دوشنبه 11 شهریور 1387

عباس عبدی در گفتگو با فارس: شعار "عبور از خاتمی" را خاتمی عملی کرد


خبرگزاری فارس: عباس عبدی می گويد، شعار عبور از خاتمی را افراد ديگری دادند و البته عملش را خود آقای خاتمی انجام داد، يعنی خود آقای خاتمی از خودش عبور کرد.


عباس عبدی در گفتگوی تفصيلی با خبرنگار سياسی فارس همچنين خاتمی را در تحقق شعار توسعه سياسی‌ ناموفق دانست و گفت: وقتی خود ايشان می‌گويد که در تحقق شعار توسعه سياسی‌ موفق نبوده، من ديگر چه می توانم بگويم؟
عبدی تاکيد کرد: اوضاع خراب اقتصادی امروز محصول پس‌افتادگی توسعه سياسی در چهار سال دوم دولت اصلاحات است.
متن اين گفتگو به شرح ذيل است:
*خبرگزاری فارس: آقای عبدی! شما در اظهار نظری که اخيراً داشتيد گفتيد که آقای خاتمی اگر هم بيايد رأی نمی‌آورد، چون رأی ندارد، اين حرف را بر چه اساسی زديد؟ با توجه به اينکه اصلاح‌طلبان موافق حضور آقای خاتمی در انتخابات معتقدند ايشان رای بسيار بالايی دارد آيا اين صحبت شما صرفاً يک حرف ژورنال است يا اينکه ورای آن تحليل وجود دارد؟
عباس عبدی: اظهارنظرهای من در شرايط کنونی کلاً تحليلی هستند؛ يعنی مبتنی بر اين نيست که بخواهم يک پروژه را به لحاظ سياسی پيش ببرم. بنابراين از موضع‌گيری سياسی پرهيز می‌کنم، گرچه در اين مملکت هر حرفی آثار و نتايج سياسی دارد، اما به طور کلی من تلاش می‌کنم آنچه را که واقعيت است بيان کنم. به همين خاطر اگر حرفی را بزنم که فردا اشتباه در بيايد، مسئوليتش را می‌پذيرم در حالی که يک حرف از موضع سياسی معمولا نيازی به پذيرفتن مسئوليت ندارد، مثلاً اگر کسی بگويد من اگر وارد انتخابات شوم حتماً رأی می‌آورم، اما بعداً رای نياورد، کسی او را مورد بازخواست قرار نمی‌دهد که چرا اين حرف را زدی؟ چون کاملاً مشخص است که اين فرد، سياسی حرف زده نه تحليلی، در هر حال من در شرايط کنونی تحليلی حرف می‌زنم نه سياسی.
اظهار نظر صريح درباره انتخابات آينده و اينکه چه کسی رای می‌آورد و چه کسی نمی‌آورد به اين آسانی امکانپذير نيست، زيرا ما معياری برای اين اظهار نظر نداريم، به خصوص که افرادی معتقدند انتخابات ناسالم است و امکان جابجايی آراء وجود دارد از ابتدا راه را می‌بندد که پيش‌بينی صورت گيرد. مثلاً دو تيمی که با هم مسابقه‌ می‌دهند، زمانی که کسی معتقد باشد داور، جهت‌گيری دارد، شما اگر يقين هم داشته باشيد يک تيم قوی‌تر است، نمی‌توانيد بگوييد برنده می‌شود، لذا از اين نظر پيش‌‌بينی سخت است. من اگر گفتم آقای خاتمی رأی نمی‌آورد به معنای اين نيست که ديگران واجد رأی هستند. معنايش اين است که اگر خاتمی به نام اصلاح‌طلبی بخواهد بيايد آن کسانی را که می‌خواهند پای صندوق بيايند و رأی بدهند و ايشان هم انتظار دارد که آنها به او رأی بدهند، پای صندوق نمی‌آيند. منظور من اين نبود که رقيب ايشان رأی بيشتری دارد.
پس تعداد زيادی از کسانی که آقای خاتمی از آنها انتظار رأی دارد پای صندوق نمی‌آيند و از طرفی، ايشان هم نمی‌تواند پيامش را به نام اصلاح‌طلبی آنگونه که بايد و شايد منتقل کند. حتی کسانی که به ايشان رأی می‌دهند آن پيام را درک نمی‌کنند. بنابراين بحث من در اين مورد آقای خاتمی و غير آقای خاتمی نيست، بحث من اصلاحات و غيراصلاحات است.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

