چهارشنبه 26 تیر 1387

"حتی يک کلمه هم از حقوق قانونی کارگران کوتاه نمی آيم"، گفتگوی مسعود باستانی با منصور اسانلو، شهرگان

مسعود باستانی - تهران

- ايران برای ماست و من تا آخرين لحظه از اينجا تکان نمی‌خورم. آنقدر تلاش می‌کنيم تا مسئولينی که صداقت دارند به صداقت ما پی ببرند و آزادی لازم برای فعاليت‌های سنديکايی مهيا شود - در کجای دنيا زن و بچه يک کارگر را ساعت ۴ صبح از رخت خواب بيرون می کشند و به بازداشتگاه می برند؟!

- من می‌گويم که بچه‌ی همين انقلابم و برای پيروزی نهضت تلاش کرده‌‌ام، ولی از شما می‌پرسم آقايان وزير و نمايندگان مجلس که مرا متهم می کنند، چند بار توسط ساواک بازداشت شده يا تحت تعقيب قرار گرفته‌اند؟

- الان ايران روزی ۴ ميليون و سيصد هزار بشکه نفت به قيمت ۳۰ دلار می فروشد. خوب! اين پول کجا می رود؟! کارگران نيشکر هفت تپه حقوق نگرفته‌اند و وقتی اعتراض می کنند با آنها برخورد می شود.

شهرگان: چندی پيش بود که شنيدم بارديگر منصور اسانلو رئيس هيات مديره سنديکای کارگران شرکت اتوبوس‌رانی تهران و حومه برای جراحی چشم به بيمارستان لبافی‌نژاد منتقل شده‌بود. او که اکنون مدت چندين ماه است در زندان اوين بسر می‌برد به عنوان يکی از سرشناش‌ترين چهره‌های فعال در عرصه سنديکاهای کارگری و مبارزات صنفی شهرت يافته‌است. تلفن دوستی که می‌خواست به ملاقات اسانلو برود عطش ديدار و گپ و گفت با او را بيشتر کرد.
آشنايی چند ساله با مردی که هميشه از بطن مبارزات صنفی و ضرورت شکل‌دهی نهادهای مدنی سخن می‌گفت و علاقمندی‌ام به پيگيری فعاليت‌های مربوط به سنديکای کارگران شرکت واحد، باعث شد تا ملاقات و احوالپرسی از اين دوست به يک گفتگو بدل شود. منصور بيمار بود و به دستور پزشکان قلب در بخش مراقبت‌های ويژه نگهداری می‌شد ولی همه آنهايی که يک بار او را از نزديک ديده‌اند تاييد می‌کنند که گويا هيچ دردی نمی‌تواند او را از طرح ديدگاه‌ها و حقوقی که می گويد در انفلاب ۵۷ در کنار ملت ايران برای آن‌ها مبارزه کرده‌است باز بدارد. از او و برخی رفتارهای راديکال انتقاد داشتم ولی پس از پاسخ‌ها و پايان گفتگو ديدم که حتی پزشکان، پرستاران و سربازان وماموران زندان هم به نظراتش احترام گذاشته و سنديکا را ضرورت حرفه خود می‌دانند.
اين‌روزها منصور اسانلو به بند بازگشته و در هفته‌ای که گذشت بارديگر به دادگاه احضار شده تا اتهامات جديدی به وی تفهيم شود. شايد هم بی‌خبری از اين اتهامات جديد باعث شد تا او از رفتار غير قانونی مسئولان گلايه کند اما برايم جالب بود که در لحظه لحظه‌ی اين گفتگو بر قانون پافشاری می‌کرد و تاکيد داشت که حتی يک کلمه بيش از حقوق قانونی خود و همکارنش را مطالبه نکرده و از سوی ديگر يک کلمه هم کوتاه نخواهد‌آمد.
م. ب

………………………………………………………………..

