به خاطر شجاعت در نگارش گزارش های افشاگرانه در باره مقامات ارشد حکومت ايران، باشگاه ملی مطبوعات آمريکا جايزه عمده «آزادی مطبوعات» خود را روز دوشنبه طی مراسمی به اکبر گنجی روزنامه نگار و فعال حقوق بشر اعطا کرد. آقای گنجی در مصاحبه با راديو فردا می گويد از دريافت اين جايزه خوشحال است ولی می افزايد شرايط در کشورهای ايران و آمريکا متفاوت است. در آمريکا که دمکراسی جا افتاده است به نويسندگان جرايد به خاطر گزارش های افشاگرانه جايزه می دهند ولی در ايران آنها را به زندان می اندازند. آقای گنجی گفت اميدوارم روزی ما هم در ايران شاهد باشيم که ايران به روزنامهنگاران خودش و آزاديخواهان جايزه بدهد تا يک کشور ديگر.
مهتاب فريد
باشگاه ملی مطبوعات آمريکا در واشنگتن جايزه ملی خبرنگاری در شجاعت را به اکبر گنجی، روزنامهنگار و فعال سياسی اهدا کرد. اين جايزه به خاطر شجاعت گنجی در افشاگری در باره مقامات رژيم جمهوری اسلامی به وی اهدا شد.
مهتاب فريد (راديو فردا): آقای گنجی شما الان چه احساسی داريد؟
اکبر گنجی (باشگاه ملی مطبوعات آمريکا، واشنگتن): احساس خوبی دارم.
م.ف.: چه فکری میکنيد وقتی میبينيد روزنامهنگاران آمريکائی به خاطر گزارشهای خود جايزه میگيرند، ولی در ايران خبرنگاران متاسفانه زندانی میشوند.
اکبر گنجی: به هرحال اين دو شرايط متفاوت است و بايد اين را درک کرد که جامعهای که ماقبل دمکراسی قرار دارد، با جامعهای که در شرايط دمکراسی به سر میبرد، دو شرايط متفاوت است و اميدوارم روزی ما هم در ايران شاهد باشيم که ايران به روزنامهنگاران خودش و آزاديخواهان جايزه بدهد تا يک کشور ديگر.
م.ف.: اکبر گنجی، روزنامه نگار ۴۶ ساله، که به مدت شش سال به خاطر گزارشهای خود در ارتباط با قتلهای زنجيرهای در زندان بود، بعدازظهر دوشنبه در حضور شماری از خبرنگاران جايزه معتبر جان آپچان فريدم آو پرس Freedom of Press را دريافت کرد. آقای گنجی قرار است در واشنگتن با فعالان حقوق بشر و سازمانهای غيرانتفاعی برای پيشبرد دمکراسی ملاقات کند.
***
دريافت جايزه روزنامه نگار برجسته ۲۰۰۶، روز آنلاين
شب گذشته اکبر گنجی همچنين جايزه سال ۲۰۰۶ انجمن روزنامه نگاران آمريکا را دريافت کرد. وی در سخنرانيش در مراسم اعطای اين جايزه، خود را "شهادت دهنده بر طاعون زدگان خشونت" و "گزارشگر پنهانخانه های خشونت ساز" خواند. گنجی موج فزاينده نظامی گری و جنگ افروزی در منظقه خاورميانه و افزايش به اختلافات قومی و فرقه ای را هشدار تکان دهنده ای از "همه گيرشدن بلای وحشتناک طاعون خشونت" توصيف کرد. متن سخنان اين روزنامه نگار ايرانی را با هم می خوانيم:
خانمها، آقايان . بسيار سپاسگزارم از اين که اين جايزه را به من می دهيد. اما همچنان که پيشتر هم گفتهام، من فقط به نمايندگی همهی آن کسانی که در سالهای دور و دراز رنجهای بسياری را متحمل شده اند، اين جايزه را دريافت می کنم. و فکر می کنم فقط بايد مرا صدايی به حساب آوريد که هم رنجها و هم اميدها و آرزوهای مردمم را منعکس می کنم، مردمی که دل نگران آنند که مبادا آنچه حاکمانشان می کنند و میگويند به حساب آنان گذاشته شود و انسانيتشان، که در آن با همه مردمان جهان سهيمند، از ديده ها پنهان بماند. من خبرنگارم و کارم گزارش کردن است. مدتی است نصيب من اين شده است که از قتلهای سياسی، از زندان و شکنجه گزارش کنم. گزارش میکنم، تا به اعتراض فراخوانم. و در سه روز گذشته ما اعتراض کرديم، من و جمع بزرگی از ايرانيان در سرتاسر جهان، در تهران، در آنکارا، استانبول، سيدنی، تورنتو، مونترآل، استکهلم، وين، لندن، کلن، هامبورگ، برلن، پاريس، بروکسل، آتلانتا، سانفرانسيسکو، نيويورک، لسآنجلس، شيکاگو، سانفرانسيسکو و بسياری شهرهای ديگر، سه روز دست به اعتصاب غذا زديم و خواستار آزادی سه زندانيان سياسی در ايران شديم، سه زندانیای که میدانيم هم اکنون در سلول انفرادی هستند، زير شکنجهاند. از اين سه تن يکی رهبر سنديکای کارگری، يکی رهبر مبارزات دانشجويی است و يکی روشنفکری سرشناس است. ما خواهان آزادی همهی زندانيان سياسی هستيم. تأکيدمان بر اين سه تن تأکيد بر سه رکن مهم جنبش آزاديخواهی مردم ايران بوده است.