در شرايط کنونی هر کسی بخواهد نماينده اصلاحات باشد اگر نتواند پيام خودش را برساند و اعتماد عمومی را جلب کند، موفق نمی‌شود. البته اين به خاطر اين نيست که مردم اصلاحات را قبول ندارند بلکه به اين معناست که از خلال گفته‌های معمول و تکراری و خالی از مضمون درکی از آن پيدا نمی‌کنند.

فارس: چه شده که اصلاح‌طلب‌ها دوباره به سمت آقای خاتمی آمده‌اند؟ همين افرادی که امروز، شديداً از آقای خاتمی حمايت می‌کنند، زمان رياست جمهوری ايشان بحث "عبور از خاتمی"‌را مطرح کردند. چه اتفاقی افتاده که اعضای حزب مشارکت و سازمان مجاهدين اعلام کرده‌اند اگر آقای خاتمی نيايد آنها هم در انتخابات شرکت نمی‌کنند؟
عباس عبدی: عبور از خاتمی ربطی به اينها ندارد. شعار عبور از خاتمی را افراد ديگری دادند و البته عملش را خود آقای خاتمی انجام داد، يعنی خود آقای خاتمی از خودش عبور کرد. پس عبور از خاتمی ربطی به اينها ندارد، اعضای حزب مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی با توجه به گذشته‌ای که دارند، منطقی‌ترين انتخابشان، آقای خاتمی است. اينها هيچ‌وقت از آقای خاتمی جدا نشده بودند که حالا آمدنشان به سمت ايشان جای تعجب داشته باشد، انتقادی هم اگر به آقای خاتمی داشته‌اند در حد و اندازه جدا شدن از ايشان نبوده.

فارس: آقای عبدی! طرح موضوع تحريم انتخابات و شرکت نکردن در آن به لحاظ سياسی و مشی سياست‌ورزی، حرف درستی است يا نه؟
عباس عبدی: کسی که حرف از تحريم می‌زند بايد پای حرفش بايستد و بتواند آن کار را انجام دهد. در واقع "تحريم" به معنای شرکت نکردن نيست، بلکه تحريم، امری بالاتر از شرکت نکردن است، يعنی رد کردن شرکت هم هست. فکر نمی‌کنم ساخت سياسی در ايران اجازه تحريم را بدهد، اما شرکت نکردن در انتخابات يک پديده طبيعی و معمول است، همانگونه که خيلی‌ها شرکت نمی‌کنند زيرا دليلی برای شرکت کردن نمی‌بينند.

فارس: چرا اصلاح‌طلبان تا اين لحظه از آقای ميرحسين موسوی برای کانديداتوری در انتخابات آينده دعوت نکرده‌اند؟
عباس عبدی: من از جزئيات کارهای اصلاح‌طلبان اطلاعی ندارم، اما شايد به اين دليل باشد که اصلاح‌طلب‌ها فکر می‌کنند آقای موسوی مثل دوره‌های گذشته دعوتشان را رد کند و نخواهد کانديدا شود.

فارس: فکر می‌کنيد اگر آقای ميرحسين موسوی و آقای خاتمی همزمان کانديدا شوند، آقای خاتمی حاضر است به نفع آقای موسوی کنار برود؟
عباس عبدی: مساله ذهنی من اينها نيست که چه کسی کانديدا شود و چه کسی نشود و يا چه کسی به نفع چه کسی کنار بکشد.

