فیدل کاسترو هنوز در چشم بسیاری اسطورهای است بجا مانده از دورانی پرآشوب که قهرمانان آرمانها و آرزوهای فرودستان را یکتنه به دوش میکشیدند و هیبت و جذبه آنان، تودهها را مجذوب و مسحور خود میکرد. در دوران پسامدرن اما بسیاری اسطورهها را زنده نمیخواهند. اسطورههای زنده، دیر یا زود فرو میریزند. اسطوره قهرمانی فیدل کاسترو نیز درهم شکسته است، در حالی که ارنستو چه گوارا با "مرگ بهنگام" به اسطورهای تبدیل شده است.
* * *
سرانجام فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا اعلام کرد که در اجلاس مجمع ملی کوبا که در اوایل ماه مارس سال جاری میلادی برگزار خواهد شد "نه علاقه دارد و نه حاضر است ریاست شورای رهبری و سرفرماندهی نظامی کشور را بپذیرد".
وداع کاسترو با قدرت؟
فیدل کاسترو چند ماه پیش از این و بعد از بهبود نسبی و پس از آنکه از "بستر مرگ" برخاست و هشتاد سالگی را پشت سر گذاشت، در نامهای که در ماه دسامبر ۲۰۰۷ میلادی به مجلس ملی کوبا نوشت، برای نخستینبار سخن از کنارهگیری از قدرت بهمیان آورد و نوشت که زمانی بر این باور بوده که میدانسته است چه باید کرد و قصد انجام آنچه را بدان معتقد بوده داشته است. اکنون اما چنین اعتقادی ندارد و زندگی چیز دیگری به او آموخته است.
کاسترو در این نامه اذعان میکند که دلبستگی او بهقدرت در اثر جوانی بیش از حد و کمبود خودآگاهی بوده است: "من در گذشته بر اساس نظم نانوشتهای که مبنای آن بر ناآگاهی سیاسی استوار بود به سوسیالیستی خیالپرداز تبدیل شده بودم".
او اشاره میکند که بعدها با مطالعه متون کلاسیک سوسیالیستی به نتیجه دیگری رسیده است. کاسترو در ادامه مینویسد: "وظیفه اساسی من این نیست که از مناصب دولتی دل نکنم و از آن کمتر، نمیخواهم مانع پیشرفت جوانان شوم. بلکه وظیفه من انتقال تجارب و ایدههایم به جوانان است".
اهمیت کنارهگیری فیدل کاسترو بیشتر در این نکته نهفته است که تا کنون و بر حسب معمول چنین بوده است که رهبران انقلابها و جنبشهای تودهای و نیز سران حکومتهای استبدادی تا زمان مرگ بر مسند قدرت میمانند و تنها مرگ است که قادر است آنان را از قدرت جدا سازد.
اسطوره فیدل کاسترو
فیدل کاسترو هنوز در چشم بسیاری اسطورهای است بجا مانده از دورانی پرآشوب که قهرمانان آرمانها و آرزوهای فرودستان را یکتنه به دوش میکشیدند و هیبت و جذبه آنان، تودهها را مجذوب و مسحور خود میکرد. در دوران پسامدرن اما بسیاری اسطورهها را زنده نمیخواهند. اسطورههای زنده، دیر یا زود فرو میریزند. اسطوره قهرمانی فیدل کاسترو نیز درهم شکسته است، در حالی که ارنستو چه گوارا با "مرگ بهنگام" به اسطورهای تبدیل شده است.
پس از گذشت نزدیک به پنجاه سال از به قدرت رسیدن فیدل کاسترو، امروز هم انقلابیها و هم ضد انقلابیهای جهان شادمانند که این شخصیت جدلجو و بحثانگیز در سالهای پایانی زندگیاش آرام گرفته است. دوستان و طرفداران کاسترو این روزها شادمانند که شخصیت انقلابی معبود و محبوبشان هنوز در دوران یکهتازی تنها ابرقدرت جهان زنده است و گرچه بیمار و نزار، اما از دور به "امپریالیسم جهانی" دهنکجی میکند؛ بیخیال از آنکه آرمانهای او و پیروانش برای ایجاد "جامعه سوسیالیستی" دیریست که بر باد رفته و کشتی انقلاب کوبا سالهاست که در سواحل دریای کارائیب بهشن نشسته است.
