژاد نقس می آفریند. اما آن زن همواره در گول خوردن استاد شده است وهنوزانتظار سناریوهای جدید را می کشد !
به نمونه هائی از شگفتی های این ملت وسرزمین ایران از جانب افراد مختلف اشاره میشود؟
"مزروعی: من فکر میکنم اولین نکتهای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که تنها نامزد ریاست جمهوری که هیچ برنامهی مکتوبی بويژه در عرصهی اقتصادی ارائه نکرد آقای احمدینژاد بود و این از" شگفتیهای" ایران است که بهرحال چنین فردی توانست ریاست جمهوری را بدست بگیرد:" از سایت اینترنتی امروز"
ایران از دیدگاه یک خبرنگاراروپائی تیزبین بسیار خواندنی است که زیر می خوانیم؟
"تقسیم ایران به اندرونی و بیرونی واقعی است. لیکن این تقسیم در تک تک افراد جریان دارد. هر دو را می توان در یک فرد دید. اشتیاق به غرب و بی اعتمادی بی مرز در برابر غرب. از همین روست که به آسانی نمی توان این سرزمین را پشت و رو کرد و واقعیت درونی آن را به نمای بیرونی آن تبدیل نمود. ایران به هر صورت و بدون جمهوری اسلامی هم یک کشور مشکل برای غرب خواهد بود. اگر بخواهیم این واقعیت را در مورد مسئله انرژی اتمی بیان کنیم، به این معناست که حتی در صورت تغییر رژیم هم این مسئله حل نخواهد شد. مشکل برخورد با ایران، بر اساس آنچه مردم آن می اندیشند، انتظار دارند و حاضرند برایش مبارزه کنند، نهایتا مسئله هویت این کشور است".
از زیر پوسته رژیم حاکم بر ایران، این کشور به مثابه سرزمین "هزار و یک حقیقت" آشکار می شود. چه خمینی و چه مصدق، هر یک حریم مقدس خود را دارند و غیرتمندانه مورد تقدیس قرار می گیرند. همه در این کشور به دنبال یک تکیه گاه هستند. رژیم از ماهها پیش ماشین مغزشویی خود را به کار انداخته و کشورهای خارجی بر تهدیدات خود می افزایند. در این دوران پر پیچ و خم و خطرناک جای یک راهنمای مسیر خالیست!" برگرفته از مقاله وگزارش خبرنگار آلمانی روزنامهdie zeit که به ایران سفر کرده بود و با ترجمه خانم الهه بقراط در سایت فرهنگ گفتگو به چاپ رسیده است"
از دیر باز ایران را مهد تمدن وظهور اولین امپراتوری جهان نامیده اند؛امااین سرزمین فقط به این توصیفات ختم نمی شود؛ بلکه مختصات دیگری را دارا می باشد ؛که جای تامل وبررسی موشکافانه ائی را در برمیگرد.ازبد و تاسیس امپراتوری هخامنشیان در فلات ایران ؛با درآمیزی های تاریخی فراوانی روبرو بوده است. فتح غیر ممکن بابل ورهائی قوم یهود که در اسارت بودند وانتقال یهودیان به زادگاه اصلی شان بدست کورش کبیرو نامیدن او بعنوان پیغمبر از جانب قوم یهود؛ جزء لاینفک تاریخ بشری به شمار میرود .جنگ های متمادی جانشینان کورش با یونانی ها که بالغ بر سی وسی باربوده است؛آنچنان مردم ایران را خسته کرده بود که هنگام لشگر کشی یک سردار جوان بنام اسکندر مقدونی پسر فیلیپ ؛ فرمانروای سرزمین کوچک مقدونیه ؛ایرانیان در برابراو تاب و مقاومت ورویاروئی نیاوردن وبالاخره با شکست اولین وبزرگترین امپراتوری جهان در ایران ؛یک سردارگمنام بنام اسکندر کبیر در عرصه دنیای آنروز ظهور نمود ؛که هنوز آوازه اش برسر زبانهاست.با گذشت بیش از دو هزار سال از آن واقعه ؛همچنان نام اسکندرکبیر سینه به سینه درگردش است و نام فرزندان وشهرهاوخیابانهای مشهور رابه خود اختصاص داده است.اما کمتر کسی ازانسانهای جهان فعلی از مکان واقعه معروفیت اسکند رکبیر با خبر است؟ داریوش سوم بابه شکست دادن لشگر ایران ؛عملا آن مشهوریت را به اسکندر ارزانی نمود.داریوش سوم قبل از جنگ با اسکندر؛ با رهبری های هوس بازانه اش درکنارروحانیون زرتشتی چنان ایران رابه پرتگاه سوق داده بود که سقوطش بسیار سهل می نمود!! اینگونه نمونه های تاریخی را در مقاطع جنگ های اعراب بدوی با ایرانیان وتسلط زور گویانه شان بر میهنمان را می توان گواهی گرفت.