فارس: اگر آقای خاتمی کانديدا نشود شما چه کسی را کانديدای اصلح می‌دانيد؟
عباس عبدی: اصلاً من راجع به کانديداها فکر نمی‌کنم. همانطور که گفتم مسأله اصلی چگونه حاضر شدن است نه چه کسی نامزد شدن.

فارس: فرض کنيم آقای خاتمی در انتخابات شرکت کند و بنا به همان دلايلی که خودتان گفتيد شکست بخورد؛ آن وقت چه اتفاقی برای اصلاحات و اصلاح‌طلب‌ها می‌افتد؟
عباس عبدی: من فکر نمی‌کنم آقای خاتمی در مسابقه‌ای شرکت کند که شکست بخورد.

فارس: يعنی فکر می‌کنيد آقای خاتمی زمانی وارد عرصه انتخابات می‌شود که مطمئن باشد پيروز می‌شود؟
عباس عبدی: بله، اينطوری فکر می‌کنم.

فارس: آقای عبدی! شما رهبر جريان اصلاحات را چه کسی می‌دانيد؟ با توجه به اينکه چند روز پيش، حزب اعتماد ملی،‌ آقای کروبی را رسما به عنوان کانديدای حزبی خودش برای رياست جمهوری اعلام کرد و اعضای حزب اعتماد ملی، ايشان را شخصيت محوری اصلاحات ناميدند؟
عباس عبدی: پرچمدار معرفی کردن اين شخصيت يا شخصيت ديگر خيلی مشکلی را حل نمی‌کند. مسأله ما اين نيست. اصلاحات می‌تواند يک کلمه باشد مثل عناوين ديگر، که در نهايت از آن‌ها دروغگرايی هم بيرون بيايد. اصلاحات کلمه‌ای نيست که در تيول يک فرد يا گروه خاص باشد. اصلاحات يک مضمون است که هر کسی بتواند خودش را با اين مضمون بيشتر انطباق بدهد، بيشتر اصلاح‌طلب است. هر کسی که توان بيشتری داشته باشد و افراد زيادی را گرد اين مضمون جمع کند رهبر اين جريان است. اما در شرايط کنونی، اصلاً جريان موثری به نام اصلاحات نمی‌بينم. هر چند کسانی به نام اصلاح‌طلب وجود دارند، اما جريان مؤثر و مشخصی به نام اصلاحات که مردم هم درک مشخصی از برنامه‌های آن داشته باشند و بخواهند برای حمايت از آن بسيج شوند وجود ندارد و در واقعيت اجتماعی ما، اين جريان مشهود نيست. بحث اصلی درحال حاضر اين است که آيا در حال حاضر کسانی هستند که بتوانند اين جريان را راه‌ بيندازند يا نه؟

فارس: آقای عبدی! در اظهارنظر اخيرتان گفتيد که "تورم در دولت آقای هاشمی بالاترين تورم از زمان مادها بوده است"، واقعاً همين طور که می‌گوييد،هست؟
عباس عبدی: بله؛ از سال ۱۳۲۰ تا به امروز فقط يک سال هست که تورم از دوره آقای هاشمی بيشتر است اما اين را هم فراموش نکنيم که تورم امروز بدتر از تورم زمان آقای هاشمی است. با اين‌که تورم در آن زمان ۵/۴۹ درصد بود، اما تورم امروز بسيار کشنده‌تر است، زيرا در سال ۷۳ و ۷۴ که تورم به وجود آمد، آقای هاشمی ارز را تک‌نرخی کرد؛ وقتی که ارز تک نرخی شود، تورم ايجاد می‌شود، البته در زمان آقای هاشمی به تناسب افزايش تورم، دستمزدها هم افزايش پيدا کرد. نبايد فراموش کنيم زمانی که در دولت آقای هاشمی تورم به وجود آمد اوضاع نفت و قيمت آن مساعد نبود، بنابراين مردم مثل امروز انتظار بهبود زندگی‌شان را نداشتند، در حالی‌که امروز با وجود آنکه می‌گويند تورم ۲۰ درصد است و من اين رقم را قبول ندارم و معتقدم بسيار بيشتر از اين رقم، تورم داريم، اما افزايش دستمزدها اصلاً متناسب با تورم نيست و حداکثر ۱۰ درصد افزايش پيدا می‌کند. از طرفی امروز درآمدهای نفتی به شدت زياد است و چون وعده آمدن پول نفت بر سر سفره مردم هم داده شده مردم انتظار بهبود زندگيشان را دارند. به همين دليل، تورم امروز عصبانی کننده‌تر است.

