*بايد زور مداران متعصب را درجهان منزوی کرد
*بايد با ضوابط و مقررات غيرعادلانه درسطح بينالمللی به مبارزه برخيزيم
خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: گفت و گوی تمدنها
حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد خاتمی، رييس موسسه بين المللی گفت وگوی فرهنگها و تمدنها که به منظور شرکت در سمينار "نقش مذاهب در ايجاد صلح" به اسپانيا سفر کرده است، در سخنرانی خود در اين سمينار با تاکيد بر اين که عدالت بدون آزادی عدالت نيست، عدالت را در اين صورت تنها توهمی از عدالت دانست و تصريح کرد: نمیتوان سهم هر يک از شهروندان يک کشور يا جامعه جهانی را از آزادی مصادره کرد، اما ادعای عدالت داشت. عدالت مستلزم سپردن حق اشخاص به ايشان است. فقدان آزادی و غصب آن غير عادلانه ترين امر است که ممکن است پديد آيد.
وی تاکيد کرد :اگر ما واقعاً از خشونت و درگيریهای ويرانگر رنج می بريم و خواستار صلح واقعی هستيم، از يک سو بايد با حکومتهای مستبدی که آزادی و عدالت را با هم پايمال می کنند ،مقابله کنيم و از سوی ديگر در سطح بين المللی نيز بايد با ضوابط و مقررات غيرعادلانه به مبارزه برخيزيم.
رييس موسسه بين المللی گفت وگوی فرهنگها و تمدنها همچنين يادآور شد:اگر به نام دين يا ارزشهای انسانی راه خشونت توجيه می شود، نبايد دچار توهم شويم و تحت تأثير تبليغات فزون طلبان، دين را منشاء خشونت بدانيم. در اينجا دين نيز همچون خود انسانِ محروم و تحقير شده، مظلوم است.
وی تاکيد کرد :بايد دين را همانگونه ديد و فهميد که توسط پيامبران بيان شده است هر چند که آنچه در تاريخ تحقق يافته است گاه با اصل دعوت اين پيامبران فاصله های فراوان دارد. بايد عدالت را که مضمون اجتماعی پيام پيامبران است پاس داشت و آن را برای همه انسانها خواست و زور مداران متعصب را در جهان منزوی کرد تا به صلح واقعی و همزيستی انسانهای بر خوردار از زندگی سالم و امن رسيد.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، به نقل از روابط عمومی موسسه بين المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها، متن کامل سخنرانی حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد خاتمی در اين کنفرانس بدين شرح است:
"بسم الله الرحمن الرحيم
فضای جنگ زده و خشونت آميز امروز جهان، ما را با اين پرسش بزرگ مواجه می کند که: آيا تاريخ انسان به سوی صلح و امنيت پيش می رود و يا جنگ و خشونت در تاريخ يک اصل دائمی است؟ پرسش ديگر از نسبت ميان دين و خشونت است؟ و اينکه آيا دين می تواند خود عامل مهمی برای تلطيف زندگی و روابط ميان انسانها و برانگيزاننده به صلح باشد؟
من بر اين باورم که علی رغم همه خشونتها و خونريزیها و درگيریهايی که به صورت جنگ و ترور وجود دارد، حرکت تاريخ در جهت کمال و نيز استقرار صلح در جامعه بشری است و نيز معتقدم که جوهر اديان از جمله اسلام فراخوانی به سوی صلح و محبت است.
