خبرگزاری انتخاب : يکی از آقايان اهل علم که در شمار متولّيان حرم بود، نزد من آمد و گفت: ايشان عادتش اين است و بدون در نظرگرفتن سياست دولت به نحو خودسرانه ای حرف می زند. شما به دل نگيريد و مطمئن باشيد اين کار را بی جواب نخواهيم گذاشت و احساس می کنيم به ما هم اهانت شده است. در سنّت ما اهانت به ميهمان، جرم بدی محسوب می شود.
در اواخر سال ۱۳۷۸ آيت الله هاشمی رفسنجانی همراه تعدادی از همکارانش در دولت سازندگی، سفری به سرزمين وحی برای زيارت حرمين شريفين و انجام عمرة مفرده داشت. پس از اين سفر بود که دست اندر کاران فصلنامة «ميقات حج» (که از منشورات حوزة نمايندگی ولی فقيه در امور حج و زيارت است)، مصاحبه ای با ايشان ترتيب دادند که مفصل و طولانی است و بيش از ۲۰ صفحه از صفحات اين مجله را پر کرده و گفتگويی است پرنکته، تأمّل برانگيز و خواندنی.
بخشی از اين مصاحبه در بارة چگونگی ارتباط با عربستان سعودی و بهره وری از اين ارتباط و بايسته ها و لوازم آن است، که مرور و نگاه دوباره به آن، در آستانة سفر ايشان به اين کشور، خالی از لطف نيست.
* جناب آقای هاشمی! در سال های اخير شاهد بوديم که روابط ايران و عربستان تحوّل چشمگيری پيدا کرده و رو به بهبودی است و حضرت عالی نقش عمده ای در اين امر داشته ايد. لطف کنيد در زمينه روند شکل گيری اين تحوّل و لزوم آن توضيحاتی بفرماييد!
هاشمی: من از وقتی که مسؤول اجرايی شدم، تصميم داشتم با عربستان از درِ دوستی وارد شوم و برايم روشن بود که ما در مسائل مربوط به نفت، جنگ، تحوّلات سياسی منطقه و کارهای مذهبی ـ آموزشی که در دنيا داريم، اگر با عربستان رابطة خوبی داشته باشيم و ميان ما اعتماد حاکم باشد، کارها روانتر پيش می رود و درگيری ها و خنثی شدن نيروها کمتر است
من کار را از کنفرانس سران کشورهای اسلامی در سنگال شروع کردم. آقای «امير عبدالله» در آنجا حضور داشتند و قرار شد ملاقاتی ميان ما اتفاق بيفتد. در ابتدا بنا شد که ايشان به قسمتی از تالار کنفرانس که بنده در آنجا بودم، بيايد. بعد معلوم شد که ايشان توقّع دارد که من به نزد او بروم! تنها به اين دليل که احساس کردم اين کوتاه آمدن، به تحسين روابط کمک خواهد کرد، به نزد «امير عبدالله» رفتم. در همانجا از آقای فهد دعوت به عمل آوردم ولی پاسخ شنيدم که ايشان از ناحیة پا و زانو مشکل دارند و راه رفتن برايشان مشکل است.
در مجموع در تمام دوران مسؤولیّتم در صدد حلّ مسائل ايران و عربستان بودم. در ظاهر موانعی همچون «مراسم برائت»، و در خفا کارشکنی های آمريکا و ديگران وجود داشت; ولی پيغام ها و رفت و آمدها در جريان بود و رفته رفته اصطکاک موجود، برطرف و رابطه تلطيف می شد. اوج اين توفيق در «اسلام آباد» پاکستان و در آخرين اجلاس سران کنفرانس اسلامی رخ داد. من و «امير عبدالله» از قبل توافق کرده بوديم که ملاقاتی با هم داشته باشيم. منتهی با توجّه به ملاقات قبل که در «سنگال» اتفاق افتاد و بنده به نزد ايشان رفتم، انتظار می رفت که اين بار ايشان نزد من بيايند. اما خبر رسيد که آقای «امير عبدالله» منتظر شما هستند! گفتم:ما منتظريم ايشان بيايند!
