دوشنبه 4 شهریور 1387

۲۸مرداد ۳۲: از افسانه تا واقعیّت (بخش دوم)، علی ميرفطروس

علی ميرفطروس
با توجـّه به اين که: "در تيره‌ترين روزهای رابطــهء شاه و مصدّق، شاه با روی کار آوردن زاهدی از راه کودتای نظامی مخالفت می‌نمود"، آيا می‌توان رويدادهای منجر به سقوط دولت مصدّق را يک "کودتا" ناميد؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

«زندگی، کوتاه است، ولی حقيقت، دورتر می‌رود
و بيشتر عُمر می‌کند، بگذار تا حقيقت را بگويم»


*علّت ممنوعیـّت تظاهرات ضدسلطنتی توسط مصدّق يا فراخواندن هوادارانش برای تَرک شهر يا ماندن در خانه‌های شان در روز ۲۸ مرداد و يا ـ خصوصاً ـ علّت پاکسازی خيابان‌ها از هواداران حزب توده از شامگاه ۲۷ مرداد چه بود؟

*اين کتاب، همدلی با دولتمرد يا دولتمردان برجسته‌ای است که با همــهء ضعف‌ها و ظرفیـّت‌های خويش، ايران را آزاد و سربلند می‌خواستند.

*پس از گذشت بيش از ۵۰ سال، «۲۸ مرداد ۳۲» را (به هر نامی ‌که بناميم) بعنوان يک «گذشته»، بايد به «تاريخ» تبديل کرد و آن را «موضوع» مطالعات و تحقيقات منصفانه قرار داد.

***

اشاره:
متن کامل کتاب «دکتر محمّد مصدّق؛آسيب شناسی يک شکست»، اخيراً توسّط انتشارات فرهنگ (کانادا)، در ۴۶۳ صفحه،با جلد سلفون و عکس های متعدّد، منتشر شده است.
اين کتاب، با نگاهی تازه به اسناد و رويدادهای اين دوران،کوشيده است تا روايتی تازه و متفاوت از آنچه که تاکنون «کودتای ۲۸ مرداد ۳۲» ناميده شده، ارائه نمايد.نگاهی به فهرست بلند مطالب*،گستردگی موضوعات و در عين حال ايجاز کتاب را نشان می دهد. يکی از محوری ترين يا مهمّ ترين بخش های اين کتاب، توجهء نويسنده به نيروی حيرت انگيز «سازمان افسران حزب توده» و نقش آن در رويدادهای ۲۵-۲۸ مرداد ۳۲ می باشد (از جمله دستگيری غير منتظرهء سرهنگ نصيری توسّط يکی از اعضای «سازمان افسران حزب توده» بهنگام ابلاغ فرمان شاه مبنی برعزل مصدّق و نيز، تهیّه و تکميل نقشه ها و کروکی های پادگان های مهمّ تهران برای يک کودتای احتمالی).

نويسنــده با استناد به نظرات دکتر سنجابی و ديگران تأکيد می کند که «در ۲۸ مرداد ۳۲ عموم تيپ های ارتش در تهران،به دکتر مصدّق وفادار بودند» و «برای روز ۲۸ مرداد،نه کودتائی برنامه ريزی شده بود و نه – اساساً - مخالفان مصدّق،قادر به اجرای چنين برنامه ای بودند. »، نويسنده سپس، در بخش ِ «نقش و نقشهء ديگر ِ مصدّق در ۲۸ مرداد »، نشان می دهد که دکتر مصدّق - با هوشياری، خِرَدمندی و وطن پرستی بسيار – ضمن خالی کردن ميدان در ۲۸ مرداد، انتصاب خواهر زادهء خود (سرتيپ محمّد دفتری) به سِمتِ رئيس شهربانی کل کشور و نيز فرماندار نظامی تهران، و با فراخواندن هواداران خود برای تَرک تهران يا ماندن در خانه های شان در روز ۲۸ مرداد، و يا با عدم درخواست کمکِ مردمی از طريق راديو (با وجود اصرار و پافشاری دکتر فاطمی و ديگر ياران مصدّق)، کوشيد تا ايران را از يک جنگ داخلی برَهانَد و يا از افتادن ايران به چنگ ِ«سپاه عظيم و رزم ديدهء توده ای ها» (بقول بابک امير خسروی) جلوگيری کند و.......

در زير، بخش پايانی ديباچهء کتاب «دکتر مصدّق؛ آسيب شناسی يک شکست» را می خوانيم.

