دوست عزيز علی کشتگر!
خود می دانی که برای تو احترامی فراوان قائلم و می دانی که تندترين انتقادات را از شيوه و رفتار سياسی ات رودررو کرده ام و از تو نيز نقدها را شنيده ام و می دانم و می دانی که نقد و نظر من درباره تو هرگز انگيزه شخصی نداشته و ندارد. به لحاظ شخصی من در ميان ايرانيان فراوانی که در پاريس زندگی می کنند، به هيچ کس نزديک تر از تو نبوده ام و مهربان تر از تو در ميان آنان کسی نمی شناسم. از همين رو معتقدم که هيچ انگيزه شخصی مرا به مخالفت و نقد تو ترغيب نمی کند. همچنان که می دانم که تو نيز هيچ انگيزه شخصی برای مخالفت با من نداری.
اما بعد، در مقاله ای که بخش اعظم آن به نوشته من اختصاص دارد، نوشته ای که « عجيب اما اين است که عده ای به نام دفاع از اصلاح طلبی و آزادی خواهی نه فقط هم چنان مردم را به شرکت در انتخابات فرمايشی فرا می خوانند، بلکه به خود اجازه می دهند هر کس که فرياد اعتراضی عليه نمايشی که اهانت به شعور و اراده ی ملت است بلند کند را مورد طعنه و ريشخند قرار دهند. و هم صدا با سخنگويان استبداد او را به تند روی متهم می کنند. (مقاله ی آقای ابراهيم نبوی با عنوان پنج، چهار، سه، دو، يک بوم را به عنوان نمونه ای از اين گونه موارد بخوانيد).»
اول: چرا وقتی مرا خطاب می کنی، می گويی « عده ای به نام اصلاح طلبی و آزادی» مگر شکی در اصلاح طلب بودن و آزاديخواه بودن من هم داری؟ و مگر من سالها برای همين تلاش نکردم و به همين دليل هم با تو دوست نشدم؟ و مگر نه اينکه معتقدی اصلاح طلبان عده ای زبون و سازشکار و ترسو هستند؟ چرا قبول نمی کنی که من واقعا همين اصلاح طلب سازشکار ترسو باشم؟ حتی در اين حد هم قبول نداريد که من اصلاح طلب هستم و کار مرا « به نام» اصلاح طلبی می دانی؟
دوم: من نمی دانم چرا وقتی عليه خاتمی و هاشمی و خامنه ای و احمدی نژاد طنز می نويسم، همه نوشته من را طنز می دانند، ولی وقتی در مورد خودشان طنز می نويسم، آن را اهانت و هجو می دانند؟ آيا فکر نمی کنی لازم است آدم تحمل طنز را هم داشته باشد؟ و مگر طنزی که من در مورد تو نوشتم اهانت آميز است؟ من تو را تندرو دانستم، آيا اين غلط است؟ آيا تو به تندرو بودن خودت افتخار نمی کنی؟ چرا از اين طنز ساده برمی آشوبی؟ مگر تو و کسانی که مبارزه می کنند و خيلی هم آدمهای خوبی هستند، نمی توانند موضوع طنز قرار بگيرند؟
سوم: از نظر من نوشته تو تندروانه است؛ به واژه هايت دقت کن: « انتخابات فرمايشی»، « حرکت ظالمانه»، « استبداد هار»، « گستاخ»، « انتخاباتی که از قبل معلوم است»، « مغالطه کاری» و دهها واژه ديگر که از نظر من نشانه تندروی است. من حرف عجيبی نمی زنم، مگر نه اينکه تو روش ما را سازشکارانه می دانی؟ يعنی سرعت آن را برای برخورد با وضعيت مناسب ارزيابی نمی کنی، من هم به همين معتقدم. به همين دليل کار من از نظر تو کندروانه و کار تو از نظر من تندروانه است. من چيزی جز اين نوشتم؟
چهارم: نوشته ای که « کسانی که شرکت در اين انتخابات فرمايشی را تبليغ می کنند طبعاَ حق دارند نظرات من و امثال مرا نقد کنند و نادرستی آن را نشان دهند. استقبال از گفتگو و برخورد نقادانه از ضرورت های اوليه ی نهادينه شدن فرهنگ دموکراسی است. اما مغالطه کاری و تحريف نظر مخالف و به کار بستن روشهای اهانت آميزی که ابراهيم نبوی به آن متوسل شده از ضروريات حتمی استبداد و فرهنگ استبدادی است. برای نمونه چند سطر از نوشته ابراهيم نبوی که با روش کيهان شريعتمداری منتقدان انتخابات فرمايشی را هجو می کند در پانويس بخوانيد!»
علی عزيز!