آقای اسانلو قبل از هرچيز بايد بگوييم فرصت گفتگو با شما روی تخت بيمارستان و در حالی که در بخش مراقبت‌های ويژه بستری هستيد، به اندازه خود اين گپ وگفت برايم جالب است. چون شايد هرکس ديگری به جز شما بود اين گفتگو را به زمانی ديگر موکول می کرد. به عنوان سئوال اول می خواهم بدانم در حال حاضر وضعيت جسمانی شما چه طوراست و نظر پزشکان چيست؟
من برای سومين عمل جراحی چشم به بيمارستان منتقل شدم و چون در طول اين سه جراحی مجموعاً ۱۵ ساعت بيهوشی داشتم بعد از جراحی سوم درد شديدی در قفسه سينه‌ام احساس کردم تا اينکه پزشکان بعد از معاينه گفتند که وضع قلبم خوب نيست و بايد به اينجا (بخش مراقبت‌های ويژه) منتقل شوم. پزشکان متخصص هم بعد از بررسی اعلام کردند که دو تا از عروق من حدود ۶۰% بسته شده‌اند. چون در سال ۷۶ جراحی قلب داشتم و در آن وقت از رگ‌های پا جهت پيوند استفاده کرده بودند، الان دکترها می‌گويند که به شدت بايد مراقب باشم، زيرا احتمال بسته شدن يا آسيب ديدگی دوباره اين رگ ها وجود دارد.

خوب! وضعيت چشم و بينايی شما چه طور است، زيرا آنطور که می دانم اين مشکل بينايی شما به علت برخی ضربات در مسير فعاليت‌ها و تلاش‌های صنفی و سنديکايی ايجاد شده‌است؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

ج) سومين عمل جراحی چشم، بعد از دو بار درمان ليزری و دو بار جراحی انجام شد و همانطور که شما گفتيد به خاطر ضرباتی که خورده بود شبکيه،عنبيه و قرنيه از بين رفته بود. در واقع زحمت و تلاش پزشکان متخصص و انسان‌دوست، چشم کور مرا بينا کرد. همه پزشکان و پرستاران اين بيمارستان وقتی فهميدند که من زندانی هستم و به خاطر دفاع از حقوق کارگران اين طور شده‌ام نهايت تلاش و همدلی را با من داشتند و اکنون ۷۰ درصد بينايی چشمم را به دست آورده‌ام. اما قلبم همچنان نوسان دارد و فشارم دائم بالا می رود. متاسفانه حضور ماموران زندان در اينجا باعث فشار روحی به من می شود زيرا آنان در ابتدا برخلاف اصول حقوق بشری با اسلحه در اينجا رفت و آمد می‌کردند اما پس از اعتراض من و پرسنل بيمارستان ديگر اين کار را نکردند. البته دوست دارم همين‌جا به نکته‌ای هم اشاره کنم و آن اين است که بسياری از حقوق کارکنان و ماموران زندان هم پايمال می‌شود و مسائل صنفی آنان رعايت نمی‌شود به همين دليل هم وقتی آنان در می يابند که ما از حقوق کارگران و مسائل صنفی دفاع می‌کنيم کمال لطف و همکاری را با ما دارند اما ماموران معاونت امنيت و پليس تهران به آنان فشار می‌آورند.

يعنی حقوق شما به عنوان يک زندانی در زندان اوين رعايت می شود؟
بلی! رياست زندان آقای صداقت حقوق زندانی را رعايت می‌کنند و حتی گاهی کمک هم می‌کنند. ساير مسئولين و ماموران زندان هم تاکنون هيچ رفتار خلاف قانون يا حقوق بشر عليه من انجام نداده‌اند.

پس چرا می‌گوييد که به شما فشار می‌آورند؟
خوب الان مشکل من با معاونت امنيت است. زيرا آنها اولاً به رغم اينکه کار محاکمه من تمام شده و ۵ سال هم حکم بريده‌اند، هنوز حاضر نيستند تا رونوشتی از اين حکم را در اختيار من يا وکلايم بگذارند و ثانيا اينکه علی‌‌رغم ۷ ماه تلاش آقايان خورشيد و دکتر يوسف مولايی هنوز به آنها اجازه ملاقات با من را نداده‌اند. اين ملاقات از اين جهت مهم است که من بايستی منوط به ماده ۱۸ وکالت نامه‌ای را جهت طرح دعوی در ديوان عالی کشور امضا کنم و آقايان وکلا از اين طريق به دنبال اعاده دادرسی بروند. اما متاسفانه تاکنون اجازه ملاقات با وکيل به من داده نشده است و حتی وقتی آنها از آقای «سالار کيا» معاون دادستان تهران در امور زندان‌ها نامه گرفتند باز هم ممانعت به‌عمل آمد. خوب بخشی از اين حقوق قانونی‌ام که جنبه قضايی و پزشکی دارد، پايمال می شود.