***

عرصــهء تحقيقات تاريخی، عرصــهء نسبیـّت‌ها، احتمالات و امکانات است و لذا نگارنده کوشيده تا بجای پيشداوری و طرح «نظرات قطعی و حتمی»، با طرح سئوالاتی، خواننده را به داوری و تأمل فراخواند. همچنين، نگارنده بدنبال يک بررسی جامع و گسترده از ماجرای ملّی شدن صنعت نفت و شخصیـّت‌های سياسی دوران مورد بحث نيست، کمبودها و کاستی های احتمالی کتاب، هم از اين روست. اين کتاب تنها تأمّلاتی است گذرا بر برخی از جنبه‌های رويداد مهمـّی که کمتر مورد توجـّه پژوهندگان بوده است. به عبارت ديگر، اين کتاب بدنبال حقيقت‌های تحريف شده و ارزيابی تازه از واقعیـّت‌هائی است که در غبار تعصّبات سياسی يا تعلّقات ايدئولوژيک پنهان مانده‌اند، بنابراين، کتاب حاضر ـ از جمله ـ بدنبال پاسخ به اين سئوالات است:
ـ با توجـّه به اينکه: «در تيره‌ترين روزهای رابطــهء شاه و مصدّق، شاه با روی کار آوردن زاهدی از راه کودتای نظامی مخالفت می‌نمود»[۱۲]، آيا می‌توان رويدادهای منجر به سقوط دولت مصدّق را يک «کودتا» ناميد؟
ـ نقش حزب توده در بازداشت غيرمنتظرهء سرهنگ نصيری توسط عضو «سازمان افسران حزب توده» بهنگام ابلاغ فرمان عزل مصدّق و در نتيجه، آشفته کردن فضای سياسی حاکم و تبليغ و تلقّی اين امر به «کودتای شبِ ۲۵ مرداد ۳۲» چه بود؟
ـ آيا اساساً در ۲۸ مرداد ۳۲، طرحی برای «کودتا» عليه دولت مصدّق وجود داشت؟
ـ اگر آری! پس چرا دکتر مصدّق در مقام وزير دفاع و مسئول نيروهای نظامی و انتظامی و با وجود اصرارِ دکتر حسين فاطمی و ديگر يارانش در برابر «کودتا»، مقاومتی نکرد؟ و حتّی از تقاضای کمک مردمی از طريق راديو خودداری نمود؟
ـ اگر نه! چه علل يا عواملی باعث سقوط دولت مصدّق گرديد؟
ـ آيا فلسفهء سياسی دکتر مصدّق ـ چنانکه می‌گويند ـ مبتنی بر ليبراليسم يا ليبرال ـ دموکراسی بود؟
ـ با آغاز حکومت مصدّق، کمک‌های مالی آمريکا به ايران بطور بی‌سابقه‌ای افزايش يافت آنچنانکه اگر کمک‌های مالی آمريکا نمی‌بود، دولت مصدّق ـ چه بسا ـ بسيار زودتر سقوط می‌کرد. نياز مالی دولت دکتر مصدّق به اين کمک‌های مالی، آنقــدر بود که حتّی يک روز قبل از ۲۸ مرداد ۳۲، مصدّق در ملاقات با سفير آمريکا، هندرسون [۱۳]، خواستار يک وام ۱۰ ميليون دلاریِ ديگر از آمريکا شده بود. از اين گذشته، اعتماد و اطمينان مصدّق به دولت آمريکا آنچنان بود که مصدّق پيشنهاد کرد تا ترومن [۱۴] رئيس جمهوری آمريکا، در اختلافات ايران با شرکت نفت انگليس، حَکَمیـّت کند. بنابراين: چه شد که در يک روند ۲ ساله، «نزديک‌ترين و بهترين دوست ايران» (به قول مصـدّق)، در برابر سياست‌های وی قرار گرفت؟
ـ آيا دکتر مصدّق در يک فرصت‌سوزیِ زيانبار از «تحقّق مُمکنات» بازمانده بود و مانند عموم رهبران پوپوليست، با «آشوب‌زائی» يا «آشوب‌زيستی»، می‌خواست اين فرصت‌سوزیِ زيانبار را پنهان کند تا چونان يک «قربانی مظلوم» جلوه نمايد؟
ـ بر اساس مدارک موجود، در تحـّولاتی که به سقوط دولت مصدّق انجاميد، منابع يا منافع نفتی ايران دارای اهمیـّت دست دوم بود. در نزد دولتمردان آمريکا، حضور روزافزون و توانمند حزب توده در ايران و خصوصاً نفوذ حيرت‌انگيز اين حزب در لايه‌های نظامی و انتظامی کشور (با نام «سازمان افسران حزب توده») مسئلهء اساسی بشمار می‌رفت، بدين ترتيب با توجه به مماشات يا «بازی»ی مصدّق با فعالیـّت‌های اين حزب غيرقانونی به عنوان «کارت»‌ی در مذاکره با آمريکا و انگليس، با توجـّه به جنگ کُره (۱۹۵۰)، پيروزی کمونيست‌ها در چين و گسترش نفوذ شوروی و با توجـّه به همسايگی آن کشور با ايران، آيا دولت آمريکا در شخصیـّت دکتر مصدّق يک «دکتر بنش» [۱۵] ديگری می‌ديد که ايران را به دامن شوروی‌ها می‌انداخت؟ [۱۶]
ـ نامه‌ها و پيام‌های غيردوستانهء آيزنهاور و مسئولان وزارت امور خارجهء آمريکا و خصوصاً ديدار خصوصی هندرسون با مصدّق در شامگاه ۲۷ مرداد چه تأثيری بر اراده و تصميمات مصدق داشت؟
ـ علّت ممنوعیـّت تظاهرات ضدسلطنتی توسط مصدّق يا فراخواندن هوادارانش برای تَرک شهر يا ماندن در خانه‌ها در روز ۲۸ مرداد و يا ـ خصوصاً ـ علّت پاکسازی خيابان‌ها از هواداران حزب توده از شامگاه ۲۷ مرداد چه بود؟
ـ و سرانجام: «اگر ۲۸ مرداد نبود» ـ با توجـّه به ساختار اجتماعی ـ فرهنگی و محدودیـّت‌های تاريخی جامعه، آيا مصدّق قادر به استقرار آزادی، دموکراسی و جامعــهء مدنی در ایـران بود؟
اين‌ها سئوالاتی هستند که پس از گذشت بيش از ۵۰ سال و با «فرونشستن غبار يادها»، اينک می‌توان به آنها پرداخت.

