زمانی که به نام شريعتی ، تصوير او کلام او ميرسم نميدانم چرا پاهايم ميلرزد . هنوز که هنوز است ۳۱ سال پس از شهادتش نسلی را ميتواند و توانايی دارد متحول کند و ديگرگونه سازد
شريعتی وجدان بيدار جامعه ای بود که با گذار از انديشه صفوی به دنبال احيای انديشه ناب علوی بود . جامعه ای که دريافته بود بايد به نوگرايی در دريافتهای دينی اش دست زند و دست ملاء و ملا و مترف که اربابان زر و زوز و تزويرند را از ساحت اجتماعی کوتاه کند . او به دنبال نفی سنت نبود . همانطور که نفی مدرنيته را نيز بر نميتابيد . بلکه تلاشش برای احيا و ايجاد مدرنيته ای بومی بود که بر پايه سنت بنا شده باشد . او سنت پالايش شده از خرافات ضد بشری را اصلی ميدانست که مدرنيته بودمی مورد نظرش بايد بر مبنای اين سنت پالايش شده بنا شود .
شريعتی پروژه اساسی خود را پروتستانتيزم اسلامی ميدانست . اما برای هم پروتستانتيزم و هم اسلام تعريفی غير از آنچه مبلغان رسمی ميگويند قائل بود . اسلام را توحيد محور ميدانست تمامی اصول دينی خود را در طرح هندسی مکتبش بر اصل اساسی ضد طاغوت و استبداد توحيد بنا ميکرد . تضاد اساسی شريعتی با استبداد و استعمار و استحمار بود و پروژه رهاييش مشعل راهی به نام عرفان ، برابری و آزادی . نقشه راه شريعتی برای نيل به جامعه ايده آلش که ايده ال انسان در تمامی ادوار تاريخ بوده است دگرديسی فرهنگی و انقلاب در فرهنگ جامعه ايرانی بود (انقلاب به معنای دگرگونی نه انقلاب سياسی) و با اعتقاد راستين به آيه شريفه ان الله ما يغيروا بقوم حتی بغيروا ما بانفسهم برای نغيير در ماهيت وضعيت مسلمين و ايرانيان و انسانهای جهان سوم مورد ظلم ابتدا تلاش به ساخت جامعه فرهنگی جديدی ميکند .
اما شريعتی مصادره شد . تلاش سيستم سرمايه داری دولتی دهه شصت به نام شريعتی تمام شد . شريعتی که به دنبال سوسيال دموکراسی دينی بود و اين ميراث را از نخشب فقيد دوران حزب مردم ايران به همراه داشت وجه المصالحه دولت فقه محوران دولتی دهه شصت شد . شاگردان همراه شريعتی و ميراث داران انديشه اش هم رحل اقامت در زندان گزيدند . عليجانی ، رحمانی ، ملکی ، قاسمی و بسياری ديگر به اتهامهای مختلف به زندان رفتند . بماند . داستان هم انديشان با شريعتی در روزگار دهه شصت يکی داستان پر آب چشم است
اما در دهه هفتاد ناگهان شريعتی تبديل به مقصر اصلی تمامی تندرويهای دهه اول پس از انقلاب شد . کيانيان که ديروز بنيانگذار و از مسئولين انقلاب فرهنگی بودند و در سپاه و نهادهای انقلابی دولت انقلابی به رهبری آقای خمينی بودند و در دفتر تحکيم دهه شصت در واقع ارگان دانشجويی حاکميت بودند به منتقدان حاکميت تبديل شدند و تمامی تقصيرها را ناجوانمردانه به گردن شريعتی انداختند
دهه هشتاد نيز اين سنت تا امروز ادامه دارد . اما
اما سال گذشته سميناری دو روزه چهره ديگری از شريعتی نشان داد . چهره ای که سنت گرايان ضد شريعتی و ميراث داران ولايتی های ضد شريعتی که روزگاری کاسبيشان توهين به شريعتی بود از سويی و ليبرال های مسلمان امروز که همان بنيانگذاران وزارت اطلاعات و تندروآن ديروز اند نميخواستند از شريعتی به نمايش درآيد . چهره ای که نشان داد امروز هم به شريعتی نياز هست بيش از همه وقت .