اگر زمانی «لايبنيتس» طرح پيمان صلح دائمی ميان زمامداران مسيحی را که در سال ۱۷۳۱ مطرح شده بود مسخره کرد و گفت «صلح دائمی - pax perpetua - او را به ياد نوشتههای بر گورستان می اندازد». چندی نگذشت که «کانت» آن را از سر در گورستان بر گرفت و بر پيشانی طرحهای سياسی و اخلاقی خود بر افراشت. او کوشيد تا ثابت کند که صلح از جهات اخلاقی و عقلی الزام آور و از جهت تجربی تحقق پذير است. اين واقعه می تواند نمونه ای از سير حرکت استکمالی تاريخ و تمدن بشری باشد. مهم اين است که ما چگونه بايد از تاريخ بياموزيم؟
در اينجا بايد به تفاوت ظريف و مهمی که ميان دانستن و آموختن وجود دارد، توجه کنيم. رمز اينکه از تاريخ کم می آموزيم در اين است که اگر تاريخ تبديل به قضيه يا مفهومی کلی شود، در اين صورت ما واقعه يا وقايع تاريخی را می دانيم، ولی از آن نمی آموزيم. متأسفانه تاريخ و حوادث تلخ آن را هر ملتی بايد کم و بيش به تجربه بياموزد و شايد يکی از وجوه تراژيک بودن هستی آدميزاد در همين واقعيت تلخ نهفته باشد .
اگر می شد از متون مقدس و از تاريخ - بی واسطه درد و اشک - تجربه آموخت بسياری از فجايع بزرگ ناشی از جنگ و خشونت قابل اجتناب بود .اگر می توانستيم بی تجربه بياموزيم تنها همين چند جمله کتاب مقدس تمام بشريت را کفايت می کرد : « او در ميان اقوام داوری خواهد کرد و اقوام بسياری را سرزنش خواهد کرد و ايشان شمشيرهای خود را برای خيش و نيزه های خود را برای ارّه خواهند شکست و قومی بر قوم ديگر شمشير نخواهد کشيد و ديگر جنگ نخواهد بود » (کتاب اشعيای نبی ۲:۴)
در اسلام نيز کلام رايج در مواجهه با ديگران «سلام» است، سلام هم به معنی صلح است و هم به معنی درود، بهشت جاودان از نظر قرآن مجيد، خانه صلح يا دارالسلام است و سلام از اسماء الهی در قرآن است. زيرا ذات خداوند نفس خيری است که در او هيچ شری وجود ندارد و خداوند در قرآن کريم همه مردمان را به خانه صلح دعوت می کند. خانه صلحی که می توان و بايد در همين زمين نيز بر پا کرد .
اکسير اعظم که کيمياگران در پی آن بودند، محبت خداوند است و با نام پراز لطف او است که به جنگ و خشونت پيروز خواهيم شد و زندگی ما معنی، لطافت و بهجت می يابد. نام خداوند را که نام همه کمالات و خيرات و زيبايی ها و حقايق است نبايد و نمی توان سر لوحه جنگ و نفرت قرار داد و جاهلانه از جنگهای صليبی گفت يا بر ترور نام جهاد مقدس نهاد.
امروز با تجربهای که بشر به دست آورده، گرايش به سوی صلح و محبت و همدلی در وجدان بشر تقويت شده و خشونت و خشونت طلبان و نگرانیهايی که جنگ و ترور و ناامنی برای همه بشر ايجاد کرده، سبب تقويت اين گرايش شده است. قرنها بايد زمين با خون آدميان بی شماری آبياری می شد، تا امروز فضيلت و رجحان گفتوگو بر جنگ؛ و محبت بر نفرت؛ و صلح بر خشونت به آسانی و سادگی نزد همگان پذيرفتنی باشد .
گرچه به روشنی می دانيم که فاصلهای بسيار طولانی ميان پذيرش ذهنی اين مسأله که امروز بديهی جلوه میکند با تحقق آن در مناسبات و روابط بين المللی و داخلی وجود دارد، ولی به هر حال توجه بيشتر وجدان بشری به صلح، خود گام بزرگی به سوی جهانی مطلوب تر است که بايد با همت همه صلح طلبان و عدالت خواهان جهان تحقق يابد.
نکته مهم اين است که ما نمی توانيم خواستار صلح ميان انسانها باشيم، ولی از مهمترين عامل، خشونت و نفرت غفلت کنيم. از ميان همه عواملی که به خشونت می انجامد بی عدالتی و تبعيض و تجاوز قدرتمندان و تحقير ملتها مهمترين عامل است. در واقع نظم عام و شاملی که طبق آن نظم زندگی اجتماعی حاکمان و محرومان و مراوده انسانی بين آنها ممکن می شود نظمی مبتنی بر عدالت است. امری که اسلام نيز قویّاً به آن اهتمام دارد .
