" فرا رسيدن ۲۹ خرداد روز تاريخی خلع يد از شرکت سابق نفت را که کارگران رنجديده معادن نفت درآن نقش بسزايی داشته اند و افتخار جاويد برای همه ی کارگران ايرانی به وجود آورده اند را به عموم هموطنان عزيز به خصوص کارگرانی که در راه آزادی و استقلال ايران و تجديد پيروزيهای نهضت ملی کوشش می کنند تبريک عرض می کنم"
دکتر محمد مصدق، خرداد ماه ۱۳۴۳
از نظر مصدق تامين استقلال کشور و رفع کامل نفوذ بيگانگان از هر مصلحت و سود آنی ديگری برتر و حياتی تر بود. دکتر مصدق در مجلس شورايملی در تشريح قانون ملی شدن صنعت نفت چنين گفت :
«در پيشنهاد ملی شدن نفت در سراسر ايران نمايندگان جبهه ملی به جنبه سياسی آن بيش از جنبه مالی اهميت داده اند و علت اين بوده است که به علم اليقين تمام ملت ايران و بخصوص نمايندگان محترم مجلس و کميسيون نفت ميدانند که سرچشمه ی تمام بدبختی های اين ملت ستمديده ، همان وجود شرکت نفت است و بس و شاهد گويای آن وقايع و اتفاقات ، بدبختی های پنجاه ساله اخير ملت ايران و بخصوص وقايع دو ساله اخير اين کشور و قتل ها و سوء قصدهای متعدد ميباشد.
«شرکت نفت با اين تشبثات می خواهد همه مقامات را مرعوب خود نموده و فاسد کند و تقاضاهايی که داشته و دارد، انجام گردد. بديهی است که اميد ترقی کشور و بهبودی در وضع زندگانی اجتماعی ملتی که هيات حاکمه آن فاسد باشد، جز آرزوی خام و اميدواری تشنگان به سراب چيز ديگری نخواهد بود.
«برای اينکه ما خود را از اين وضعيت وخيم خلاص کنيم و برای اينکه دنيا بداند که هيچ دولتی حق نخواهد داشت و نخواهد توانست از معادن نفت ايران کوچکترين استفاده نامشروع بکند، ما بايد صنعت نفت را در سراسر مملکت ملی اعلام کنيم.»
چند ماهی از عمر حکومت ملی دکتر مصدق نگذشته بود که نهضت ملی ايران اميد ها را بطور عميق در کشورهای آسيائی و افريقائی زنده کرد و همه چشم ها و قلب ها بسوی ايران، بسوی نهضت ملی ايران و بسوی رهبر آن دوخته شد و نهضت ملی ايران بعنوان الهام دهنده نهضت های آزاديبخش ملل محروم و کشورهای مستعمره سرمشق مبارزه و نبرد با استعمار جهانی قرار گرفت.
بی ترديد نهضت ملی شدن نفت ، ارزنده ترين حرکت تعيين کننده ايست که برهبری دکتر مصدق نه تنها سرنوشت اقتصادی و سياسی ايران را دگرگون کرد ، بلکه آغازگر راه پويندگان همه مبارزان ستمديده بود تا به آفرينندگی تاريخ و جامعه خود برخيزند و بدينگونه هنگامه ساز قدرتهای ملی در سراسر گيتی شوند.
دکتر مصدق به جهان آموخت که نيروی انسانی ملت ها و اراده هم آهنگ جامعه های ستم کشيده و استثمارشده از آن چنان قاطعيت و حقانيت انکار ناپذيری برخوردار است که قادر است نظام سبعانه استعمارگران را در اندک مدت درهم بکوبد و به افسانه شکست ناپذيری امپرياليسم پايان بخشد.
مهمتر از قانون ملی شدن صنعت نفت «قانون طرز اجرای قانون ملی شدن نفت در سراسر کشور» بود.
روز ۲۹ خرداد سال ۱۳۳۰ روزی است که در تاريخ مبارزات ملت ايران درخشندگی افتخارآميزی دارد. چه در اين روز متعاقب تصويب قانون ملی شدن نفت ايران، هیأت مختلطی مرکب از نمايندگان مجلس شورايملی و مجلس سنا و يک هیأت مديره موقت برای اداره شرکت ملی نفت و گرفتن حقوق ملت ايران از شرکت غاصب نفت جنوب، از طرف دولت وقت به سوی خرمشهر حرکت کردند تا به اجرای قانون بپردازند.
به اين ترتيب روز ۲۹ خرداد روز خلع يد نام گرفت و به دنبال آن کارکنان خارجی شرکت نفت که بيش از ۴۵۰۰ تن بودند به طور دسته جمعی استعفاء دادند و از ايران خارج شدند. در اين زمان از جانب دولت انگليس عليه ايران تهديدهای نظامی وسيعی به عمل آمد.
امپراتوری انگستان و شرکت نفت جنوب که مدت شصت سال بزرگترين و گرانبها ترين ثروت طبيعی ما را غارت کرده بود، هرگز فکر نمی کردند، قانونی که از مجلس شورايملی ايران گذشته به مرحله اجرا در آيد و آن دولت استعماری و مديران اين شرکت چپاولگر هيچيک اين رخداد عظيم را جدی نگرفته بودند.