اين فشارها از کجاست؟ شما که از رفتار مسئولين زندان ابراز رضايت کرديد؟
آنطورکه مطلع شده‌ام، متاسفانه معاونت امنيت با مقامات و مسئولين زندان تماس می گيرد تا به من مرخصی ندهند. حتی مرخصی نوروزی يا مرخصی پزشکی هم به من داده نمی‌شود. شما نگاه کنيد، پزشکی قانونی غرب تهران تاييد کرده‌است که من بايستی به مدت ۴۵ روز خارج از محيط زندان استراحت پزشکی داشته‌باشم اما با يک تماس تلفنی از دادگاه و معاونت امنيت حتی به نظر پزشکی قانونی به عنوان نهاد معتمد هم اهميتی داده نشد. حتی مرخصی استعلاجی هم به من داده نشد.

آقای اسانلو شما به عنوان فردی که همواره مشی اصلاح طلبانه را دنبال می‌کرديد و به تغييرات تدريجی اعتقاد داشتيد اکنون به عنوان رهبر يکی از حرکت‌هايی شناخته می‌شويد که در کنار ساير جنبش‌ها به وسيله نافرمانی مدنی برای کسب خواسته‌ها و مطالباتش تلاش می‌کند و همين راهبرد تا حد بسيار زيادی هزينه فعاليت شما را بالا برده و نتايج حاصله را کاهش داده‌است. آيا فکر نمی‌کنيد که در اين شرايط بهتر است آرام‌تر حرکت کنيد؟ آيا هنوز مبارزات مدنی را موثر می‌دانيد؟
من تحليل شما را قبول ندارم. چون حرکات ما نافرمانی مدنی نيست. ماده ۱۴۲ قانون کار دقيقا اجازه و حق انتخاب تشکل را به کارگران داده‌است و مهمتر اينکه حتی اگر اعتصابی هم صورت بگيرد به صورت تلويحی ظرفيت قانونی آن به شکل ترک کار در قوانين ما موجود است. البته تا زمانی که من مدير سنديکا بودم ما اعتصاب نکرديم و هيچ بيانيه‌ای مبنی بر اعتصاب در دوران حضور بنده در هيات مديره سنديکا صادر نشد. اگر هم اعتصابی صورت گرفت در واقع به علت اين بود که همکاران زحمت کش ما قصد داشتند تا از اعضای هيات مديره و کارگران دفاع کنند. اگر مسئولين اقدام غيرقانونی نمی‌کردند و بصورت غير قانونی هيات مديره سنديکا و کارگران عضو سنديکا را بازداشت نمی‌کردند، اعتصابی هم صورت نمی‌گرفت. در بهمن ماه سال ۸۴ آقای قاليباف شهردار تهران در يک جمع ده هزار نفری از کارگران شرکت واحد به آنان قول داد تا مشکلات را حل کند. خوب اولين درخواست آن تجمع آزادی منصور اسانلو و آزادی فعاليت سنديکا بود. ما تنها خواستار اجرای پيمان‌های دست جمعی و رعايت حقوق قانونی کارگران هستيم. اما الان شما مشاهده می‌کنيد که چند مورد کوچک آن هم اجرا نشده‌است. من هنوز در زندان هستم و همچنان حراست شرکت واحد اتوبوس‌رانی کارگران عضو سنديکا را به اخراج تهديد می‌کند. ما حتی يک کلمه بالاتر از حقوق قانونی خود چيزی نمی‌خواهيم اما حاضر هم نخواهيم شد که يک کلمه از آن پايين تر بياييم. بحث ما کاملا قانونی و معين است ولی متاسفانه آنها کارگران فعال در سنديکا را کتک می زنند يا اينکه همکارانمان را دستگير کرده و به انفرادی می‌برند. در کجای دنيا زن و بچه يک کارگر را ساعت ۴ صبح از رخت خواب بيرون می کشند و به بازداشتگاه می برند؟! اين وقايع دروغ يا مظلوم نمايی نيست! تمام اسنادآن موجود است و ما از نيروی انتظامی شکايت کرديم. آنها ساعت ۴ صبح به خانه آقای يعقوب سليمی عضو فعال سنديکا رفته و زن و بچه او را با خود بردند.
دقت کنيد، اگر ما روی پيمان‌های دست جمعی پا فشاری نمی‌کرديم. امروز حتی مسئله ساده ميان وعده غذايی شير و کيک برای رانندگان اجرا نمی شد. اين در واقع جزء پيمان‌هايی است که ۳۰ سال پيش با کارفرمايان بسته شده‌است. همين الان رانندگان ماهانه ۴۵ هزار تومان بابت پول نهار دريافت می‌کنند در حالی که تا پيش از فعاليت سنديکا به مدت ۴۰ سال پياپی، اين مبلغ ۹۰۰ تومان بود. فعاليت‌های قانونی سنديکا و ايستادگی ما بر سر پيمان‌های دست جمعی و مقاوله نامه‌های سازمان بين‌المللی کار نتايج خوبی را برای گارگران داشته‌است.