فارس: آقای هاشمی رفسنجانی مدتی است که از نگرانی‌هايش راجع به اوضاع کشور صحبت می‌کند و اين اوضاع را نگران‌کننده می‌خواند. شما فکر می‌کنيد خود ايشان تا چه حد توانست در حل مشکلات و مسايل کشور به ويژه در حوزه اقتصادی موفق و توانمند عمل کند؟
عباس عبدی: دو موضوع را بايد از هم تفکيک کرد، ‌يکی اينکه ايشان توانست يا نتوانست و ديگری اينکه جامعه با بحران شديدی مواجه بود يا نبود؟ به هر حال آقای هاشمی بعد از زمان جنگ آمد و اقداماتی هم انجام داد اما اين اقدامات متناسب با ادعاهايی که می‌شد، نبود. به طور يقين، بهتر از آنکه عمل شد می‌توانست و می‌بايد عمل می‌شد. عدول از برنامه اول توسعه، تک نرخی کردن ارز و تشديد تورم و به هم زدن سيستم کلی برنامه اول توسعه از اشتباهات کليدی آقای هاشمی بود. اما اينکه ايشان امروز وضعيت را بحرانی می‌داند نياز به توضيح دو نکته دارد؛ اول آنکه آقای هاشمی خيلی دير اين حرف را می‌زنند، دوم اينکه، من به بحران از آن زاويه که آقای هاشمی می‌گويد معتقد نيستم.برخی لايه‌های اجتماعی با يک حالت ازهم گسيختگی مواجه شده‌اند و تنها چيزی که جامعه ما را حفظ کرده "چسب قدرت"‌ است؛ يعنی تنها چيزی که لايه‌های اجتماعی ايران را حفظ کرده، توان حاکميت در حفظ وضعيت موجود جامعه است.تنها قدرتی که جامعه ايران را حفظ کرده "قدرت حاکميت و دولت" است که اين نهادها را نگه داشته است. بايد اميدوار باشيم در آينده قبل از آنکه اين عنصر مهم با مشکل جدی مواجه شود، يک بازسازی در اين نهادها و عناصر ديگر مثل نهاد دين، نهاد خانواده، نهاد آموزش و پرورش و ... صورت بگيرد.

