چهارشنبه 4 مهر 1386

سهيل آصفى يك تابعيتى را آزاد كنيد، پرويز داورپناه

با سفـر آقاى احمدى نژاد به نيويورك، على شاكرى و پيش از آن ساير زندانيان سياسى دو تابعيتى با آن همه اتهامات سنگين و خطرناك و نمايشهاى تلويزيونى آزاد شدند. اكنون سئوال اين است كه نوبت آزادى زندانيان سياسى يك تابعيتى كى فراهم مى شود.
قريب دو ماه از بازداشت آقاى سهيل آصفى، روزنامه نگار جوان تك تابعيتى ايرانى و آزاديخواه ميهنمان مى گذرد. آصفى، در زندان انفرادى بسر مى برد.سهيل آصفى در اوائل مرداد ماه، همراه با فرشاد قربانپور و مسعود باستانى، به دليل درج مقاله و مصاحبه هايى در يك سايت اينترنتى، بازداشت شدند. دو تن از آنان با قرارهاى وثيقه سنگين، موقتا آزاد شدند، اما سهيل آصفى بيست و چهارساله، در سلول انفرادى افكنده شد و ممنوع الملاقات است. گناه او، ترجيح دادن مشقات و خفقان زندگى در جمهورى اسلامى و درميان هموطنان خود، بر گريز ازكشور و گزينش سرزمينهاى آزاد براى ادامه تحصيل و زندگى دو تابعيتى است.پدر و مادر سهيل آصفى از بازداشت پسرشان نگران و بشدت رنج مى برند.
خانم ناهيد خيرابى، مادر سهيل مى گويد: ظاهرا چيزى از او پيدا نكرده‌اند. به نظر مى‌رسد چون در اين مدت طولانى چيزى نتوانسته‌اند پيدا كنند، به او فشار مى‌آورند تا چيزهايى بگويد كه بتوان برايش پرونده سازى كرد.