اجازه دهيد کمی بی پرده سئوال کنم. من هم قبول دارم که سنديکا دستاوردهای خوبی برای کارگران داشته‌است. اما آقای اسانلو بايد بپذيريد که مديريت شرکت واحد و نهادهای مسئول که مخالف فعاليت شما بودند با اخراج عده‌ای از کارگران عضو سنديکای شرکت واحد تهران و حتی خصوصی سازی و واگذاری اتوبوس‌ها به رانندگان توانستند هيات مديره سنديکا را در ميان کارگران منزوی کرده و با زندانی شدن شما و تعدادی از چهره‌های فعال، عملا کارگران را از ادامه فعاليت‌های سنديکايی و همراهی با شما منصرف کنند. چون همانطور که گفتم هزينه کار بسيار بالا رفت. به نظر شما آيا نبايد راه‌های جديدی برای پيگيری مطالبات صنفی و فعاليت‌های سنديکايی جستجو کرد؟ شما هم می‌دانيد که اين روزها تشکيل سنديکا و فعاليت‌هايی سنديکايی به خط قرمز تبديل شده‌است، آيا نمی‌خواهيد برای حفظ منافع خود و ساير اعضای سنديکا که از کار اخراج شده‌اند مکانيزم تازه‌تری پيدا کنيد؟
من تنها می گويم که مشکل از ما نيست. زيرا که ما از روز اول بر قانون پافشاری کرديم و همچنان هم به راه خويش ادامه خواهيم داد. طبقه کارگر بيشترين آمار را در بين شهدای اين کشور داشته است. همه کوچه و پس کوچه‌های جنوب شهر به نام شهدای کارگری است که جان خود را در راه مبارزه با سلطنت و يا دفاع از اين آب و خاک از دست داده‌اند. بعد از انقلاب و جنگ هم به جای آنکه چيزی نصيب آنان شود تنها فقر، بيکاری و فساد گريبانشان را گرفت. آقايانی که متمول بودند و در اروپا تحصيل کرده‌بودند با مدرک دکتری و مهندسی به کشور آمدند و عده‌ای هم که در انجمن‌های اسلامی آمريکا و اروپا حضود داشتند الان به رياست و پست و مقام رسيده‌اند. مشکل ما نيستيم بلکه مشکل کسانی هستند که ضد آرمان‌های انقلاب ۵۷ عمل می کنند. جرم ما چيست؟ کارگران در اول ماه می تنها حق قانونی خود را مطالبه می کنند. حقی که قوانين جمهوری اسلامی هم آن را به رسميت می‌شناسد. اما گويی که آقايان با قوانين جمهوری اسلامی هم مخالفند! من می‌گويم که بچه‌ی همين انقلابم و برای پيروزی نهضت تلاش کرده‌ام، ولی از شما می پرسم آقايان وزير و نمايندگان مجلس که مرا متهم می کنند، چند بار توسط ساواک بازداشت شده يا تحت تعقيب قرار گرفته‌اند؟ چند بار به جبهه‌ها رفته و چه قدر سوابق مبارزاتی دارند؟ متاسفانه الان خانواده امام خمينی هم مظلوم واقع شده‌اند! و آقايان هاشمی رفسنجانی و کروبی هم تخريب می شوند! در حال حاضرجامعه کارگری کشور زير خط فقر قرار دارد چون به گفته اقتصادانان افرادی که زير۶۰۰ يا ۷۰۰ هزار تومان در ماه در آمد دارند زير خط فقر هستند. حرف ما اين است که طبق قانون اساسی دولت موظف است که شرايط اشتغال، مسکن، و کار را برای همگان فراهم کند. الان ايران روزی ۴ ميليون و سيصد هزار بشکه نفت به قيمت ۳۰ دلار می فروشد. خوب! اين پول کجا می رود؟! کارگران نيشکر هفت تپه حقوق نگرفته‌اند و وقتی اعتراض می کنند با آنها برخورد می شود. خوب ما به شيوه مديريتی مسئولين اعتراض داريم. اين اعتراض هم حق ماست. چون خود مقام رهبری(آيت الله خامنه ای) هم صراحتا می گويند انتقاد به مسئولين اشکالی ندارد.
ما نسبت به اجرای فصل سوم قانون اساسی که حقوق ملت در آن نهفته‌است اعتراض داريم و اتفاقا بر سراينکه رفتارهای مسئولين نبايد ناقض حقوق ملت باشد پا فشاری کرده و کوتاه نمی آييم. زيرا معتقدم که اگر قرار باشد که قانون اساسی رعايت نشود، دستاورد‌های انقلاب از بين خواهد رفت و دوباره به همان نظام شاهنشاهی باز می‌گرديم.