با اين حال از جايم بلند شدم و تا نزديک اتاق ايشان رفتيم که به ناگاه ايشان از اتاق خارج شد و گفت:من می خواهم به اتاق شما بيايم! گفتم: فرقی نمی کند. حالا من آمده ام! اينجا هم اتاق ماست. ايشان قبول نکرد. گويا قاصدهايی که پيام های من و ايشان را به اتاق هايمان می بردند، خطا کرده بودند و قرار بدوی ما را که وليعهد عربستان به اتاق من بيايد، به هم زدند. شايد هم علت ديگری داشته است. به هر حال کار به اين نقطه که رسيد، ايشان به اتاق من آمد و در آنجا به صراحت تمام راجع به مسائل حرف زديم. يکی از عمده ترين صحبت هايی که شد، اين بود که کنفرانس بعدی سران کشورهای اسلامی در تهران برگزار شود. عجيب اينکه روز قبل از آن ماجرا، بيانیّه و مصوّبه ای در جدّه منتشر شده بود که محلّ ديگری را برای کنفرانس در نظر گرفته بود. من در ديدار با امير عبدالله اين مسأله را مطرح کردم و توضيح خواستم. وزير خارجه شان هم بودند و همان جا مسأله را حل کرديم.
اين نخستين ثمره آن ديدار بود. بعد از آن، هنگام نهار فرا رسيد. در آن روز ما ميهمان نخست وزير وقت پاکستان آقای نواز شريف بوديم. وليعهد عربستان در اين حال و در کمال تعجّب، سوار اتومبيل من شد و خارج شديم. عده زيادی شاهد اين اتّفاق نادر بودند.
می دانيد که شخصیّت ها برای خودشان محافظ و تشکيلات و پيشرو و اسکورت دارند. اين که ايشان همة اين مسائل را رها کند و در ماشين من سوار شود، خلاف عرف رايج بود و اين ثمرة آن نشست دوستانه و صريح بود که از نظر ناظران آن صحنه هم دور نماند.
از آن به بعد مشاهده کردم که خيلی از مسائل فيمابين حل شده است. وليعهد عربستان پس از آن تصميم گرفت از کنفرانس تهران حمايت کند و خودش هم به تهران آمد و برای ما مجالی شد که بيشتر با يکديگر صحبت کنيم. مسافرت من به عربستان و سفر آقای خاتمی هم به ميزان زيادی به تکميل اين روند کمک کرد.
* به نظر حضرت عالی، گسترش روابط ايران و عربستان، در سطح بين المللی، به خصوص در رابطه با بهره گيری هر چه بيشتر از حج، چه تأثيراتی از خود به جا خواهد گذاشت؟
آقای هاشمی: ارزيابی من اين است که بهبودی اين روابط يک ضرورت است. در دنيای اسلام، همکاری ايران و عربستان، مهمترين پايگاه تقويت مواضع دنيای اسلام از لحاظ سياسی، اقتصادی و ديگر ابعاد است. واقعیّت اين است که دوستان ما و حاميان عربستان با هم اختلاف ديد دارند و کم شدن فاصله ميان ما و عربستان، در مجامع و کنفرانس های بين المللی، آثار مثبتی را به همراه خواهد داشت. يکی از مهمترين اين آثار در مورد قضیّه نفت است. شاهد بوديم که طمع مصرف کنندگان نفت و نحوه عرضه و تقاضای آن، باعث شد که قيمت آن در بازارهای جهانی از ده دلار هم تنزّل کند که ظلم بزرگی به کشورهای نفت خيز و عمدتاً کشورهای اسلامی حاشيه خليج فارس بود که در واقع هستی آنان به اين مادة حياتی وابسته است. اصلاح روابط موجود ميان تهران و رياض، بسياری از مشکلات را حل کرد و به کاهش تنش موجود در خليج فارس دامن زد.
مسأله عراق برای ما بسيار مهم است. اگر ما همکاری کنيم، اين کانون تشنّج در منطقه، آرام خواهد شد.
مهمترين مسأله ای که هنوز در سطح جدّی بدان نپرداخته ايم، مسأله فلسطين است که کمی اختلاف نظر در اين مورد وجود دارد. در مسأله افغانستان اگر همکاری های ما جدّی بود، وضع موجود را شاهد نبوديم. من فکر می کنم که در بسياری از مسائل دنيای اسلام، همکاری ما سازنده است و اميدواريم به تدريج با بحث و اِقناع يکديگر به توفيقاتی دست يابيم. من با وليعهد عربستان در مورد تمام اين موضوعات، در نشست های خصوصی و دوستانه ای که با هم داشتيم، صحبت کردم و به تدريج وضع بهتر می شود.