من طنز نويسم، نوشتن به اين شيوه کار من است. ده سال هم هست به همين شيوه می نويسم، چرا انتظار داری من هم مانند تو از روش مقاله نويسی جدی استفاده کنم؟ آيا نمی دانی اثر طنز در خواننده بيشتر است؟ و آيا طنز گفتن از نظر تو کار بدی است؟ چرا به طنز من نام « مغالطه» می دهی و ان را « تحريف» می دانی و « اهانت آميز»ش می گويی. و چرا نوشته مرا پيرو شيوه شريعتمداری می دانی؟ خودت بگو، در طول اين ده سال شريعتمداری با من بيشتر مخالفت کرده يا با تو؟ بارها به من گفته ای که طنزهای مرا در خانه برای اعضای خانواده می خوانی، مگر چنين نيست؟ حالا چگونه است « نوبت به اولياء که رسيد آسمان تپيد؟» من چه گناهی کردم که طنزنويسم؟ از تو می خواهم با خودت خلوت کنی و ببينی که آيا نوشته طنز من درباره تو فقط به اين دليل اهانت آميز نيست که موضوع طنز آن توئی؟ آيا من به عنوان يک طنزنويس بايد تو و گنجی و افرادی ديگر را « مقدس» بدانم و درباره آنها طنز ننويسم؟ چرا؟
پنجم: نوشته ای که من مدعی شده ام که « دعوت اکبر گنجی و امثال من به تحريم موجب روی کار آمدن احمدی نژاد شده و ما هم چنان بدون عبرت گرفتن از گذشته به روش خود ادامه می دهيم. در پاسخ فقط کافی است ياد آور شوم که نوشته ها و گفته های همه تحريم کنندگان با هم تاثير تعيين کننده ای بر انتخابات دوره نهم رياست جمهوری که احمدی نژاد را روی کار آورد و انتخابات مجلس هشتم که قرار است مجلسی کاملا گوش به فرمان خامنه ای باشد، ندارد.»
علی عزيز!
من اين ادعا را دارم و بارها از آن دفاع کرده ام. از نظر من تحريم انتخابات توسط دوستانی مانند گنجی موجب روی کار آمدن احمدی نژاد شد. در مورد تو چنين ادعايی ندارم، چون همانطور که گفتی تحريم انتخابات توسط تو تاثير چندانی نداشت، اما کار گنجی تاثير بسيار فراوان و ويران کننده ای داشت. پس از تحريم گنجی بود که صدای آمريکا و همه رسانه های لس آنجلسی چوب تحريم را برداشتند و زدند تا از صندوق انتخابات احمدی نژاد درآمد. از نظر من تحريم انتخابات نهم توسط تو خيلی تند نبود. اميدوارم يادت باشد، در خانه تو نشسته بوديم و من از تو سووال کردم که به نظر تو از ميان اين داوطلبان، کدام شان اگر بيايند بهتر است؟ بدون ترديد گفتی: شکی نيست که اگر هاشمی از ميان اينها بيايد به نفع آينده کشور است. به همين دليل من از تو خواستم حالا که می دانی منافع ملی کشور چيست، و به قول خودت نمی توانی حيثيت سی ساله خودت در پاريس و بين دوستان را برای يک انتخابات به باد بدهی، حداقل عليه هاشمی ننويس که احمدی نژاد انتخاب شود. حتما يادت هست که تا آخرين روز هم همين کار را کردی و آخر هم طاقت نياوردی و نامه ای نوشتی که آغاز آن عليه احمدی نژاد بود و پايان آن عليه هاشمی و نتيجه گرفتی که بايد تحريم کرد. آيا تو نمی دانستی که در انتخاب بين اين دو نفر بالاخره يکی شان انتخاب می شود؟ آيا تو نمی دانستی که اگر به هاشمی رای ندهيم، احمدی نژاد روی کار می آيد؟ از يک سو می گويی تحريم در انتخابات اثر ندارد و از سويی تحريم می کنی، اين چه منطقی است؟ آيا جز اين است که برای تو خوشنامی اپوزيسيون تحريم کننده بودن، بر تلاش برای حفظ مصالح کشور ترجيح دارد؟ تو می دانستی که اگر به هاشمی رای ندهيم، احمدی نژاد می آيد و اتفاقا تو از آنها بودی که می دانستی احمدی نژاد خطرناک است، چيزی که واقعا رخ داد. با اين حال همين حيثيت اپوزيسيون بودن را به منافع کشور ترجيح دادی؟ دروغ می گويم؟ هرگز در پاکدامنی و شرافت تو ترديد ندارم. اما متاسفانه تو نيز مانند بسياری از سياست ورزان کشور به حيثيتی چسبيده ايد که نمی دانم چه زمانی بايد از آن استفاده کنيد؟
ششم: گفته ای که « آقايان نبوی و نگهدار که مردم را به شرکت در انتخابات فرمايشی فرا خوانده اند بهتر است به اين پرسش ها پاسخ دهند» من کاری به فرخ ندارم، هم خودش زبان دارد و هم لابد بلد است از نظرش دفاع کند، اما من به دليل احترامی که برای تو قائلم، به سووالاتی که پرسيدی پاسخ می دهم.