شما بيمار هستيد و سئوالات من هم زياد است. اما پرسش آخرم اين است که اکنون پس از سنديکای کارگران شرکت واحد تهران شاهد شکل گيری برخی فعاليت‌های صنفی و سنديکايی ديگر در کشور هستيم. کارگران خباز شهرستان سقز و يا کارگران هفت تپه مشغول تاسيس سنديکا و فعاليت‌های صنفی هستند. شما چه چشم اندازی را پيش بينی می کنيد؟
آن طور که خبردار شدم، کارگران نيشکر هفت تپه مدارک لازم برای تشکيل سنديکا را به اداره کار شهرستان خود تحويل داده‌اند و به زودی مجمع عمومی سنديکای آنها تشکيل می‌شود. اتحاديه عمومی کارگران کارخانه‌های کردستان هم سنديکايشان را شکل داده‌اند و ما هم از آنها حمايت می‌کنيم. همچنين در ايران خودرو هم هيات موسس سنديکا در حال شکل گيری است. همه سنديکا به هم می‌پيوندند و می‌توانيم اولين اتحاديه آزاد و فدراسيون مستقل کارگران ايرانی را تشکيل دهيم و هرچه بهتر از ظرفيت‌های قانونی برای کمک به کارگران استفاده کنيم. چشم انداز من اين طور معنا می‌شود که در حال حاضر کشور ما ۱۵ ميليون کارگر دارد و ايشان به همراه خانواده هايشان يک جمعيت ۶۰ ميلييونی خواهند شد. خوب اگر فدراسيون سراسری کارگران تشکيل شود هر کسی که بخواهد رئيس جمهور شود اول بايد با ما مذاکره کند. واقعيت اين است که وجود سنديکاها موجب تقويت امنيت و اتحاد ملی خواهد شد و خود سنديکا يکی از موانع تجزيه طلبی است که می‌تواند توطئه‌های خارجی را کم رنگ کند. کشوری که مردم آن با هم پيوند داشته و اين ارتباط ارگانيک باشد بسيار مستحکم است و هيچ نيروی خارجی جرات حمله و يا تجاوز به آن را پيدا نمی‌کند.

منصور جان! اين سئوال من کمی شخصی است. پسرانت ديگر بزرگ شده‌اند و تو اکنون بيمار و زندانی هستی؟ آيا از راهی که رفتی رضايت داری؟ به گمان تو آيا بهتر نبود فعاليت‌هايت را در خارج از کشور دنبال می کردی؟
ببين! ايران برای ماست و من تا آخرين لحظه از اينجا تکان نمی‌خورم. آنقدر تلاش می کنيم تا مسئولينی که صداقت دارند به صداقت ما پی ببرند و آزادی لازم برای فعاليت‌های سنديکايی مهيا شود. جريان سفرم به خارج از کشور هم برای ادامه کار بود چون من با اجازه هيات مديره سنديکا به اروپا رفتم و می‌بايست برمی گشتم تا گزارش سفر را ارائه کنم.
من تنها نبودم که ديگر برنگردم، بلکه در مقابل ۸ هزار نفری که به من رای داده بودند، مسئوليت داشتم. الان احساس می کنم خوشبخت ترين مرد دنيا هستم، چون شاهد آشنايی تدريجی کارگران سرزمينم با حقوق صنفی و سنديکايی و ايستادگی آنها هستم. امروز شنيده‌ام که مطبوعات ايرانی بيش از پيش به اخبار کارگری توجه می‌کنند و عليرغم آنکه گويا درج اخبار مربوط به سنديکا ممنوع اعلام شده‌است ولی به خاطر اينکه سنديکاها در بين مردم جا بازکرده و به سرنوشت آن علاقمندند روزنامه‌ها ريسک کرده و اخبار را منتشر می‌کنند که در اينجا از همه آنها ممنون و سپاسگزارم.

Copyright: gooya.com 2016