* متأسّفانه در سال های گذشته ميان ايران و عربستان در سطح محافل علمی، دينی و مذهبی، ارتباطی وجود نداشته و از اين رهگذر خسارات زيادی متوجه ما شده است. بفرماييد نظر شما در اين باره چيست؟ چه ميزان برای تحقّق اين ارتباط، اهمیّت قائليد و چه پيشنهادی داريد؟
آقای هاشمی: همينطور است. در حال حاضر آن مقدار که ما در سطح ارتباط ميان رجال دولتی و سياسی، به عربستان نزديک شده ايم، از لحاظ علمی ـ چه نيروهای علمی دانشگاه و چه علمای دينی ـ نزديکی خاصّی رخ نداده است. به نظر من بايد برنامه ای تنظيم شود که علما با يکديگر ملاقات کنند و دور از تعصّبات به گفتگو بپردازند و ديدگاههايشان را به هم نزديک کنند. علمای ايران و عربستان در کشورهای خودشان منشأ اثر بوده اند و لزوم تقارن و تقارب ميان اين دو گروه از علما احساس می شود. پشتوانه روابط سياسی و اقتصادی که ميان ما و عربستان وجود دارد، همکاری های دينی است و حج برای تحقّق اين امر، موقعیّت مناسبی است. علمايی که از ايران همه ساله به حج می روند، بايد به گونه ای برنامه ريزی کنند که با علمای عرب، رابطه برقرار شود و از آنها برای سفر به ايران و ديدار از شهرهايی همچون قم و مشهد و بازديد از حوزه ها و دانشگاه های ما دعوت به عمل آورند. من هنوز اثر ديدارهايی را که از دانشگاهها و مراکز علمی عربستان داشته ام، در وجودم احساس می کنم و حتّی گاه تشديد و تقويت می شود...
* جناب آقای هاشمی! به هنگام حضور حضرت عالی در مدينه منوّره و شرکتتان در نماز جمعه، خطيب جمعه، مطالب نابجا و اهانت هايی را در صحبت هايش داشت که با عکس العمل حضرت عالی روبرو شد. اگر صلاح می دانيد، مايليم که برای ثبت در تاريخ اصل ماجرا را از زبان شما بشنويم.
آقای هاشمی: بله. آن ماجرا تلخ و دارای عاقبت شيرينی بود. ما آن روز با خستگیِ زيادِ ناشی از سفر، خودمان را به نماز جمعه رسانديم و انگيزه ای جز کمک به وحدت و نزديکی نداشتيم. طبق معمول برای استماع خطبه ها نشستيم; ولی خطيب جمعه در خلال صحبت هايش حرف های نادرستی زد. در کنار من يکی از وزرای کابينه عربستان نشسته بود. من به ايشان که معمولاً با من همراهی می کرد، گفتم:
با توجّه به حرف های اين آقا، ما ديگر نمی توانيم پشت سر ايشان نماز بخوانيم. وزير مربوطه هم جواب داد: من هم توجيهی برای اين کار نمی بينم.
من شک داشتم که آيا خطيب مزبور، اصلا متوجّه ورود من شد، يا نه؟ چون مسجد مملو از جمعیّت بود و جايی را برای ما از قبل خالی نگاه داشته بودند. برخاستيم و به اتاقی که متعلّق به حرم بود و برای استراحت ما در نظر گرفته بودند، رفتيم و نماز خودمان را در جمع ايرانيان و عرب هايی که همراه ما به اتاق آمدند، خوانديم. من ديگر کلمه ای در اين باب به زبان نياوردم. بعد يکی از آقايان اهل علم که در شمار متولّيان حرم بود، نزد من آمد و گفت:
ايشان عادتش اين است و بدون در نظرگرفتن سياست دولت به نحو خودسرانه ای حرف می زند. شما به دل نگيريد و مطمئن باشيد اين کار را بی جواب نخواهيم گذاشت و احساس می کنيم به ما هم اهانت شده است. در سنّت ما اهانت به ميهمان، جرم بدی محسوب می شود.
به هتل که رفتيم، آقای «اميرعبدالله» تلفنی با من تماس گرفت و به نحو مؤکّدی اظهار تأسّف کرد و سخنان خطيب جمعه را يک خودسری آشکار و اهانت به مقامات سعودی خواند. من سعی کردم عصبانیّت وليعهد عربستان را کاهش دهم. گفتم:
ما حالت های علما و روحانیّت را بيشتر از شما می شناسيم و می دانيم که در ميان آنان از اين اتفاقّات می افتد! ايشان دوباره تأکيد کرد که شما بعداً شاهد خواهيد بود که ما تحمّل نخواهيم کرد که ميهمانمان مورد اهانت قرار گيرد و خلاف سياستمان عمل شود. واقعاً هم به اين قولشان وفا کردند; با آنکه ما از آنها نخواسته بوديم که اين قضیّه را دنبال کنند.
ع - وارسته