دشمنانش نیز شادمان از آنند که "مرگ دیکتانور" نزدیک است و این آخرین بازمانده از نسل چریکهای انقلابی آمریکای لاتین، روزهای واپسین حیاتِ پُرماجرای خود را سپری میکند؛ بیآنکه توانسته باشد بهشعارهای انقلابی آتشینی که هر سال در سالگرد انقلاب کوبا در نطقهای چند و چندین ساعتهی خود فریاد میکرد، جامه عمل بپوشاند.
دوستان دیروز، مخالفان امروز
در این میان بسیاری از همرزمان و دوستان صمیمی "چریک پیر" از او دوری جستهاند، یا رانده شدهاند و یا از کوبا گریختهاند. از آنجمله نوربرتو فوئنتس یکی از نزدیکترین همکاران و همرزمان پیشین او که اکنون یکی از مخالفان سرسخت کاسترو بهشمار میآید. او گزارشگر و نویسندهای است که بیش از چهل سال در کنار فیدل کاسترو مبارزه و زندگی کرده و رازدار محرمانهترین رویدادهای تاریخ کوبا و زندگی خصوصی فیدل بوده است. او شاید تنها کسی باشد که توانسته است در هزارتوی پیچیدهی شخصیت فیدل کاسترو راهی بگشاید.
در سال ۲۰۰۷ میلادی، درست در روزهایی که فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا در "بستر مرگ" افتاده بود و با این وجود طرفداران او خود را آماده میکردند تا در ماه اوت جشنهای هشتادمین سال تولد او برگزار کنند، جلد دوم کتابی با عنوان "زندگینامه خودنوشت فیدل کاسترو" به قلم نوربرتو فوئنتس منتشر شد.
نوربرتو فوئنتس که روزگاری در مقام سفیر کوبا انجام وظیفه میکرد، زندگینامهای دو هزار صفحه ای به زبان اسپانیایی از زبان فیدل نوشته است. فوئنتس عنوان "زندگینامه خودنوشت فیدل کاسترو" را برای کتاب خود برگزیده است؛ با آنکه کاسترو در نگارش کتاب نقشی نداشته است.
فوئنتس اما معتقد است اگر فیدل کاسترو خود زندگینامه و شرح رویدادهای تاریخی انقلاب کوبا را می نوشت، نمیتوانست گستردهتر و دقیقتر از آنچه او نوشته است بنویسد. از اینرو عنوان "زندگینامه خودنوشت فیدل کاسترو" را برای کتابش برگزیده است. گرچه خود اذعان دارد که "داستان واقعی زندگی فیدل کاسترو در محدودهای پنهان است که کسی را راهی بدان نیست و در جایی تحت محافظت و کنترل کامل قرار دارد: در مغز فیدل."
درباره نوربرتو فوئنتس
نوربرتو فوئنتس اولین کسی نیست که پس از سالها دوستی با فیدل کاسترو، یکی از مخالفان سرسخت او شد. اما رابطه و دوستی نزدیک و صمیمانه او با فیدل و برادرش رائول کاسترو به اهمیت گفتههای او و اعتبار کتابی که درباره زندگی کاسترو منتشر کرده است میافزاید.
فوئنتس در سال ۱۹۴۳ میلادی در هاوانا متولد شد. او کوتاه زمانی پس از انقلاب کوبا و وقتی که شانزده سال بیش نداشت، گزارشگر جنگهای چریکی طرفداران کاسترو در کوهستانهای "سیرا دلاسکامبری" علیه شورشیان ضد انقلابی بود. او نه تنها گزارشگر این نبردها بود، بلکه فعالانه در آنها شرکت داشت. فوئنتس بعدها درباره این نبردها کتابی منتشر کرد و جایزهای نیز از سوی مهمترین نهاد فرهنگی کوبا نصیب او شد.