فارس: آقای عبدی به نظر شما طرح تحول اقتصادی دولت می‌تواند مشکلات ساختاری اقتصاد کشور را حل کند؟
عباس عبدی: به نظر من اصلاً طرحی ارائه نشده که بخواهد يا بتواند مشکلات را حل کند. لايحه بودجه (زمانی که در حال نوشته شدن است) و يا طراحی يک جاده نياز به مطالعه و بررسی همه جانبه دارد و فازهای مختلفی برای آن در نظر گرفته می‌شود و در هر مرحله‌ای، جزئيات طرح در آن مرحله ارائه می‌شود و ديگران درباره آن اظهارنظر می‌کنند. اين طرحی که عنوانش "پرداخت نقدی يارانه‌های سوخت و انرژی" به مردم است با وجود آن‌که رقمش بيش از لايحه بودجه است، اما حتی يک جزوه چند کلمه‌ای هم در باره آن و جزييات آن منتشر نشده. بنابراين ما هم نمی‌توانيم درباره آن صحبت کنيم به نظر من اين طرح، شکست خورده خواهد بود، زيرا هيچ چيزی درباره آن به صورت تدوين شده وجود ندارد. يک طرح بايد در ابتدا در مطبوعات، راديو، تلويزيون و ... منتشر شود و مورد نقد و بررسی قرار بگيرد. طرحی که از آن با عنوان طرح تحول اقتصادی ياد می‌شود هر چه هم که باشد تا زمانی که جامعه با آن همدلی نداشته باشد نمی‌تواند موفق شود. بنابراين انجام طرح‌های بزرگ هر چند ممکن است ناشی از شجاعت باشد، اما لزوماً ناشی از درايت نيست. البته بنده شخصاً با حذف يارانه‌های سوخت و پرداخت آن به مردم کاملاً موافقم. اما کارهايی که در حال حاضر با نام حذف يارانه‌ها و پرداختش به مردم صورت می‌گيرد، اصلاً به معنای حذف يارانه و پرداخت آن به مردم نيست. فراخواندن مردم به پر کردن فرم دريافت يارانه نوعی زير سئوال بردن هويت و ارزشمندی آنهاست و تخريب بيشتر جامعه را در پی دارد.

فارس: شما در ايام انتخابات دوره دوم رياست جمهوری نهم در تحليلی که برای ستاد انتخاباتی آقای هاشمی نوشتيد، پيشاپيش شکست او را در دور دوم انتخابات هشدار داديد. تحليل شما آن زمان بر چه مبنايی استوار بود؟
عباس عبدی: آقای هاشمی و امثال ايشان که در ايران شناخته شده هستند، برای مشارکت در انتخابات با يک مشکل مواجه هستند و آن اين است که ايران چون نظامش حزبی نيست افراد ناشناخته راحت‌تر می‌توانند در عرصه انتخابات موفق باشند. اين افراد ناشناخته با صحبت‌های غيرمسئولانه‌ای که می‌کنند اعتماد مردم را به راحتی جلب می‌کنند. اما در مقابل، مردم ايران در برابر افراد شناخته شده موضع دارند و تغيير دادن اين موضع هم کار آسانی نيست. در آن زمان خيلی روشن بود که آقای هاشمی نمی‌تواند نظر مردم را جلب کند. من هم مثل افراد ديگری که نمی‌خواستند به آقای احمدی‌نژاد رأی بدهند آن زمان اين حس را داشتم که آقای احمدی‌نژاد رأی آوردنش تبعات خوبی برای کشور ندارد، اما مهم اين بود که اين حس و درک به جامعه منتقل شود و اين کار آسانی نبود و نيست. طرفداران آقای هاشمی در آن زمان قادر به انتقال اين حس به مردم نبودند. به نظر من ورود آقای هاشمی به انتخابات يک اشتباه بود؛ از طرفی حرف ايشان که آن زمان گفت به خاطر نتيجه انتخابات به خدا شکايت می‌برد نشانگر اين بود که مردم قطعاً پشت سر کسی که خودش هم به انتخابات معترض است، نمی‌ايستند.

فارس: آقای عبدی! شما در آن تحليل گفتيد اگر آقای هاشمی در انتخابات شکست بخورد، عنصر موثری هم در مجمع تشخيص نخواهد بود، آيا امروز بعد از گذشت بيش از ۳ سال از آن زمان باز هم همان نظر را داريد؟
عباس عبدی: مجمع تشخيص عملاً خيلی کار آنچنانی انجام نمی‌دهد که بگوييم اينگونه بوده يا نه. مجمع تشخيص خيلی نقش تعيين‌کننده‌ای ندارد. آقای هاشمی اگر دنبال اين است که کاری انجام دهد به عنوان رئيس مجلس خبرگان می‌تواند مؤثر‌تر انجام دهد.