اما هنگامی که هیأت مديره موقت برای اداره شرکت ملی نفت، با تظاهرات پر شکوه مردم خرمشهر و آبادان و فريادهای شادی و مسرت از پله های اداره مرکزی شرکت غاصب بالا می رفتند و هراسی از تهديدهای رؤسای انگليسی به دل راه نمی دادند. آن وقت آقای (دريک) مديرعامل انگليسی شرکت و ساير مديران آن به تلخی دريافتند که با هیأتی سروکار دارند که پشتوانه ايشان ملت با عزم و اراده ی ايران می باشد.
وقتی آقای (دريک) مدير عامل شرکت از سخنگوی هياًت پرسيد: برای چه منظوری اينجا آمده ايد؟
سخنگوی هیأت گفت: برای اجرای قانون ملی شدن نفت.
آقای (دريک) در حالی که رخساری برافروخته از خشم و آميخته به نگرانی داشت در پاسخ گفت که ما قانون شما را به رسميت نمی شناسيم و از لندن دستور می گيريم نه دولت شما!
سخنگوی هیأت گفت: تا رسيدن دستور از لندن فعلاً يک اتاق در اختيار ما قرار دهيد تا در آنجا استقرار پيدا کنيم.
آقای دريک بدين امر رضايت داد و هیأت درآنجا استقرار يافت.
وقتی نخستين موفقيت هیأت به اطلاع مردم گرد آمده در آن سوی رود (در آن هنگام هنوز پلی برروی رود کارون مقابل اداره مرکزی برقرار نشده بود) رسيد، فريادهای پرشور و بانک شادی و غرور مردم به اوج رسيد.
خلع يد، کانون اصلی و اساسی فساد و بدبختی های ملت ايران را از ميان برداشت و دست دزدان و چپاولگران خارجی را از اموال و منابع طبيعی کشورمان کوتاه کرد.
در تاريخ سوم خرداد ۱۳۳۰ دکتر مصدق پيامی خطاب به ملت ايران فرستاد که خلاصه آن چنين است :
" هموطنان عزيز ، در تاريخ ملت ها روزهای درخشان و پر مسئوليت و افتخار و موفقيت کمتر پيدا می شود. ايام عادی و گذران برای همه ملل يکسان است ولی آن ملتی که خوب و شرافتمندانه وظيفه اش را در برابر وطن ، پرچم و تاريخ مملکت ادا کند ، بيشتر از ديگران قدرت اخلاقی و عظمت روحی از خود نشان داده است.
امروز يکی از آن ايامی است که شما هموطنان ميتوانيد صفحه جديد و مقدسی در حيات اجتماعی و اقتصادی خود باز کنيد و پس از پنجاه سال که از استقلال و آزادی سياسی ما نامی بيش نمانده بود ، دوره نوينی را در برابر نسل معاصر و نسل آينده بوجود بياوريد.
رشد و نبوغ سياسی شما ميتواند امروز را مبداء تحول و نهضت اصلاحی آينده قرار دهد...
من ترديد ندارم که شما هموطنان عزيزم راهی را انتخاب خواهيد کرد که با شرافت ايرانيت و با غرور ملی و احساسات وطنی مطابقت دارد...
آوازه همت و عزم خلل ناپذير شما در گسستن زنجيرهای استعمار اقتصادی به گوش جهانيان رسيده و خواهد رسيد...
من افتخار خدمتگزاری مردم را بالاترين و پرقيمت ترين افتخارات حيات خود محسوب داشته و ميدانم بغير از اطاعت و امتثال فرمان هموطنان محبوب، هدفی ديگر ندارم."
مصدق در مصاحبه ی مطبوعاتی خود در تاريخ سوم خرداد ۱۳۳۰ با مخبرين جرايد خارجی ميگويد :
" به اين دلايل است که بعقيده مليون ايران، اولين قدم در راه اصلاحات مملکت رفع شر عمال شرکت سابق نفت است که ملتی را فدای مطامع خود کرده اند ... بايد به ملل آزاد جهان اعلام کنيد که آخرين سعی ملت ايران برای نجات خود و شرق ميانه همين اقدام ملی يعنی مبارزه با مداخلات بيگانه که بزرگترين آن شرکت سابق نفت است ، می باشد و ملت ايران برای تسلط بر اوضاع سياسی و اقتصادی خود ناچار است تا آخرين نفس برای اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت يعنی قطع ايادی بيگانگان از ثروت ملی و استقلال سياسی خود مبارزه کند."
دکتر مصدق نه تنها در اجرای اصل ملی شدن صنعت نفت پيروز شد بلکه کليه توطئه ها و دسائس سياسی و اقتصادی دشمن را چه در داخل کشور و چه در مجامع بين المللی نقش بر آب کرد و پس از خلع يد از انگلستان و مبارزه برای قطع ايادی اين استعمار کهنه کار با تمام قوا در برابر يورش امپرياليسم تازه نفس آمريکا به مقاومت پرداخت و اجازه نداد که آمريکا پا بر جای انگلستان بگذارد و تسلط يک امپرياليسم، جايگزين قدرت و نفوذ امپرياليسم ديگر گردد.
دکتر پرويز داورپناه