نقل است كه در زمان ناصري در خطه آذربايجان ، ياغي نفس گيري بنام "قدر خان " وجود داشت كه راه مي بست و جان مي ستاند تا بدانجا كه آوازه جلادت و صلابت او در همه جا پيچيده و جان بر لب حاكم وقت آذربايجان ، امير نظام گروسي رسانده بود، اما با اين همه روزي كه امير نظام به دليل پايان ماموريت خود از آذربايجان مي رفت ، كس فرستاد و"قدر خان " را امان داد تا با او در منزلگاه هاي ميان راه ملاقاتي داشته باشد . در آن ملاقات امير نظام با چند نشانه به "قدر خان " فهماند كه آن همه هيبت و باد وبروت را او برايش ساخته و تصور شجاعت و درايت داشتنش جز خيال خامي بيش نيست ، امير نظام با تدبير وقتي آن راز بر ملا كرد به ياغي خوش خيال توصيه كرد كه پس از آن از ياغي گري دست بر دارد و خود را به كشتن ندهد ، و اين باور از سر بيرون كند كه دست نيافتني خواهد ماند و يقينا بداند كه حاكم بعدي اورا خواهد كشت. آن روز قدر خان با دانستن واقعيت چون برج عاج فرو ريخت و سر تعظيم فرود آورد و از امير نظام خدا حافظي كرد اما قبل از رفتن گفت ، شاهزاده سوالي دارم ، امير نظام گفت مي دانم ، مي خواهي بپرسي كه چرا اين محبت را به تو مي كنم در حالي كه تو در دوران حكومت من ياغي بودي و زحمت ها برايم آفريدي ، برايت مي گويم ، اگر تو نبودي و ماجراي تو نبود ، اداره اين منطقه حساس در كنار روس و عثماني برايم دشوار بود و من مي بايست "قدر خان " ي مي ساختم كه هر گاه مشگلي داشتم با استعانت از آوازه خشونت و صلابت تو آن را حل مي كردم ، آوازه اي كه خود ساختم ، پس مرهون توام و اكنون شكر آن را بجا مي آورم .
بي شك امروزه بر همگان روشن است كه رواج ياغيگيري در اين كهنه ديار و كشتن و گروگان گرفتن مردم بي گناه در جاده ها ، بي حمايت و دخالت بيگانگان نمي تواند باشد ، اما چرا چنين حوادثي آن هم در زماني كه اين حديث جز در افسانه ها شنيده نمي شود ، رواج مي بابد ، ذهن آدمي را بجز سوء مديريت ها در اداره كشور، به ياد دسيسه هاي كهنه استعمار گران مي كشاند كه براي به زانو در آوردن حكومت ها ، خانه را نا امن مي ساختند تا به نيات خود دست يابند آنچنانكه امروز به فاصله اندكي از وقوع ماجراي اخير تاسوكي در سيستان و بلوچستان ، واقعه تاسف برانگيزديگري را با كشتن 11 شهروند عادي در محور مواصلاتي بم –كرمان ، قصد آن دارند پيامي را به گوش اداره كنندگان امروز اين آب و خاك برسانند كه هنوز با طرفند هاي افسانه اي دوران قرون وسطايي ، مي توانند حكومتي را كه ميل داشتن انرژي هسته اي دارد وآن را حق مسلم خود مي داند ، شكنده و ناتوان سازند ، حكومتي كه نه تنها داعيه ي تسلط و برقراري امنيت درسراسر حوزه فرمانروايي خود دارد بلكه خود را عامل ثبات در منطقه مي داند اما هر روز خبر نفير انفجارها و كشتن ده ها شهروند در كوشه و كنار كشورش سر تيتر خبر ها ي مهم خبرگزاري هاي جهان مي شود ، و عجبا كه گروهي قليل اما حاكم با استعانت از اين آشفتگي ها باز هم داشتن آنچه مردم نمي خواهند ، حق مسلم مي خوانند و بر خواسته ي خود پاي مي فشارند و گمان دارند مي توانند با تدابير غير ممكن چون نوشتن موعظه نامه ي 18 صفحه اي ، جهان و يا ابر قدرتي را به زانو در آورند بي آنكه گوشه اي از مام وطن آسيب بيند و يا ماتم را به خانه مردم اين كهنه ديارتحميل نمايند .طرفه آنكه درحادثه اخير جاده بم – كرمان آنچه خاطرمشوش اين گروه را آسوده مي سازد و بي گمان بايد سجده شكر بجا اورند ، همانا بس كه اين بار در كشتار اخير جاده بم – كرمان ، چون ماجراي تاسوكي جان مسئولي از استان ، در خطر نبوده است .
گويي آنچه در باور زمامداران امروز اين آب و خاك نمي گنجد قبول اين واقعيت است كه پس از اين با تنگ تر شدن حلقه فشار بر ايران ، وقوع چنين حوادثي را در گوشه و كنار اين آب و خاك شاهد خواهيم بود بي آنكه بدانند خود "قدر خان " هايي را براي دست يابي به اهدافي كه نه ملت مي خواهد و نه دنيا مي پسندد ، علم ساخته اند .