فارس: شما سياست‌ خارجی دولت نهم را در طول ۳ سالی که گذشت، چه‌طور ارزيابی می‌کنيد؟
عباس عبدی: فکر می‌کنم مبانی سياست خارجی دولت نهم از انسجام کافی برخوردار نيست؛ اگر هم از يک زاويه‌ای منسجم باشد با واقعيت‌ها تطابق ندارد. آقای احمدی‌نژاد در مقايسه با ساير رؤسای جمهور بيشترين سفرهای خارجی را داشته درحالی که اساساً نظام بين‌الملل را قبول ندارد.

فارس: ولی آقای رئيس‌جمهور هيچ‌جا و هيچ وقت نگفته که نظام بين‌الملل را قبول ندارد.
عباس عبدی: درست است، ايشان هيچ وقت صريحاً اعلام نکرده که نظام بين‌الملل را قبول ندارد، زيرا تبعات سنگينی دارد، اما رفتار ايشان اينگونه نشان می‌دهد. ما چه شورای امنيت را قبول نداشته باشيم چه داشته باشيم بالاخره نهادی است که وجود دارد و همين شورا ۳ قطعنامه سنگين را عليه ما صادر کرده. شورای امنيت جای سخنرانی و موعظه نيست، بلکه جای تدبير و قدرت است. رکن اساسی در روابط بين‌الملل "قدرت" است نه سخنرانی. در نظام بين‌الملل بحث عدالت و غير عدالت نيست بلکه توازن قوا مطرح است. اين همه سفر به کشورهای خارجی آيا تأثيری در روند برخورد کشورها با ايران و شورای امنيت با ايران داشته است؟ چين و روسيه قطعنامه عليه زيمبابوه را وتو کردند در حالی که زيمبابوه به هيچ وجه اهميت و جايگاه ايران را برای جهان و اين دو کشور ندارد. اما همين چين و روسيه نه تنها حاضر نشدند قطعنامه عليه ايران را که اين همه ادعای روابط حسنه با آنها داريم وتو کنند، بلکه رای ممتنع هم ندادند. کجای کار ايراد دارد؟

فارس: آقای عبدی، اما حمايت‌های مستمر رهبر انقلاب از دولت نهم، نظر شما و دوستان ديگری که مثل شما تحليل می‌کند را رد می‌کند. در دوره آقای خاتمی هر چند رهبر انقلاب از دولت ايشان هم حمايت می‌کرد، اما هشدارهای رهبری به دولت اصلاحات در مورد عدم انفعال در برابر غرب و شورای امنيت را همه به ياد دارند.
عباس عبدی: ببينيد! اينجا ۲ مساله مطرح است؛ در ابتدای انقلاب هم همين نگاه ايدئولوژيک به عرصه مناسبات جهانی و روابط بين‌الملل وجود داشت، اما با الان تفاوت داشت. آن زمان، نظام دوقطبی در جهان وجود داشت. يعنی آن زمان اگر يک قطعنامه عليه ايران پيشنهاد می‌شد قطعا روسيه به نفع ايران رای می‌داد (همچنان که اين کار را کرد) اما امروز ديگر نظام دو قطبی گذشته حاکم نيست. از طرفی، جامعه آن روز پتانسيل مفصلی برای پذيرش آثار اين نگاه و راهبرد خارجی داشت. اما نکته ديگر اين است که در همان زمان هم در زمينه سياست خارجی نوعی تقسيم کار ميان دولت و انقلاب شده بود.اگر اشتباه نکنم همان موقع مرحوم رجايی به ميتران يک نامه نوشت که امام متذکر شدند که ضوابط ديپلماتيک را دولت رعايت کند. آن زمان هم امام عليه اسراييل حرف می‌زد اما چهارچوب‌های ديپلماتيک هم رعايت می‌شد. اتفاقی که الان افتاده اين است که زمان دولت آقای خاتمی هم همين نگاه ايدئولوژيکی که امروز هست وجود داشت اما اصلاح‌طلبان در عمل اين نگاه را تلطيف می‌کردند. قطعاً رهبری اشکالات موجود در عملکرد دولت نهم در عرصه سياست خارجی را می‌داند اما حس می‌کند اگر الان اين اشکالات برجسته شود به کليت و اساس آن نگاه ايدئولوژيک برمی‌گردد به همين دليل، حمايت رهبر از دولت نهم يک حمايت راهبردی است نه حمايت تاکتيکی. دولت بايد متوجه باشد عزت اين است که ۴ نفر ايرانی وقتی به دست آمريکايی‌های در اربيل عراق اسير می‌شوند تا آزاد نشده‌اند شما بر سر ميز گفتگو ننشينيد. عزت اين نيست که يک فرمانده آمريکايی با دست به شانه ما بزند و لبخند برايمان بزند و ما هم اين اتفاق را چند جا تعريف ‌کنيم! عزت اينجا بايد خودش را نشان بدهد که ترکمنستان در اوج سرما اين بلا را سر ملت نياورد و گاز را قطع نکند. اگر دولت ما قدرتمند عمل می‌کرد ترکمنستان هيچ وقت به خودش اجازه چنين کاری را نمی‌داد که گاز را قطع کند. وظيفه دولت اين است که تاکتيک‌هايش را درست کند.