سووال اول: پرسيدی « دعوت شما به شرکت در انتخاباتی که نتيجه ی آن از پيش معلوم است چه تا ثيری در نتيجه انتخابات دارد ؟ چه کسانی به آن عمل می کنند و چه کسانی می توانند از آن بهره برداری کنند؟»
پاسخ اول: تاثير اول آن احتمال افزايش تعداد کرسی نمايندگان اصلاح طلب در مجلس هشتم است. اين دعوت مردم به انتخابات باعث می شود که مردم به نمايندگان اصلاح طلب رای بدهند و جلوی يکدست شدن بيشتر استبداد گرفته شود و خطر توسعه فاشيسم و حمله خارجی کمتر شود. افرادی که به نظر من ممکن است عمل کنند، مردمی هستند که دوست دارند در ايران شرايط شان کمی بهتر شود، برای آنها بهبودی اندک در شرايط زندگی هم موثر است. آنها تاثير انتخابات را مستقيما در زندگی شان می بينند. دعوت مردم به مشارکت در انتخابات به نفع آزادی و دموکراسی در ايران است. من معتقدم که برخلاف نظر شما نتيجه انتخابات از پيش معلوم نيست، در انتخابات قبلی پيش بينی تو اين بود که هاشمی در هر حال انتخاب می شود. به همين دليل من معتقدم تو توانايی کافی برای سنجش « انتخاباتی که نتيجه آن از پيش معلوم است» را نداری. قبلا پيش بينی کردی و غلط بوده. الآن هم می پرسم، يک روز وقت داری پاسخ بدهی، اگر واقعا نتيجه انتخابات قابل پيش بينی است، بنويس که اين نتيجه چيست. من معتقدم اگر اوضاع به همين صورت پيش برود، اصلاح طلبان می توانند چهل درصد مجلس را در اختيار بگيرند، لطفا تو هم بنويس که « نتيجه اين انتخابات از پيش معلوم» چيست.
سووال دوم: پرسيدی « آيا برای شما پرنسيپ و خط قرمزی در اين مورد وجود دارد؟ مقصودم آن است که آيا شرايطی را می شناسيد که تحريم برايتان قابل قبول باشد و يا آن که معتقديد در هر شرايطی و به هر قيمتی بايد در هر انتخابات فرمايشی شرکت کرد و تحريم هميشه غلط است؟»
پاسخ دوم: از نظر من منافع ملی و جلوگيری از توسعه استبداد از طريق ممانعت از يکدست شدن بيشتر حکومت خط قرمز است. برای من تحريم انتخابات زمانی معقول است که اولا فايده داشته باشد، يعنی ما بتوانيم با تحريم انتخابات حداقل بيست درصد از مشارکت کنندگان را از صندوق های رای دور کنيم و بتوانيم اين را اثبات کنيم که رای نداده ها در اثر تحريم ما رای نداده اند. از سوی ديگر تحريم بايد در صورتی رخ بدهد که امکان انتخاب وجود نداشته باشد، از نظر من در حال حاضر امکان انتخاب يک اقليت قدرتمند از نيروهای ميانه رو و اصلاح طلب با وجود رد صلاحيت های گسترده وجود دارد. با اين توضيحات، من در حال حاضر با تحريم مخالفم، اما معتقدم تحريم هميشه غلط نيست.
سووال سوم: پرسيدی « چه راهی برای اعتراض به فرمايشی بودن انتخابات پيشنهاد می کنيد؟»
پاسخ سوم: راه اعتراض کردن به انتخابات فرمايشی، نوشتن و گفتن است. نه صرف نظر کردن از منافع ملت. ما تا زمانی که انتخابات آغاز نشده بايد تمام تلاش مان را بکنيم تا انتخابات فرمايشی را افشا کنيم و اگر می توانيم از شدت آن بکاهيم، اما وقتی زمان رای گيری آغاز شد، طبيعی است که بايد تا حدی که می توانيم برای به دست آوردن کرسی های بيشتر تلاش کنيم.
سووال چهارم: پرسيدی « آقای نبوی توضيح دهد که روش ها و جملات به کار گرفته وی در برخورد با اکبر گنجی و ديگران از جمله خود من با روش ها و ادبيات کيهان چه تفاوتی دارد؟»
پاسخ چهارم: علی عزيز! تو ده سال است که هميشه گفته ای که از کارهای طنز من خوش ات می آيد. علت اين که الآن احساس می کنی که روش من در برخورد با تو و گنجی شبيه روش کيهان است، اين است که تا ديروز من طنزی درباره تو نگفته بودم، به همين دليل مشکلی نداشتی، امروز چون خودت موضوع طنز قرار گرفته ای، آن را اهانت می دانی و می خواهی آيينه ای که تو را منعکس کرده است، بشکنی، بهتر است کمی هم فرض را براين بگذاری که ممکن است تو اشتباه کرده باشی. از خودت سووال کن آيا طاقت طنز را داری؟ البته به نکته ديگری هم توجه کن، نوشته ای که طنزهای من در مورد تو شبيه طنزهای کيهان است. من که خبر ندارم، ولی بگو ببينم، مگر کيهان در مورد تو هم چيزی نوشته است؟
ابراهيم نبوی
۲۲ اسفند ۱۳۸۶
در همين زمينه:
[هم نمايندگان از پيش تعيين شده اند هم تعداد رای دهندگان! حداقل ۳۰ ميليون، علی کشتگر]