او پس از تحصیل دانشگاهی در رشته ادبیات اسپانیایی، در روزنامههای "اوی" (Hoy)، "کوبا" (Cuba) و نیز روزنامه "گرانما" (Geranma) ارگان حزب کونیست کوبا به کار مشغول شد. نوربرتو فوئنتس با انتشار کتابی درباره ارنست همینگوی با عنوان "سالهای کوبایی همینگوی" که با پیشگفتاری بهقلم گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۸۰ میلادی منتشر شد، بهشهرت جهانی رسید. این کتاب بهچند زبان ترجمه و منتشر شده است. او در آن زمان در شمار روشنفکرانی محسوب میشد که در حمایت و تبلیغ سیاستهای فیدل کاسترو از هیچ چیز فرو گذار نمیکرد.
فوئنتس در جنگهای داخلی آنگولا که نزدیک به دو دهه میان جناحهای متخاصم بهطول انجامید، بهعنوان گزارشگر حضور داشت. گزارشهای منتشره شده او در این دوران همه در حمایت از مارکسیستهای انقلابی "جنبش خلق برای آزادی آنگولا" (MPLA) بود که با پشتیبانی روسیه شوروی و کوبا و با حضور مستقیم نیروهای ارتش کوبا علیه دیگر جناحهای درگیر مبارزه میکردند.
مغضوب قدرت
نوربرتو فوئنتس با این همه انتقادهایی هم به عملکرد کاسترو داشت که فقط در محافل درون حاکمیت سعی به طرح آنها داشت. تا آنکه در سال ۱۹۸۰ میلادی برخی از سیاستمداران و نظامیان بلندپایه کوبا (از آنجمله ژنرال آرنولدو اوچوئا، فرمانده نیروهای کوبا در جنگهای داخلی آنگولا و یکی از دوستان نزدیک کاسترو) بهاتهام همکاری با باندهای قاچاق مواد مخدر دستگیر و چند تن از آنان نیز در ژوئیه سال ۱۹۸۹ تیرباران شدند. فوئنتس پس از این ماجرا انتقادهای خود را از سیاستهای کاسترو تشدید و علنی کرد. حاکمیت ابتدا با منزوی کردن فوئنتس در برابر انتقادات او عکسالعمل نشان داد. اما فوئنتس پس از مدتی ممنوعالقلم شد و از خروج او از کوبا جلوگیری بهعمل آمد.
با شدت گرفتن فشارها بر نوربرتو فوئنتس، او ناگزیر سعی کرد مخفیانه کوبا را ترک کند. اما محافظان مرزی او را در سواحل کوبا دستگیر کردند. مدتی زندانی شد و پس از آزادی دست بهاعتصاب غذا زند. سرانجام در سپتامبر سال ۱۹۹۴ میلادی در پی فشارهای بینالمللی بهرژیم کوبا و بهخصوص با میانجیگری گاریل گارسیا مارکز اجازه یافت خاک کوبا را ترک کند. فوئنتس نخست به مکزیک رفت و سپس بهآمریکا مهاجرت کرد تا درکنار هشتصد هزار کوبایی دیگر که در پنجاه سال اخیر از کوبا گریخته یا طرد شدهاند، در فلوریدا زندگی کند.
زندگینامهای میان واقعیت و خیال
کتاب "زندگینامه فیدل کاسترو" نخستین کتابی نیست که فوئنتس در تبعید مینویسد. او در سال ۱۹۹۹ میلادی کتاب "جنگجویان شیرین کوبایی" را منتشر کرد که در آن بهگسترش زوال اخلاقی و فساد مالی هیأت حاکمه کوبا پرداخته است. با این همه فوئنتس برخلاف دیگر تبعیدیان کوبایی، نسبت به فیدل کاسترو نفرت و انزجار بیپایان ندارد و در محکومیت قاطع تمام اعمال و سیاستهای کاسترو هنوز آثار تردید در نوشتههایش آشکار است. او گذشته خود را یکباره نفی و رد نکرده است.
