چهارشنبه 30 مرداد 1387

ميهن پرستی ديرهنگام چپ سنتی و ناتوانی شناخت راه سوم برای برون رفت از بحران! ناصر مستشار


موقعی که استالين درآغاز سال ۱۹۲۸ ميلادی در شوروی شروع به سرکوب وکشتار بيشتر کمونيست ها ی راستين که در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ شرکت کرده بودند کردوسپس به سراغ ديگر نيروهای سياسی و خلق های روسيه رفت ، هيچکس هنوز انتظار وتصور سرکوب های سراسری ناسيونال سوساليست های آلمان نازی را در آينده نزديک در ذهن خود نمی پروراند چون تاريخ از پيش نوشته نشده است بلکه تاريخ در روند حرکت پيچ در پيچ از خود بستری همچون عبور رودخانه متلاطم ازخود تاريخ را به جای می گذارد .

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

همه آن مکتب های فکری که قبل ازوقوع تاريخ شروع به نوشتن تاريخ کرده اند به بن بست رسيده اند. علوم دقيقه وطبيعيات ونظری هر کدام از خود رسالتی دارند که بايد حدود وثغور آنها راشناخت. بحث در مورد مسائل اجتماعی به حوزه نظری برمی گردد وهيچ تضمين جدی وحتمی برای آن وجود ندارد وتنها حوزه کوچک نظرگاه بدان تعلق دارد! انسانها با پيروی ازعلم دقيقه که شامل رياضيات وهندسه وغيره می شود ، پل های بزرگی می سازند که بعد از کنترل ها وتست های فراوان به شکست می انجامد که درمقايسه با مسائل اجتماعی اين امر بسيار مشکل تر است. سرکوب وکشتار وتعقيب ومهاجرت اجباری واحداث ارودگاه های کاراجباری در شوروی تحت رژيم استا لين رسمی گرديده بودو هيچکس نمی توانست تصور کند که بعدها همه آن سيستم سرکوب سرمشق هيتلر فاشيست پيشوای محبوب اکثر مردم آلمان گردد؟ همه سرکوب های هيتلری از آغاز ۱۹۳۳ ميلادی از آن جهت توانست به راحتی انجام پذيرد ، چون قبلا در دوره سرکوب های استالين از جانب کمونيست ها همه آن ستم ها وآزارهاعليه دگرانديشان بطور جدی محکوم نگرديده بود!استالين حتی مخالفين خود را در خارج از شوروی هم ترور می کرد. برای نمونه ترور تروتسکی توسط يک کمونيست متعصب در مکزيک انجام پذيرفت! کمونيستها تا ساليان دراز تروتسکی را هوادار امريکا معرفی می نمودند ، تا قتلش را مشروعيت ببخشند!لنين که خود را با وفاترين آموزش های کارل مارکس می دانست مانند يک مذهبی متعصب برای کسانی که با آموزش های مارکس به مخالفت بر می خواستند حکم ارتداد صادر می کرد و اولين مرتد در دستگاه فکری لنين کائتوسکی بود.
چپ سنتی ايران پيرو سنت جا افتاده احزاب برادراز دوران سرکوب های استالينی به بهانه مبارزه با ضد انقلاب در شوروی و مقايسه آن با همه سرکوب های رژيم ضد انسانی جمهوری اسلامی ، همه آنها را جزئی از پروژه مبارزه ضد امپرياليستی خط امام خمينی ترسيم می کرد وبدين لحاظ سر کوب مردم و آزا ديخواهان را از جانب ملايان رسميت ومشروعيت می بخشيد تا حکومت اسلامی با دست های باز به نيات ضد بشری خود فائق آيد!
موقعی که ارتش شوروی به افغانستان لشگر کشيد ، چپ سنتی ايران به جای اعتراض بدان لشگر کشی مشغول به تبليغ وموجهه جلوه دادن آن لشگر کشی گرديد و آنرا اقدامی خلقی و خدمت به تاريخ و ضديت با امپرياليست در احتضار امريکا نشان می داد اما همه شاهد بوديم که چگونه افغانستان به ويتنام شوروی تبديل گردد و بجای نابودی امريکا ، شوروی نابود گرديد! هم اکنون نيز بخش وسيعی از چپ های سنتی که قبلا از روسيه ارتزاق فکری و مالی می کردند ،بارديگر پس از فرو پاشی به حلقه مدافعان خرس قطبی پيوسته اند ودائما از منافع روسيه در تمام زمينه ها دفاع می نمايند. اسلام روسی نيز بيکار نمانده است و با جديت تمام از آخوند ها در ايران حمايت می کند. بيهوده نيست وقتی امامی کاشانی در نماز جمعه تهران از روسيه و چين کافر استمداد می کند تا پشت جمهوری اسلامی را خالی نکنند.