"انجمن صنفى روزنامه نگاران ايران" اعمال فشار بر مطبوعات و روزنامه نگاران را با هر روش و شيوه اى خلاف موازين حقوقى جارى در جمهورى اسلامى دانسته و خواستار بازگشت به قانون توسط همه مقامات و نهادهاى حكومتى در ارتباط با مطبوعات است. و صد البته در زمانه اى كه اصل گردش آزاد اخبار و اطلاعات به عنوان يك اصل جهانى پذيرفته شده و در برخى كشورها با تصويب قانون در اختيار گذاشتن هر گونه اطلاعات توسط مقامات و نهادهاى حكومتى به شهروندان را اجبارى ساخته‌اند، اعمال اين فشارها در ايران به مطبوعات و روزنامه نگاران جاى تعجب و تاسف بسيار دارد.
قاضى حداد معاون امنيت دادستان اعلام كرد "تنها تعداد اندكى از زندانيان در سلول انفرادى نگهدارى مى شوند كه اين سلول ها به صورت سوئيت هاى مجهز مى‌باشد." به گواه افرادى كه مدتى را در بازداشتگاه ۲۰۹ در سلول انفرادى نگهدارى شده‌اند، اكثر متهمان مدتهاى طولانى در سلول‌هايى نگهدارى مى‌شوند كه نه تنها مجهز به امكانات اوليه چون سرويس بهداشتى و حمام نيست، بلكه ابعاد آن نيز بسيار كوچكتر از حداقل فضايى است كه در آيين نامه اجرايى نحوه اداره بازداشتگاههاى امنيتى براى هر نفر ذكر شده است. (طبق تبصره ۱ اين آيين نامه، حداقل فضاى فيزيكى مسقف و غير از فضاى هواخورى براى هر نفر هفت متر مربع مى باشد.)
خانم خيرابى مى گويد: من مانند پسرم يك روزنامه‌نگار مستقل هستم. پسرم ميهن پرست و مردم دوست بوده و به جز اين چيز ديگرى نيست.هرچه فكر مى‌كرده، در وبلاگ‌اش مى‌نوشته اما براى آنها مهم است كه اين طرز فكر را او از كجا آورده است. اين البته بى معناست. هيچكس نميداند گرايش‌هاى فكرى‌اش در اجتماع چگونه پديد ميايد. ما نگران هستيم كه احيانا براى سهيل پرونده سازى كنند و بخش‌هايى از داستانى را كه مى‌سازند، جرم تلقى كنند.
سهيل آصفى ممنوع الملاقات است. دوبار پدرش را به‌عنوان ملاقات خواسته‌اند كه البته بيشتر به پرسش و پاسخ با پدر گذشته است. ‌آنجا گفته‌اند به مادر سهيل آصفى ملاقات نمى‌دهيم چون خيلى به اين در و آن در مى‌زند. اخيرا من در دادسرا گفتم من هم مادرم به من نيز ملاقات بدهيد. گفتند آن دوبار براى سوال از پدر سهيل بوده و ايشان اساسا ممنوع الملاقات است.
ناهيد خيرابى مى گويد:
تماس‌هاى تلفنى ما با سهيل هر ده پانزده روز يكبار است. اخيرا به من هم تلفن نزده بلكه به پدرش زنگ مى‌زند. دو روز قبل با پدرش صحبت كرده كه بعد بازجو هم تلفن را گرفته و به پدرش گفته كه بازجويى تمام شده و پرونده را به قاضى مى‌دهند تا معلوم شود قرار موقت بازداشت، تبديل خواهد شد يا تمديد.... سهيل به پدرش گفته كه حالش اصلا خوب نيست و دچار سرگيجه است. من مى‌دانم كه سهيل دچار افت فشار شده و سخت نگران سلامت جسمى و روحى پسرم هستم. در سلول انفرادى هيچكس پهلوى سهيل نيست كه اقلا به در بكوبد. الان ديگر وقت آن است كه وضعيت بازداشت روشن شود كه اگر لازم است سهيل با وثيقه آزاد شود.
از اتهام ايشان نه ما خبرداريم و نه وكلاى ايشان. به آنها هم اجازه نداده‌اند با سهيل ملاقات كند.
خانم ناهيد خيرابى مادر سهيل آصفى مى گويد : تمام تلاش خود را كردم تا را ه هاى قانونى را طى كنم. مى خواستم بى سرو صدا فرزندم را كه بدون هيچ اتهامى در زندان انفرادى به سر مى برد و تنها جرمش عشق به اين آب و خاك، به اين مردم و به حرفه خودش يعنى روزنامه نگارى است از زندان بيرون بياورم اما به رغم قول هاى پياپى مبنى بر آزادى قريب الوقوع وى، او را آزاد نكردند. خودشان بارها و بارها گفتند كه هيچ موضوع جدى وجود ندارد فقط بايد ساكت باشيم و موضوع را رسانه اى نكنيم تا آنها او را آزاد كنند.
هيچ اتهامى عليه سهيل اعلام نشده است. تازه حتى اگر به او اتهامى را نسبت دهند اما دلائل آن اتهامات را مشخص نكنند به لحاظ قانونى تفهيم اتهام محسوب نمى شود. از لابلاى سطور بر مى آيد كه همكارى سهيل با نشريه اينترنتى روزآنلاين ايرادى است كه به او گرفته مى شود اما گرچه روزآنلاين در ايران فيلتر است اما به لحاظ حقوقى هيچ گاه توقيف نشده است كه همكارى با آن را بتوان يك مورد اتهام دانست.
آقاى دكتر ناصر زرافشان و آقاى عبدالفتاح سلطانى وكلاى سهيل هستند اما هيچ كدام بعد از بازداشت وى حتى اجازه ملاقات با وى را نداشته اند.
روز شنبه بيست و هفت مرداد سهيل تلفن زد و از من خواست كه ديگر هيچ اقدامى براى آزادى او انجام ندهم و ادامه داد كه همان شب آزاد مى شود. او خيلى مطمئن بود. به او گفته بودند كه آزاد مى شود.
من آن شب تا صبح بيدار ماندم از ذوق و خوشحالى ديدار سهيل و تشويشى نامعلوم خوابم نمى برد. مى دانم كه تا كنون سهيل را بارها در چنين شرايطى قرار داده اند يعنى به مى گويند كه آزاد مى شود. تمام نشانه هاى آزادى قريب الوقوع را به نمايش مى گذارند و بعد دوباره او را راهى سلول انفرادى و اتاق بازجويى مى كنند. آيا اين شكنجه روانى نيست؟
نزديك ظهر همان فردى كه روز قبل از درون زندان با من صحبت كرده و قول داده بود كه سهيل امروز آزاد مى شود تماس گرفت. خيلى مودبانه و محترمانه برخورد كرد. گفت: "ما براى مادر ها خيلى احترام قائليم ما براى روزنامه نگارها و براى شما كه مادر و روزنامه نگار هستيد نيز خيلى احترام قائليم" او ادامه داد كه تمام كارهاى مرا روى اينترنت خوانده است. گفت كه از كارهاى من بسيار بهره برده و اين كارها به نظر او بسيار عالى هستند و از اين قبيل حرف ها. سرآخر گفت چيزهاى كوچكى پيش آمده است كه قاضى بايد حل كند و به اين دليل آزادى سهيل به تعويق مى افتد. پرسيدم كه ايا تا غروب آزاد مى شود. مِن و مِن كرد و گفت نمى داند. پرسيدم فردا، پس فردا، آخرهفته و خلاصه كى آزاد مى شود. در پاسخ هيچ اطلاع دقيقى نداد اما طورى وانمود كرد كه گويى به زودى اين قضيه فيصله مى يابد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