بعداز انتقال خونین جامعه ایران به دامان شیعه صفوی ؛آغاز جنگ های مذهبی وپایان سلطنت شرم آورسلطان حسین که بازیچه ملایان بودو درمقابل اشرف افغان به زانو در آمد.اگر انقلاب مشروطیت به درستی هدایت میشد ؛از درون آن رضاخان میرپنج بیرون نمی آمد.در دوره محمد رضا شاه پهلوی اگر که حکومت رسمی با سرکوب سیاسی؛قدرت را دراختیار خود داشت؛ اما حکومت غیر رسمی ومخفی در دست سازمان سراسری روحانیت بود.روحانیون ازآن چنان قدرتی برخودار بودند که شاه برای ملاقات با آیت الله بروجردی باید قبلا وقت می گرفت ؛این بدان بستگی داشت که آیا آن حضرت اظهار علاقه به ملاقات با شاه رامی داشت یا نه!!انتقال قدرت ازحیطه قدرت شاه به قلمروروحانیون بسیار هم بعید بنظر نمی آمد؛ چرا که عوام گرائی بخش امت جامعه ما هنوز اجازه نقش آفرینی را به قشر روحانیت می داده است.بقول آقای دکتر جهان شاهلو معاون پیشه وری که چندین ملاقات با شخص شاه داشته است شناخت درستی را از شخصیت شاه ارائه می دهد. بقول ایشان شاه بسیار مذهبی ومشورت ناپذیروترسو بوده است.او که جرات مبارزه جدی ومستقیم باروحانیت را نداشت ؛اما همواره آنها راتحت نام مارکسیسم اسلامی به باد حمله می گرفت .برای او خود روحانیت خطر به حساب نمی آمد بلکه همواره شبح کمونیست نیروی براندازیش متصور بود.از برشمردن شواهد تاریخی فوق به نتیجه دردناک می رسیم که همواره در طول تاریخ ؛سرنوشت میهن ما دقیقا دردوران استیصال رقم خورده است !!این روزها جامعه انطباق کاملی دارد با شرایط اضمحلال وفروپاشی ؛اگر جانشین ملی ودمکراتیک شکل نگیرد آن همه مبازرات وکشته ها وزحمات طول تاریخ به هدر خواهد رفت.فقط افشاگری وضد بشری معرفی نمودن رژیم حاکم برایران درانظار جهانی کافی به نظر نمی رسد بلکه جایگزین معقول ودر برگیرنده اکثریت ملت با ید عرض اندام نماید.وگرنه امریکا دلیل موجه ائی می تواند داشته باشد مبنی برعدم توانائی خود ایرانی ها برای برون رفت از بحران سیاسی ومعضل سلاح اتمی ؟ تا اینکه امریکا خود مستقیما وارد پیکار بارژیم گردد ؛وسپس ایرانی های دست چین شده رادریک کنفرانس دریکی از شهرهای اروپا ئی گرد آورند وسناریوی عراق تکرار گردد!!حجت اسلام خاتمی برای حفظ صیا نت روحانیت به تاکتیک موذیانه ائی روی آورده است.نامبرده پرچم مبارزه با تحجررابدست خویش گرفته است ومی خواهد در میان مردم محبوبیت گذشته خود راهمواره زنده نگه دارد وبه تمام یاران روحانی خویش سفارش نموده است که از پذیرش پست ومقام دردولت فعلی پرهیز نمایند تا اپسوزیون قانونی خود را تشکیل دهد.جلب نظر کشورهای خارجی در همین راستا صورت می گیرد!اما مصاحبه اخیر آیت الله منتظری در باره ارتداد وجایز شمردن مرتد وناسخ دانستن همه ادیان قبل از اسلام ] عملا تمام گفتگوهای فرهنگی تمام ادیان وتمدنهای جهان را که آقای خاتمی راه انداخته است به باد داد واسلام واقعی را به جهانیان شناساند. حالا آیت الله منتظری بعنوان روحانی معترض وغیر حاکم اینچنین می اندیشد و آقای دکتر عبدالکریم سروش به محمد تقی مصباح یزدی در اسلام شناسی نمره یک می دهد!انگاری تاریخ ملت ما در یک دور تسلسل می چرخد ، خاتمی که هشت سال فرصت مناسب در اختیارش بود ؛عملا ناتوان از کار در آمد.حالا دوباره آهنگ مبارزه با ارتجاع راآغاز کرده است.وزیرکشورش رابا ضرب شتم برکنار و زندانی کردندومشاور ارشدش راترور کردند هر"9روز به گفته خویش توطئه وپاپوش درست کردند ودر تمام این موارد سکوت اختیار نمود اینها همه شگفتی های میهن ماست!!هاشمی رفسنجانی که مظهرجرثومه جنایت ودزدی مالی می باشد در انتخابات دوره ششم مجلس از طرف مردم تهران نتوانست رای کافی بیاورد؛اما درانتخابات ریاست جمهوری حائز 10میلیون رای نازنین از جانب ملت می شود!
