اپوزيسيون ايرانی در سايه به وقوع پيوستن اتفاقات متعدی در دوره های متفاوت اعتبار وصلاحيتش را نزد مردم از دست داد که يکی از برجسته ترين آنها به هرج ومرج کشاند ن کنفرانس برلين وعدم برگزاری سالم و آزاد ودمکراتيک آن کنفرانس بود.رژيم جمهوری اسلامی که از نشان دادن اندام های برهنه زن و مرد در تلوزيون سراسری خود داری می کند اما برای بی آبرو کردن اپوزيسيون ايرانی خارج کشور،اندام افراد برهنه را که بااغتشاش خواهان جلوگيری از برگزاری کنفرانس برلين شده بودند ـ درروزهای متوالی به مردم بی خبر از دنيا در ايران نشان می داد.اپوزيسيون نيز سرمست از شکست کنفرانس برلين به خود فخر می فروخت اما نمی دانست که چگونه خود را نزد ايرانيان بی آبرو وبی اعتبار کرده است وبا دست خود قبر خود می کند!
امروز ديگر ثابت شده است که هر حرکت سياسی ناسالم و غيردمکراتيک و بی منطق به سرعت به ضد خودش تبديل می شود و نه اينکه بهره ائی نمی دهد بلکه ضررهائی به بار می آورد که جبران همه آنها سالها زمان می خواهد!
شهر برلين در صد ساله گذشته در مسائل سياسی ايران نقش بسزائی بازی کرده است. تقليد وپذيرش اداره مملکت به شيوه بيسمارک در دوره قاجارواقامت ايرانی های روشنفکر هنگام انقلاب مشروطيت و الهام از انديشه های آلمانی ها در آن روزها طرفداران بسياری داشت. نظم و انضباط آلمانی حتی رضاشاه را مجذوب خود کرده بود. تا به امروز همه آن کسانی که به رضاشاه برچسب انگليسی بودن را می زنند، هنوز هيچ توضيح قانع کننده ای بدين موضوع و سئوال پاسخ قانع کننده ای نداده اند که چگونه رضاشاه انگليسی زاده به يک باره به رضاشاه آلمانی تبديل گرديد. همه اينها در حالی بود که انگليس و آلمان دشمن آشتی ناپذ ير يک ديگر بودند. همه اين تئوری همچنان بی پاسخ مانده است. همچنان که مسائل پشت پرده سوسياليست واقعا موجود نيز هنوز روشن نگرديده است.
بعدها ثريا که از جانب مادر آلمانی بود به همسری شاه ايران در آمد و بارديگر پيوندهای تاريخی گسسته شده بين ايران وآلمان را مستحکم نمود.ورود شاه به آلمان باهمه هزينه مالی که برای دولت اين کشور بر جای گذاشت با خونريزی دلخراشی پايان پذيرفت که هيچگاه از خاطره ها فراموش نخواهد گرديدد!حوادث گوناگون و حساسی از برهه های تاريخی ايران در شهر برلين به وقوع پيوسته است که پشت سر هم با فواصل کوتاهی اتفاق افتاده است.ترور رهبران حزب دمکرات کردستان ايران وبرگزاری دادگاه ميکونوس يکی از آنهاست.از جمله رويداد های مسائل ايران ،برگزاری کنفراس برلين در سال ۲۰۰۰ ميلادی بود.در اين کنفرانس قرار بود بسياری از صاحب نظران سياسی داخل کشور سخنرانی نمايند اما بخشی از اپوزيسيون خارج کشور از سخنرانی آنها ممانعت بعمل آورد. برهم زدن آن کنفرانس همچنان به يکی از افتخارات ـ بخشی از اپوزيسيون خارج از کشور تبديل شده است. کنفرانسی که در آن قرار بود زن فرهيخته و تلاشگر بنام سرکار خانم مهرانگيز کار سخنرانی نمايد .سئوال اساسی اينجاست آيا آن کنفرانس می بايستی به تشنج کشيده می شد؟. (مسؤلين سازمان ملل حتی وقتی آقای احمدی نژاد هم سخنرانی ميکند بايستی از کوچکترين حمله به وی جلوگيری کنند. اگر نماينده کشوری با وی مخالف است ميتواند از جلسه بيرون برود، ولی مسؤلين از هر حمله ای به همه کسانيکه اجازه دارند شرکت کننده در سازمان ملل باشند، جلوگيری ميکنند و حمله کننده را اخراج ميکنند.)" از نوشته آقای سام قندچی"
امروز وقتی با نوشته بالا از آقای سام قندچی برخورد نمودم ،ناخودآگاه مرا به فکر فرو برد و بارديگر صحنه های دلخراش کنفرانس برلين بر برابر چشمانم ظاهر شد. پس از آنکه سيمای جمهوری اسلامی صحنه های مستهجن کنفرانس برلين را نشان داد، بلافاصله تلفن هائی شگفت زده بسياری از ايران به من شد وجويای ماجراهای رقت انگيز آن کنفرانس شدند.در يکی از تلفن ها به من گفته شد ـ شما پس اينهمه زندگی در جوامع دمکراتيک هنوز ياد نگرفته ايد که کنفرانس ويا سخنرانی را نبايد به آشوب کشاند؟در يکی از تلفن ها به من ياد آوری شد که فرق شما مدعيان اپوزيسيون مردم ايران با انصار حزب الله و لباس شخصی های رژيم اسلامی چيست؟در آن روزها من در برابر انبوهی از پرسش های هموطنانم از ايران بی پاسخ مانده بودم چراکه از يک طرف نمی خواستم آبروی اپوزيسيون پراکنده بيش از بين برود ولی امروز به اين نتيجه رسيده ام که يکی از علت های بی اعتباری اپوزيسيون خارج کشور در به آشوب کشاندن کنفرانس برلين نهفته است!