فوئنتس با آنکه خود یکی از همرزمان کاسترو در دوران نبردهای چریکی با ضد انقلابیون طرفدار دیکتاتوری باتیستا بود، اما در کتاب "زندگینامه فیدل کاسترو" با نگاهی انتقادی بهتاریخ کوبا و زندگی کاسترو مینگرد. او چون گابریل گارسیا مارکز، رفیق شفیق کاسترو، تنها زبان بهتحسین و تمجید نیک و بد رفتار و گفتار کاسترو نمیگشاید.
فیدلی که فوئنتس پس از چهل سال همنشینی و همصحبتی با او بهتصویر کشیده است، تفاوتی اساسی با "فیدل ِ مارکز" دارد. مارکز گهگاه برای دیدار کاسترو به کوبا میرود و ایام خوشی را با او در هاوانا میگذراند. او هنوز شیفتهی جذابیت شخصیت و سحر کلام کاسترو است و هرگز زبان بهانتقاد از سیاستهای کاسترو نگشوده است.
فوئنتس در کتابش که بهگفته او بر اساس واقعیتهای تاریخی و دیدهها و شنیدههایش نگاشته شده است، برای جذابیت بیشتر از عناصر تخیلی نیز استفاده کرده است. او با مهارت تمام میان واقعیت و خیال رابطهای منطقی برقرار کرده است، بدون آنکه خواننده دقیقاً بهمرزهای واقعیتهای تاریخی و تصورات نویسنده بتواند پیبرد یا بهدامنه اعتبار آن شک کند. فوئنتس شاگرد مکتب همینگوی است. سبک نوشتههای او به آثار همینگوی بسیار نزدیک است: جملات دقیق، موشکافانه، روان و روشن.
در این کتاب داستان زندگی فیدل کاسترو و سرگذشت انقلاب کوبا و تاریخ پنجاه سال اخیر این سرزمین از زبان کاسترو بازگو میشود و اوست که از زبان اول شخص به شرح زندگی و تاریخ مبارزاتش میپردازد. این سبک در نگارش زندگینامه را پیشتر مارگرت یورستار، در شرح زندگی هادریانوس، امپراتور روم باستان بکار گرفته بود و حال فوئنتس نیز در کتاب زندگینامه کاسترو از این شیوه داستانپردازی سود برده است. بهرهگیری از این ترفند در زندگینامه نویسی که اثر را به چیزی میان شرح وقایع تاریخی و داستانی خیالی تبدیل میکند، به مقبولیت و اعتماد خواننده و نیز بهجذابیت کتاب میافزاید. بهویژه که فوئنتس با پرداختن بهجزئیات و شرح زوایای تاریک و روشن شخصیتهای داستان، بهخواننده این احساس را میدهد که نویسنده از تمام آنچه بازگو میکند شناخت کافی دارد.
او در کتاب چهرهای دیوصفت از کاسترو بهتصویر نکشیده است. تصور فوئنتس از کاسترو بیشتر نشان دادن سیاستمداری زیرک و شخصیتی تشنه قدرت است که در لحظات حساس و بحرانی می داند چگونه از مهلکه جان سالم بدر برد. برای مثال کمتر کسی از یاران کاسترو میداند که او چند روز پیش از فرار باتیستا و پیروزی انقلاب کوبا در اول ژانویه ۱۹۵۹، بهموفقیت چریکهای انقلابی باور نداشته و تا آخرین لحظات در حال تبانی با برخی از فرماندهان ارتش باتیستا بوده است. یا چگونه کاسترو بحران خلیج خوکها را پشت سر گذاشت و از ماجرای عملیات تروری که سازمان سیا تدارک دیده بود جان سالم بدر برد.
بخشی قابل توجه از کتاب به حضور کوبا در جنگهای داخلی آفریقا (آنگولا، اتیوپی، موزامبیک ...) اختصاص دارد و فوئنتس می نویسد که کاسترو در این جنگ ها تصمیم های عجولانه ای گرفت و در وخیم تر شدن بحران این منطقه از آفریقا دخیل بود.