آیا به راستی ایران سرزمین شگفت انگیزنیست همه اینها دردهای آشکاروپنهان میهن ماست.آیا این است ارثیه چند هزارساله نیاکان ما؟آیااین است چهره واقعی فرهنگ میهن ما؛یا شق دیگری از میهن ماپشت ابرهای سیاه مستور است؟
دکتر ملکی می گویند نسبت عدم شرکت مردم در انتخا بات اخیر بالغ بر پنجاه در صد می باشد،که این رقم پذیرفتنی می باشد؛اما تحریم کنندگان سازمان نیافته وبی برنامه وبی هویت وخاموش سیاسی هیچگاه نمی توانند سرنوشت مملکت را تعین نمایند .این رژیم با پنج درصد از هواداران فعال سپاهی وبسیجی ونظامی واداری ودرجه یک می تواند به حکومتش ادامه دهد!دکترملکی عنصر عدم پیوند روشنفکران با توده مردم را مطرح می نمایند؛که به نظرنگارنده باید به سراغ آن مولفه رفت. مخالفین رژیم به اندازه کافی حکومت را افشاء نموده اند ومردم هم به اندازه کافی رژیم را شناخته اند ؛اما ریشه این بی تحرکی وبی تفاوتی در کجا نهفته است ؟آب بالاخره در چه حرارتی به جوش می آید؟ به نظر نویسنده این سطور ، مادامیکه با علت فاجعه در میهنمان یعنی انقلاب ارتجاعی اسلامی تصفیه حساب نکنیم، همچنان در گرداب این رژیم گرفتا خواهیم ماند. این تصفیه حساب باید از به قبل از انقلاب برگردد. بسیاری از دیدگاههای آقای علی میر فطروس در باره انقلاب ورفتارهای اشتباه سیاسی سازمانها واحزاب آن روزگار، با واقعیات تطبیق دارد.
مادامیکه با گذشته خود تصفیه حساب وخانه تکانی بنیادی وجانانه برخورد ننمائیم و خودرا از اشتباهات رخ داده تمیز ندهیم ،امکان بروز همان کج رویها میسر است.یک بار برای همیشه باید قبول کنیم که انقلاب اسلامی به نیروهای لائیک وسکولار تعلق نداشته است.انقلاب اسلامی تنها آرزوی برآورده شدن "مدینه فاضله " توسط شریعت شیعه بوده است.اگر تئوریسن های شیعه علوی توانستند در یک دوره کوتاه نیروهای ناپیگیر لائیک وسکولار را متقاعد کنند که نیازهای سیاسی اجتماعی آن بخش را در انقلاب به رهبری آنان برآورده خواهند کرد، تنها یک اشتباه تاکتیکی نبوده است، بلکه آن ائتلاف پر مخاطره یک اشتباه استراتژیک در ضدیت با شاه مستبد زمینی که بریک جامعه نیمه مدرن ودر حال پیشروی به سوی جامعه مدنی شدن بود که انقلاب سلامی به رهبری روحانیت به وقوع پیوست. جامعه ایران در مقطع انقلاب تازه در آغاز مدنی شدن بود که روحانیت همواره در ضدیت با آن بود به میدان آمد وتمام نارضایتی های نیروهای سیاسی را نسبت به شاه را به سوی خود جلب نمود و اقتدار جامعه را بدست گرفت!آیا فراموش کرده ایم که روحانیت تبلیغ می کرد تلوزیون خریدن ودیدن آن حرام است.رفتن به سینما حرام است. همه مظاهر جوامع پیشرفته غربی را در دوره شاه حرام کرده بودند. ستیز با غرب اکنون شروع نشده است بلکه از ایام قبل از انقلاب این کشمکش آغاز شده است.روحانیت خود را مساوی با اسلام می داند وبه مردم مسلمان دائما گوشزد می کند که سرنگونی اقتدار روحانیون مساوی است با از بین رفتن اسلام تا خود را در حاکمیت حفظ نماید.در حال حاضر روحانیت اسلام را ضامن وحافظ ووجه المصالحه میان خود ومردم قرار داده است.برای مردم مسلمان این وحشت وجود دارد که با سرنگونی روحانیت اسلام هم ازبین خواهد رفت!اما این وحشت با روشنگری روشنفکران می تواند ازبین برود !
ای کاش که جای آرمیدن بودی / یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صدهزار سال ازدل خاک / چون سبزه امید بردمیدن بودی
تاریخ چند هزار ساله میهن ما نشان داده است که همواره نبرد میان جهل و دانائی و جنگ، روشنائی و تاریکی جریان داشته است. این مرحله ازپروسه تاریخ ما مستثنا از دوره های گذشته نمی باشد .به امید نهادینه شدن فرهنگ آزادی ؛دمکراسی؛قوانین مندرج حقوق جهانی بشر وعدالت اجتماعی در ایران .