روش تحقيق
اسناد سازمان‌ اطّلاعات (MI۶) و وزارت امور خارجهء انگليس در بارهء مصدّق و ملّی کردن صنعت نفت، سرشار از کينـــهء سوزان انگليسی‌ها نسبت به مصدّق‌اند. اين اسناد ضمن اينکه نشان می دهند که اقدامات مصدّق تا چه اندازه عليه منافع دولت استعماری انگليس بوده، در عين حال، مصدّق را مردی «نامتعادل و روان‌پريش» جلوه می دهند. از اين رو، نگارنده توجـّهء اساسی خود را بر گزارش‌ها و اسناد وزارت امور خارجـهء آمريکا (در آرشيو ملّی ايالات متحده آمريکا) [۱۷] معطوف ساخته که مسئولين آن بقول مصدّق «مانند يک برادرِ صميمی» برای حلّ اختلافات نفتی بين دولت‌های ايران و انگليس تلاش کرده بودند. [۱۸]
گزارش «دونالد ويلبر» [۱۹] (کارشناس برجستـهء سازمان سيا در امور ايران و از طراحان اصلی عملیـّات عليه دولت مصدّق) مهم‌ترين و معتبرترين سندی است که چند ماه پس از ۲۸ مرداد ۳۲ (در سال ۱۹۵۴) نوشته و اخيراً منتشر شده است. اين گزارش پرتو تازه و دقيقی بر جريانات منجر به «۲۸ مرداد ۳۲» افکنده است.
از اين گذشته، در تاريخ‌نويسی نوين به روحیـّات، خصوصیـّات روانی و سود و سوداهای آشکار يا پنهان شخصیـّت‌های سياسی نيز توجـّه شايانی می‌شود. اين امر در بارهء سياستمداران دورهء پرخروش نهضت ملّی کردن صنعت نفت و خصوصاً در تغيير مواضع يا تصميم‌های متناقض رهبران سياسی اين عصر، قابل تأمُل بيشتری است. به عبارت ديگر: در شرايط حساس و سرنوشت‌ساز، مردان و رهبران بزرگ نيز دچار ترس و ترديد می شوند: تصميم ناگهانی و غيرمنتظرهء مصدّق در تغيير رئيس شهربانی کلّ کشور (سرتيپ مُدبـّر) و انتصاب شتاب‌زدهء سرتيپ محمّد دفتری بجای وی و همزمان، واگذاری مقام فرمانداری نظامی تهران به سرتيپ دفتری در صبح ۲۸ مرداد ۳۲ به چه معنا می‌توانست باشد؟
ـ با توجـّه به پيوندهای فاميلی بين مصدّق و سرتيپ دفتری و وابستگی آشکار سرتيپ دفتری به شاه و دربار، آيا مصدّق در آخرين لحظات با انتصاب وی به رياست شهربانی کلّ کشور و فرمانداری نظامی تهران، می‌خواست تا با ايجاد نوعی «حفاظ فاميلی و امنیـّتی»، خود و يارانش را از آسيب‌های احتمالی نيروهای مخالف، مصون و محفوظ بدارد؟
ـ اينکه در آخرين لحظات، مصدّق معتقد شده بود: «از پيشگاه اعليحضرت همايون شاهنشاه درخواست شود تا هرچه زودتر به ايران مراجعت فرمايند... چون که تغيير رژيم، موجب ترقّی ملّت نمی شود» [۲۰].......همه و همه آيا نشانـهء اين بود که با توجـّه به حضور توانمند حزب توده و هشدار ياران صديق مصدّق، او ادامـهء نبرد را ديگر به سود خود و به صلاح ملّت ايران نمی دانست؟ و بهمين جهت ـ باوجود اصرار و پافشاری کسانی مانند دکتر فاطمی و حسيبی، تقاضای کمک مردمی از طريق راديو و ايجاد يک «جنگ داخلی» را بی‌فايده و نادرست می‌ديد؟ و...
اين‌ها مسائل انسانی، شخصیـّتی و روانشناختی هستند که با توجـّه به پيری، بيماری و تنهائی دکتر مصدّق در آن لحظات حسـّاس و سرنوشت‌ساز، می‌توانستند بر عزم و ادارهء وی تأثيری قاطع داشته باشند.
بنابراين: بنظر ما، عامل «تک علّتی» (دست خارجی) در آسيب‌شناسی شکست دکتر مصدّق، بسيار گمراه کننده است بلکه در اين باره، ضمن توجـّه به ضعف ساختار اجتماعی و توسعه نيافتگی سياسی جامعه، به ماهیـّت متناقض، متنافر و شکنندهء بنيانگذاران «جبهــهء ملّی» ـ که هر يک بدنبال سود و سوداهای خويش بودند ـ نيز بايد توجـّه داشت. به عبارت ديگر: رويدادهای منجر به ۲۸ مرداد ۳۲، مجموعــهء وقايع کوچک و بزرگی بودند که در يک دوران ۲ ساله، بسان جويبارهائی به هم پيوستند و سپس چونان سيلابی عظيم، دولت مصدّق را فرو بردند. بقول خليل ملکی:
ـ «اگر ما پس از پيروزی [در ملّی کردن صنعت نفت] شکست خورديم، تقصير از خودِ ما بود...» [۲۱]