بعد از اتفاق آن روز تمام تماس ها قطع شد. به مدت يك هفته هيچ خبرى از سهيل نداشتيم. روز شنبه سوم شهريور ساعت حدود يازده شب با پدر سهيل تماس گرفتند. عادى نبود. چرا كه معمولا حدود ظهر و يا غروب زنگ مى زدند. سهيل با پدر خود صحبت كرده بود و گفته بود تا همان موقع بازجويى داشته است.
خانم خيرابى مى گويد: براى فرزندم نگران هستم. فكر مى كنم دارند سناريويى براى ديگران تهيه مى كنند و مى خواهند از حرف هاى سهيل براى پر كردن جاهاى خالى سناريو شان استفاده كنند. اين اواخر از او سوال مى كنند كه چگونه و از چه راهى گرايشات فكرى خود را پيدا كرده است. تفتيش عقايد مى شود. من دليل اين را نمى فهمم. مگر داشتن اين يا آن عقيده جرم است كه آدم مجبور باشد توضيح بدهد از كجا و چگونه به آن عقايد رسيده است.
خلاصه الان پس از نزديك به چهل روز سهيل هنوز در زندان است و نشانى از آزادى او نيست. براى او خيلى نگران هستم.
انجمن صنفى روزنامه نگاران ضمن نگرانى از سرنوشت و آينده جامعه ايرانى، به ويژه از سرنوشت سهيل آصفى و ديگر روزنامه نگاران و دانشجويان زندانى، احسان منصورى، احمد قصابان، مجيد توكلى، كيوان انصارى، على درخشنده و پويا بهاندار، به مسئولانى كه اين روزها بيشترين فشار را متوجه جوانان و دانشجويان جامعه كرده اند، هشدار مى دهيم كه دست از ظلم و ستم به جوانان ايرانى بردارند و از مردم آزادهء ايران و همه آزاديخواهان جهان به ويژه اهل قلم و همه رسانه ها، مطبوعات و سايتهاى اينترنتى، ميخواهد كه بر درخواستهاى خود براى آزادى فورى و بى قيد و شرط همه جوانان نامبرده پافشارى كنند.
همبستگى و همراهى همهء جوانان، دانشجويان و زنان و مردان و كليه فعالان مطبوعات اعم از مديران مسئول و روزنامه نگاران و وبلاگ نويسان مى‌تواند موجب آزادى فورى روزنامه نگاران وزندانيان سياسى ايرانى را فراهم كرده و جلوى اعمال فشارها بر مطبوعات را بگيرد.

دكتر پرويز داورپناه

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'سهيل آصفى يك تابعيتى را آزاد كنيد، پرويز داورپناه' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016