در اين باب بايد به تفصيل سخن گفت و دلم نيامد تا اين حد اجمال از آنچه بر شريعتی و ميراث او ناجوامردانه رفته سخن نگويم
اما امسال در ۳۱ امين سالگرد شريعتی شهيد در ارشاد هميشه يادگار در ۲۹ خرداد سميناری در شرف انجام است . عنوانش زن و شريعتی
تصورم اين است که در اين روزگار بايد به بازسازی انديشه شريعتی بر مبنای انديشه توحيدی او همت گمارد . قبول که امروز يکی از اصلی ترين مسائل جامعه ما و يکی از جدی ترين جنبشهای اجتماعی ما مسئله زنان و حقوق ايشان و جنبش زنان است . اما سوال اصلی اينجاست . آيا مسئله زنان و ظلمی که بر ايشان ميرود امری اصيل است يا عرض اموری ديگر ؟ به واقع مسئله و مشکل ظلم بر زنان ايران و اقامه نشدن حق ايشان آنقدر اصالت دارد که ما سالگردی را بعيد نيست سال آينده بتوانيم برگزار کنيم به اين مسئله بگذرانيم ؟ آيا نميشد در ۲۲ خرداد امسال در سالگرد اوج گيری دوباره جنبش زنان ايران پس از سالها چنين سميناری را ترتيب داد . آيا ايام شهادت اسوه زن ايده آل و نماد انسان انقلابی و زن مسلمان که به واقع سيده رجال و نساء عالمين است يعنی حضرت زهرا نميتوانست محملی برای پرداختن به اين موضوع باشد ؟
در ۲ تيرماه امسال نيز وعده برگزاری سميناری با عنوان زن و نوانديشی دينی داده شده است . اينهم محملی بسيار خوب و قابل تقدير است تا بتوان مسله زنان را طرح کرد و به راه کارهايی مورد قبول رسيد .
اما سالگرد شريعتی از جنس ديگری است . سالگرد شريعتی به اعتقاد اين حقير در ابتدا مراسمی به ياد شريعتی است . چراغی به ياد شريعتی که جماعتی به دنبال فراموشيش هستند را زنده نگه دارد . اگر هم قصد بررسی مطلبی در راستای انديشه او هست به نظرم بايد و ميبايست پروژه اصلی و اساسی شريعتی طرح و تحليل شود . پروژه نوگرايی شريعتی بازسازی دينی او و باز توليد انديشه ها بر اساس اصول شريعتی فکر ميکنم امروز مناسب ترين کار باشد . امروز بيش از سی سال از شريعتی ميگذرد . هنوز مثلث سه گانه مورد حمله شريعتی بر جان و جهان ما سايه افکن است و حضورش را حفظ کرده است . فکر ميکنم به جای پرداختن به مسئله ای عرضی يعنی مسئله زنان به اصل مشکلات ما بر مبنای انديشه مترقی شريعتی و بطور کلی چپ دينی (بر اساس انديشه های افرادی چون شريعتی ، نخشب ، طالقانی ، حنيف نژاد و ...) بپردازيم .
مسئله زنان و عدم احقاق حقشان محصول جهل اجتماعی از سويی و صلب حاکميت از سويی ديگر است . نه جامعه ايستا به حرکت درميآيد که عرفش گامی به پيش بنهد و نه حاکميت به دنبال تغيير است . حاکميت ما محافظه کارانه پاسدار آنچه هست ميباشد نه پاسدار آنچه بايد باشد . بر ماست که با اصل گرفتن لزوم اين تغيير ساخت فرهنگی و اجتماعيمان سوال چگونگی را راه حلمان را انديشه شريعتی و آن شجره طيبه ای که عرض شد جستجو کنيم .
فکر ميکنم و مصرانه بر اين سخن ايستاده ام که در اين گاه حساس و در سالگرد شهادت شريعتی بايد بر پروژه فکری و فرهنگی او نگاهی دوباره انداخت و نقاط ماندنی و ثوابت انديشه او استخراج شود . امروز پس از ۳۰ سال آنچه برای ما راهگشاست ، محکمات شريعتی است . بايد اين محکمات و اصول و مبانی از انديشه وسيع و دريايی شريعتی استخراج شود . فکر ميکنم عمل صالح در برخورد با شريعتی اين بايد نه پرداختن به مسئله ای عرضی مانند مسئله زنان .
باز عرض ميکنم که من منکر تضييع حقوق زنان و مسئله بودن مشکل اين نيم جامعه نيستم . اما ميانديشم که اصل مشکل زير بنايی تر از اين سخن است و در سالگرد شريعتی بايد زير بنايی تر به مسئله نگريست
با احترامات فراوان به عزيزان بنيادفرهنگی و دفتر پژوهشهای دکتر شريعتی که حقداران ما هستند در اين وانفسای ممنوعيت انديشه
علی کلائی