در کتاب به این نکته اشاره شده که فیدل کاسترو و ارتش کوبا با ۲۳۰۰۰ نیروی نظامی و مشاوران مختلف در جنگهای داخلی آنگولا شرکت داشتند. با این همه فوئنتس برای تمام زوایای تاریک و روشن زندگی کاسترو پاسخی در آستین ندارد.
شرح لحظهای تاریخی
خواننده علاقهمند میتواند در این کتاب با لحظههایی هیجانانگیز از تاریخ معاصر آشنا شود. برای مثال آنکه چگونه عکس معروف چهگوارا که بهعنوان "معروفترین عکس جهان و نماد قرن بیستم" شهرت دارد، آفریده شد: در میتینگ عظیم ۵ ماه مارس ۱۹۶۰ میلادی در هاوانا که با حضور ژان پل سارتر و سیمون دوبوار برگزار شد، عکاس کوبایی، آلبرتو کوردا (عکاس خصوصی فیدل کاسترو) بهقصد گرفتن چند عکس از ژان پل سارتر و سیمون دوبوار برای انتشار در نشریه "انقلاب" تنها دو بار دکمه دوربیناش را فشار میدهد. در همین لحظه چهگوارا هم برای دقایقی به جمع مدعوین خارجی و رهبران انقلاب کوبا که در جایگاه مخصوص قرار داشتند میپیوندد. درست در این لحظه است که آن عکس مشهور از چهره چهگوارا گرفته میشود. در دفتر مجلهی "انقلاب" نخست توجهی بهعکس چهگوارا نمیشود؛ چون در آن زمان انتشار عکسهای ژان پل سارتر و سیمون دوبوار بهعنوان پشتیبانان انقلاب کوبا از اهمیت بیشتری برخوردار بود.
عکس چهگوارا با آن کلاه باسک ستارهدار و نگاهی که به دوردست دارد، چندی بعد کشف و عکس محبوب جوانان در سرتاسر جهان شد. این عکس نه تنها نماد جنبش دانشجویی و نمود مقاومت انقلابی در گوشه و کنار جهان شده است، بلکه پوسترهای آن روی دیوار اتاق و بر روی تیشرت و کت و کلاه جوانان نقش بسته و حتی روی پوست بدن بسیاری خالکوبی شده است.
بههر حال، کسانی که تمایل به شناخت شخصیت کاسترو و آشنایی با تاریخ پُرماجرای کوبا دارند و نیز آنان که در صدد درک و دریافت چگونگی نزدیک به پنجاه سال حاکمیت مطلق فیدل کاسترو هستند، ناگزیرند کتاب زندگینامه فیدل کاسترو بهقلم نوربرتو فوئنتس را بخوانند.
نسخه زبان اسپانیایی "زندگینامه فیدل کاسترو" در دو جلد (جلد اول ۲۰۰۴ و جلد دوم ۲۰۰۷) و در نزدیک به دوهزار صفحه در بارسلون اسپانیا منتشر شد. این کتاب جز بهزبان اصلی، تاکنون فقط به زبان آلمانی ترجمه و در هشتادمین سال تولد فیدل کاسترو منتشر شد و در مدت زمانی کوتاه به چاپ دوم رسیده است. در ترجمه آلمانی کتاب بخشهایی حذف شده است، از جمله بخش مربوط به جنگهای داخلی آنگولا که با حضور نظامیان و مشاوران کوبایی و روسی نزدیک به دو دهه ادامه داشت.
مشخصات کتاب "زندگينامه فيدل کاسترو" بهزبانهای اسپانيايی و آلمانی:
Norberto Fuentes
La Autobiografia de Fidel Castro.
El paraíso de los otros.
Barcelona: Ediciones Destino.
volumen I 2004
volumen II 2007
Norberto Fuentes
Die Autobiographie des Fidel Castro.
Aus dem Spanischen übertragen von Thomas Schultz.
2. Auflage 2007. 757 Seiten. 26 Abb. Verlag C.H. Beck.
منبع: سايت بیبیسی