***

پس از گذشت بيش از ۵۰ سال، «۲۸ مرداد ۳۲» را (به هر نامی ‌که بناميم) بعنوان يک «گذشته»، بايد به «تاريخ» تبديل کرد و آن را «موضوع» مطالعات و تحقيقات منصفانه قرار داد. از ياد نبريم که ملّت‌هائی چون اسپانيائی‌ها، شيليائی ها و آفريقای جنوبی‌ها، تاريخ معاصرشان بسيار بسيار خونبارتر و ناشادتر از تاريخ معاصر ماست، امّا آنان ـ با بلندنظری، آگاهی و چشـم پـوشی (نه فراموشی) و با نگاه به آينده ـ کوشيدند تا بر گذشتــــهء عـَصَبی و ناشاد خويش فائق آيند و تاريخ‌شان را عامل همبستگی، آشتی و تفاهم ملّی سازند.
داشتن شجاعت اخلاقی در نگاهِ فروتنانه به گذشته و دستيابی به تفاهم ملّی يا تاريخ ملّی ـ می‌تواند سقفی برای ايجاد جامعــهء مدنی بشمار آيد، چرا که جامعــهء مدنی، تبلور يک جامعــهء ملّی است و جامعـهء ملّی نيز تبلور داشتن تفاهم ملّی پيرامون برخی ارزش‌ها (از جمله بر روی حوادث و شخصیـّت‌های مهـّم تاريخی) است.
آيندگان به تکرارِ دوبارهء اشتباهات ما نخواهند پرداخت به اين شرط که امروز، ما ـ اکنونيان ـ گذشته و حال را از چنگ تفسيرهای انحصاری يا ايدئولوژيک آزاد کنيم. برای داشتن فردائی روشن و مشترک، امروز، بايد تاريخی ملّی و مشترک داشته باشيم. [۲۲]