روسيه ايران را که از موقعيت استرا ژيک بسزائی برخوردار است، برای هميشه به سپر بلا ی خود تبديل نموده است. در ايران اين حکومت های قدرتمند نيستند که می توانند در برابر کشور های قدرتمند جهان قدرت نمائی نمايند بلکه اين موقعيت به شدت حساس ايران است که از يک طرف مشرف بر خليج فارس واز طرف ديگر در همسايگی روسها به حکومت های ايران موقعيت های ممتاری در عرصه بين المللی به حکومت های ايران داده است. در همين رابطه وقتی ابوالحسن بنی صدر رئيس جمهور، المپيک مسکورا به علت لشگر کشی شورويها تحريم نمود ، چپ های سنتی ايران کينه سختی به او گرفتند ودرصدد برآمدند تا هرچه زودتر اورا در يک ائتلاف وسيع با نيروهای خط امام از مقام رياست جمهوری برکنار نمايند! اگر به سخنرانی بنی صدر در ۱۴ اسفند سال ۵۹ توجه نمائيم حکايت از کينه حزب توده به اوبوالحسن بنی صدر حکايت می کرد چرا که رئيس جمهور بنی صدر به همه نيروهای سياسی هشدارمی داد که مواظب توطئه های حزب توده باشيد!در ايران اگر از دير باز اسلام انگليسی داشته ايم به همان ميزان اسلامی روسی داشته ايم که شيخ فضل الله نوری پرچمدار آن بود و هميشه برای ضديت با انقلاب مشروطه به سفارت روسيه تزاری پناه می برد تا به مبارزه اش عليه مشروطه خواهان ادامه دهد . از همان هنگام در ايران اسلامی که از روسيه حمايت می شد به وجود آمد اما بعد ها در انقلاب کمونيستی همه مهروزی های اسلامی روسی در ضديت با اديان ومذاهب به فراموشی سپرده شد اما بعدها با تاسيس حزب توده ايران که رهبران اوليه خود را شيعه خظاب می کردند تا اينکه تمام جراحات مذهب ستيزی گذشته از جانب کمونيستها بر طرف گردد.چپ سنتی در اين راه موفق گرديد ، اما سنت کودتا را در ايران بعد از سالها دوباره پس از کودتای ۲۸ امرداد زنده کردند! چپ سنتی به همين موازات لشگر کشی نيروی ارتش شوروی را به افغانستان کاملا رسميت بخشيد، رژيم ايران به مجاهدين افغان کمک مالی می رساند واين در تضاد با برنامه های چپ سنتی بود . با ورود ارتش شوروی به افغانستان برای اولين بار پس از جنگ جهانی دوم هر گونه لشگرکشی کشور قوی تر وبرتر به کشور های ضعيف تر منطقه رسميت يافت!
به همين خاطر پس از دوسال ارتش اسرائيل توانست در روز روشن به لبنان نيروی نظامی ارسال نمايد! از طرف ديگر سوريه هم برای دفاع از خويش به لبنان نيرو گسيل کردوعملا هر گونه لشگر کشی تحت عناوين مختلف رسميت ومشروعيت يافت.اما عرف بين المللی و ديد گاه انسانی هيچگاه اين يورش ها را نپذيرفت .
اگر امريکا توانسته است در سال۲۰۰۳ به راحتی وارد عراق شود ، اين بدين خاطر است که قبلا ارتش شوروی بدآ موزی غلطی را در منطقه رايج کرده است! چپ سنتی حالا در مقابل لشگر کشی احتمالی امريکا به ايران ميهن پرست شده است، اما در برابر لشگر کشی شوروی به افغانستان نه اينکه اعتراضی نکرد بلکه آن لشگرکشی را مورد تشويق وتحسين هم قرار داد تا جائی که همه آن اعما ل از جانب کمونيستهای شوروی واحزاب برادر بطور مترقی تئوريزه گرديد! حالا همان لشگر کشی سرمشق خوبی شده است برای امريکا تا نيروهای خود را به سرزمين های مورد نظرش اعزام دارد.اگر روزگاری کمونيستها تحت شعار ( پرولتاريا ميهن ندارد هرگونه لشگر کشی اتحاد شوروی را به کشورهای متحد روسها مجاز می دانستند) به همان ميزان نظام سرمايه داری هم برای خود ميهن نمی شناسد وبه خود اجازه می دهد ابتدا توسط توطئه ويا لشگر کشی به سرزمينهای جهان قدم بگذارد! دکتر ابراهيم يزدی يکی از معماران جمهوری اسلامی در مصاحبه با راديوی آلمان برگرفته از" سايت اينترنتی اطلاعات نت" سخنان جالبی را عنوان کرده است.وی به جای اينکه مسقيما حمله نظامی امريکا به عراق را محکوم نمايد از اشتباهات امريکا به لحاظ نظامی سخن می گويد. نامبرده طوری ضعف های امريکا را برمی شمرد که انگار مشاور بلند پايه امريکا می باشد.اما در مجموع طوری به امريکا می فهماند که اشتباهات مرتکب شده در عراق رادر آتی در ايران تکرار ننمايد و امريکا را راهنمائی می کند چگونه واز کدام شيوه ها جهت پيروزی های آينده اش استفاده نمايد!

Copyright: gooya.com 2016