تعارض مشهوری که ميان عدالت و آزادی در فلسفه سياسی دوره متأخر غرب ادعا شده است در حقيقت تعارض نيست، بلکه ناشی از عدم تأمل کافی در فهم نسبت ميان آزادی و عدالت است. عدالت بدون آزادی عدالت نيست، بلکه توهّمی از عدالت است نمیتوان سهم هر يک از شهروندان يک کشور يا جامعه جهانی را از آزادی مصادره کرد، امّا ادعای عدالت داشت. عدالت مستلزم سپردن حق اشخاص به ايشان است. فقدان آزادی و غصب آن غير عادلانه ترين امری است که ممکن است پديد آيد.
عدالت شأن انسان آزاد است وگرنه عدالت ميان بردگان، عدالت شايسته انسان نيست، چنانکه آزادی ميان گرسنگان و محرومان، وهمِ آزادی است نه آزادی .
اگر عدالت بدون آزادی چيزی جز ظلم نيست، آزادی بدون عدالت نيز آزادی تجاوز و غارت و اشاعه فقر و فساد و ظلم است. تفکيک آزادی و عدالت گرچه به لحاظ مفهومی صحيح است، اما هر کس معتقد به جدايی عينی آن دو در زندگی شود گرچه واقعاً طرفدار عدالت و آزادی باشد بايد بداند که کوششهای او از قبل محکوم به شکست است.
آنچه در زبان جامعه شناسان به همبستگی اجتماعی «Solidarity» تعبير شده است تنها در صورت تلاتم توأمان عدالت و آزادی است که متحقق می شود و هر چه همبستگی دوام بيشتری داشته باشد صلح و ثبات استحکام بيشتری دارد.
بنابر آنچه گذشت صلح در سطح يک ملّت و ميان مردم محروم يک کشور وقتی دوام می يابد و نظم و ثبات اجتماعی وقتی شايسته نام صلح می شود که مبتنی بر آزادی و عدالت باشد. صلح ميان ملل نيز از اين حيث کاملاً شبيه صلح ميان مردمان يک کشور است .
اگر ما واقعاً از خشونت و درگيريهای ويرانگر رنج می بريم و خواستار صلح واقعی هستيم، از يک سو بايد با حکومتهای مستبدی که آزادی و عدالت را با هم پايمال می کنند مقابله کنيم و از سوی ديگر در سطح بين المللی نيز بايد با ضوابط و مقررات غير عادلانه به مبارزه برخيزيم .
نمی شود که ملتهايی مورد استثمار و تحقير قرار گيرند و با اعمال معيارهای دوگانه و رفتارِ تبعيض آميز راه هرگونه احقاق حق به طريق مسالمتآميز بروی آنها بسته شود و در عين حال انتظار داشت که از نفرت و خشونت متقابل خبری نباشد.
اگر به نام دين يا ارزشهای انسانی راه خشونت توجيه می شود، نبايد دچار توهم شويم و تحت تأثير تبليغات فزون طلبان، دين را منشاء خشونت بدانيم. در اينجا دين نيز همچون خود انسانِ محروم و تحقير شده، مظلوم است .
دين اسلام و به يک معنی همه اديان اصيل به صلح فرا می خوانند. بلکه صلح واقعی را تنها در پرتو سلطنت خداوند می توان بدست آورد. تنها سلطنت خداوند که همان سلطنت گسترده دامن محبت است، محبت به خدا، محبت به انسان و محبت به همه جهان به مثابه مظهر جلال و جمال خداوند، می تواند ما را برای هميشه از ترس و حرص و نفرت و خشونت آزاد کند و اراده های خودپرست و منفعتطلب يکايک ما را به عزم استوار برای ايثار، دوستی و شفقت مبدل سازد.