***

بخش‌های اوّل و سـّوم اين کتاب، از متن مقالات و گفتگوهايم استخراج و تنظيم شده و در واقع، «مقدّمه» و «مؤخّره»ی اين بحث بشمار می‌روند. از دوستان عزيزم مهندس مازيار قويدل و عباس احمدی (مزدک) برای همّت و محبـّت‌شان در تهیـّه و تنظيم اين گفته‌های پراکنده، صميمانه سپاسگزارم.
در پايان، سپاس صميمانه‌ام را به دوست عزيزم: دکتر مينا راد (بخاطر ياری‌های بيدريغ و نظرات ارزشمندش) ابراز می‌کنم. دوستان بزرگوارم فريدون فلفلی و دکتر ساموئل ديان با ياری‌های ارزندهء خويش، مرا رهين منّت خود کرده‌اند. از عزيزان مهربانم: مهين آزادفر، آليس آواکميان، مسعود لقمان، محمـّد مهدی مرادی، فريد زربخش، علی آذربا و باقر مرتضوی صميمانه سپاسگزارم. از نقد و نظرهای سروران عزيز بر بخش‌هائی از اين کتاب (منتشر شده در سايت‌های اينترنتی) نيز سپاسگزاری می‌کنم، هرچند شايسته‌تر می بود که آن نقدهای شتابزده و نظرهای ناروا پس از انتشار متن کامل کتاب منتشر می‌شدند چرا که جوهر اين کتاب، نه مفارقت بلکه مرافقت و همدلی با دولتمرد يا دولتمردان برجسته‌ای است که با همــهء ضعف‌ها و ظرفیـّت‌های خويش، ايران را آزاد و سربلند می‌خواستند، از اين رو بقول احمد شاملو:
ـ «کتاب ما
محبـّت است و زيبائی‌ست
تا زُهدان خاک
از تُخمــهء کين
بار نبنــدد».

اگر اين کتاب کوچک، پرتو کمرنگی بر يکی از مهـّم‌ترين و مُبهم‌ترين رويدادهای تاريخ معاصر ايران بشمار آيد، نويسنده، خود را مسرور و اجر خود را مشکور خواهد يافت.

علی ميرفطروس
http://www.mirfetros.com

زیــرنويس هـا
*http://www.mirfetros.com/asibshenasi.html
۱۲ـ موحّد، ج۲، ص۹۵۵، مقايسه کنيد با نظر عظيمی، مصدّق و کودتا، ص۵۳؛ عظيمی، تجربهء مصدّق...، ص۲۲
۱۳- Henderson, Loy
۱۴- Truman, Harry
۱۵ـ Beneš, Edvard رئيس جمهور چکسلواکی که بخاطر مُماشات با کمونيست‌ها، در سال ۱۹۴۸ اين کشور را به کمونيست‌ها سپرد. «ادوارد بنش»، سرانجام توسط کمونيست‌های چک از پنجرهء طبقهء هفتم عمارتی به پائين پرتاب شد!
۱۶ـ در سال‌های اخير، شخصیـّت و سرنوشت محمد داودخان (نخست‌وزير افغانستان، پسر عمو و شوهر خواهر محمد ظاهرشاه) در استقرار يک رژيم کمونيستی وابسته به شوروی در افغانستان، مثال روشن‌تری است.
۱۷- US National Archives
۱۸- سخنان نامتعارف وزير امور خارجهء سابق آمريکا، خانم مادلين آلبرايت، در بارهء رويداد ۲۸ مرداد ۳۲، نشان می دهد که رويدادهای تاريخی می‌توانند برای مصالح يا مُصالحه‌های سياسی روزمـّره، فوايد عملی داشته باشند!
۱۹ -Wilber, Donald
۲۰ـ مصدّق، خاطرات و تأمّلات، صص۲۷۲-۲۷۳.
۲۱- ملکی، نهضت ملّی ايران و عدالت اجتماعی، ص۱۴۱. مقايسه کنيد با نظر کاتوزيان: اقتصاد سياسی ايران، بخش سوم، ص۲۸۴
۲۲ـ ميرفطروس، رو در رو با تاريخ، ص ۷

***

کتاب«دکتر مصدّق؛...» را،به بهای۲۰ يورو=۳۰دلار، ازاين مرکز پخش و فروش بخواهيد:

Forough verlag
Jahn Str .24
50676 Koln
Germany
Tel :(221)923 5707

Ketab corp
1419 Westwood Blvd
Los Angeles,CA 90024
U.S.A
Tel :(310)477- 7477

Sarayebamdad
10720 Yonge street
Richmond hill- On
L4C 3C9
CANADA
Tel :(905)780 5947

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به '۲۸مرداد ۳۲: از افسانه تا واقعیّت (بخش دوم)، علی ميرفطروس' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016