دکتر ريو در پايان رمان طاعون آلبر کامو فاش می کند که به چه دليل تصميم گرفته است فاجعه طاعونزدگی روايت کند. می گويد اين فاجعه را با جزئياتش روايت میکنم تا از آنانی نباشم که در برابرفاجعه سکوت پيشه می کنند، تا برطاعون زدگان شهادت دهم ، تا ياد آورم از آن شمعهای مرده، تا دست کم از ظلم و خشونتی که بر اين طاعون زدگان رفته است، يادبودی باقی بگذارم. و باز می گويد علیرغم همهی اينها، علیرغم اين که طاعون هم در هر جايی روزی پايان می گيرد امااين روايت نمیتواند روايت پيروزی نهايی باشد، فقط میتواند نشان دهد طاعون زدگان مجبور بوده اند چه کنند و باز همهی انسانها با همهی ضعفها و ناتوانی بشریشان، اگر میخواهند زندگی چهرهی انسانی داشته باشد، بايد از پذيرفتن ظلم وخشونت سر باز زنند و اين مبارزهی خستگی ناپذير بر ضد وحشت و خشونت را همچنان ادامه دهند. و می گويد شايد مردمان شادان اينک از بند طاعون رسته نمیدانند، اما در کتابها آمده است که باسيل طاعون هرگز نمیميرد واز ميان نمیرود ومیتواند سالهای سال در ميان اثاث خانه، ملافه ها، توی اتاقها، زيرزمينها، چمدانها، لای دستمالها و لای صفحات کتابها لانه کند و منتظر بماند تا روزی که دوباره موشهايش را بيدار کند و بفرستد تا در شهری خوشبخت بميرند.
من نيز امروز در ميان شما هستم تا شهادت دهم بر طاعون زدگان خشونت. من امروز در ميان شما هستم تا از آنانی نباشم که در برابر خشونت و وحشت سکوت پيشه میکنند. من اينجا هستم تا ياد و نماد زنده ای باشم از اينکه باسيل خشونت نمیميرد وهم اکنون در مغزها و افکار و انديشه هايی لانه کرده است . اگر امروز در فلان کشور موشهايش را بيدار کرده است فردا نوبت کشور ديگری خواهد بود. باسيل طاعون خشونت هم مثل باسيل بيماری طاعون نمیميرد و در برابرش بايد بهوش بود. اين باسيل مرز نمیشناسد، يک روز در هيبت استالين خاک پهناور روسيه را گرفتار میکند، يک روزدر هيئت هيتلر مردم آلمان و يهوديان و ديگر مردمان جهان را، يک روز در هيئت موسولينی کشور زيبا و کهنسال ايتاليا را و يک روز در هيئت بن لادن زندگی آرام شما مردم امريکا را میآشوبد. و کجای جهان هست که در اين يا آن زمان گرفتار اين مصيبت و طاعون خشونت نشده باشد؟ امروز موج فزاينده نظامی گرايی و جنگ افروزی در منطقه خاور ميانه و دامن زدن به اختلافات قومی و فرقه ای، هشدار تکان دهنده ای است از همه جاگير شدن بلای وحشتناک طاعون.
در منطقهای و کشوری که من از آن میآيم، خشونت به نام دين صورت میگيرد. خشونت دينی، خشونتی است که خود را مقدس میداند، خود را موجه میداند و خود را بر فراز هر قانونی مینشاند. جهان زمانی میپنداشت که ديگر عصر اين خشونت به سر آمده است. اما ديديم که چگونه صورت پنهان اين خشونت که در لابلای کتابهای قديمی و ذهنهای تارعنکبوتگرفته پنهان بود، ناگهان آشکار شد.
من امروز اينجا در ميان شما هستم تا به ياد آوريم که همه مردمان زمانی گرفتار اين طاعون بوده اند. آنچه را که گذشته است از ياد نبريم، زيرا چيزی که انسانها را بيش از هر چيز میتواند به هم پيوند دهد و ميانشان همبستگی ايجاد کند، ورای همه پيوندهای ديگری چون مليت، دين، نژاد، جنسيت و همه اين عناوين ثانويه، اشتراکشان در رنجهايی است که برده اند وهمچنان هم در معرضشان هستند، و نيز اشتراکشان در آرزوی جهانی بهتر و زندگی آزاد وآسوده برای همگان .ما که خواهان جهانی بهتر و عاری از خشونت هستيم، بايد در برابر بلای انسان ساخته خشونت و ارعاب همانگونه عمل کنيم که در برابر بلايای طبيعی. سونامی دو سال پيش اگر چه فاجعهای عظيم و پر از داغ و درد و رنج بود، اما واکنش يکپارچه مردم جهان، آن فرياد رسی بيسابقه، اميدی انسانی با خود به همراه داشت و نمايشی از همبستگی انسانی بود. انسانها امروز هم مثل هميشه تاريخ در معرض خطر فراز آمدن موجهای سونامی خشونت هستند که میتواند همگان را بی هيچ حاشيه امنيتی در کام خود فرو ببرد. مگر يازده سپتامبر در کشور شما امريکا يک سونامی خشونت نبود؟ و برای مبارزه با ترور در هر شکلش چه راهی پيش پای ما گشوده است جز همبستگی انسانی جز به ياد داشتن و به يادآوردن و از ياد نبردن جز انجام وظيفه فرياد رسی و جز پذيرفتن حق مسلم فرياد خواهی.
من امروز اينجا هستم تا هم سپاس بگزارم آنانی را که بی اعتنا از کنار رنجهايی که در گوشه گوشه جهان بر انسانها تحميل ميشود نگذشتند و نمیگذرند و هم سنت يادآوری را ادامه دهم ، سنتی که محکمترين رشته پيوند را ميان انسانها ايجاد میکند، انسانهايی که آرزومند جهانی بهتر هستند و میدانند که طاعون خشونت هميشه در کمين است و سرنوشت انسان سر نوشتی مشترک است.