جنگ و خشونت ريشه در فزونطلبی انسانهايی دارد که از نعمت عدالت و انساندوستی بی بهرهاند. درست است که ما در تاريخ شاهد جنگهايی بودهايم که به نام دين رخ داده و از جمله جنگهای مذهبی اروپا که خود زمينه ساز استقرار عرفیگرائی (سکولاريسم) در غرب شد، ولی تجربه به ما آموخته که با کنار گذاشتن دين از صحنه حيات اجتماعی، نه تنها جنگ و خشونت از ميان نخواهد رفت، بلکه بيرحمانهتر و شديدتر نيز خواهد شد. شاهد بر مدعا، جنگها و خشونتهايی است که در دنيای سکولار يا توسط دولتهايی که مدعی پيروی از سکولاريسم بودند پديد آمد و به لحاظ گستردگی و خسارتهای مادی و معنوی با جنگهای به اصطلاح مذهبی قابل قياس نيست. دو جنگ ويرانگر جهانی و جنگ سرد و دهها درگيری ديگر در مناطق مختلف جهان کافی است ما را به اين نتيجه برساند که خشونت و جنگ ريشهای غير از دين دارد که اگر آن ريشه خشکانده نشود از دين و ارزشهای انسانی نيز در مسير خشونت سوء برداشت و سوء استفاده خواهد شد.
کلام خود را با اين مطلب به پايان می برم که در روايت اسلام، از قول پيامبر اکرم (ص)نقل شده است که ايشان از عيسی «ع» به عنوان برادر خود نام می برد. به پيامبر ما که آموزگار محبت و صلح است، داستان درد و عشق و صلح با چنان بلاغت و زيبايی وحی شده است که اگر کسی توانايی شنيدن صدای آن را داشته باشد بی شک تجربه استغراق در چشمه زلال محبت و لطف مريم و عيسی عليه السلام برای او قابل استحصال است.
پيامبر اسلام پيامبر صلح و محبت و عدالت است، چنانکه حضرت عيسی مسيح مظهر آزادگی و مهربانی است و پيروان اين دو پيامبر همچنانکه پيروان حضرت موسی (ع) و ابراهيم (ع) و همه پيامبران بزرگ خدا نمی توانند مدعی دينداری باشند، ولی پيام صلح و امنيت و عدالت را از زبان اين پيامبران نشنوند يا آن را فهم نکنند.
خشونت گرايان عليه انسان مرتکب جنايت می شوند و اين جنايت مضاعف است هنگامی که می کوشند تا خشونت و جنگ و نفرت را با تحريف دين خدا توجيه کنند. بايد دين را همانگونه ديد و فهميد که توسط اين پيامبران بيان شده است هر چند که آنچه در تاريخ تحقق يافته است گاه با اصل دعوت اين پيامبران فاصله های فراوان دارد. بايد عدالت را که مضمون اجتماعی پيام پيامبران است پاس داشت و آن را برای همه انسانها خواست و زور مداران متعصب را در جهان منزوی کرد تا به صلح واقعی و همزيستی انسانهای بر خوردار از زندگی سالم و امن رسيد."
گفتنی است اين سمينار به رياست فدريکو مايور رييس بنياد صلح و با شرکت جمعی از مقامات سازمانهای فرهنگی بينالمللی نظيريونسکو و آيسيسکو و مقامات کليسای اسپانيا برگزار شد.
سخنرانان اين سمينار نيز با تبين نقش مذاهب در ايجاد صلح با صدور بيانيهای بر اهميت اين نقش تاکيد کردند.
سيدمحمد خاتمی در مدت اقامت خود در اسپانيا که تا روز يکشنبه آينده ادامه خواهد داشت، ضمن شرکت در مراسم معرفی و رونمايی يکی از کتابهای خود با عنوان «از دنيای شهر تا شهر دنيا» ؛از مراکز فرهنگی اسپانيا نيز ديدار خواهد کرد.
وی که به دعوت بنياد فرهنگی فدريکو مايور در راس هياتی به اسپانيا سفر کرده است، از سوی سيد داود صالحی سفير جمهوری اسلامی ايران در اسپانيا و مقامات برگزارکننده همايش مذکور در فرودگاه شهر بارسلون مورد استقبال قرار گرفت.