فارس: آقای عبدی! به نظر شما آقای خاتمی توانست در طول ۸ سال رياست جمهوری‌اش، شعارهايی را که داد جامه عمل بپوشاند؟
عباس عبدی: اين سئوال را خود آقای خاتمی جواب داده وقتی ايشان می‌گويد که در تحقق شعار توسعه سياسی‌شان موفق نبوده من ديگر چيزی نمی‌توانم، بگويم.

فارس: در مسايل اقتصادی چطور؟ چقدر آقای خاتمی را در حل مشکلات اقتصادی و اداره امور اقتصاد ايران موفق می‌دانيد؟
عباس عبدی: به لحاظ تحليلی بر اين اعتقادم که توسعه سياسی مسأله اصلی ماست نه توسعه اقتصادی. اما نه از اين منظر که توسعه سياسی را می‌خواهيم بخوريم! توسعه سياسی بلافاصله به توسعه پايدار اقتصادی تبديل می‌شود. اگر ما توسعه پايدار اقتصادی در کشور نداريم به اين دليل است که توسعه مطلوب سياسی در کشور نداريم. رژيم شاه را نگاه کنيد؛ از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۲ يک رشد مداوم و تورم کوتاه را در کارنامه‌اش دارد، اما چون توسعه سياسی نداشت بلافاصله از ۵۲ و ۵۳ به بعد با بحران‌هايی مواجه شد که منجر به سقوطش در سال ۵۷ شد. من معتقدم دستاوردهای ۴ سال دوم آقای خاتمی در عرصه اقتصاد محصول دستاوردهای سياسی ۴ سال اول ايشان است.

فارس: چند مورد از اين دستاوردهای اقتصادی آقای خاتمی در ۴ سال دوم را برای ما می گوييد؟
عباس عبدی: در چهار سال دوم، تک نرخی شدن ارز و کنترل تبعات آن بسيار مهم بود. تعيين صندوق‌های ذخيره ارزی، پروژه عسلويه، و ... از کارهای مثبت اقتصادی آقای خاتمی بود. برنامه سوم و چهارم هم نقاط عطف خوبی به شمار می‌آيند. اينها محصول همان ۴ سال اول دولت اصلاحات است. اوضاع خراب اقتصادی امروز محصول پس‌افتادگی توسعه سياسی در چهار سال دوم دولت اصلاحات است. البته ‌آثار و تبعات منفی سياست امروز در آينده سر باز می‌کند.

فارس: فکر می‌کنيد چه شده که جبهه اصلاحات تا به اين اندازه از هم‌گسيخته شده؟ با توجه به صحبت‌ خودتان که گفتيد امروز اصلاً جريانی به نام اصلاحات نمی‌بينيد فکر می‌کنيد چرا اصلاح‌طلب‌ها هم دوره پيش و هم اين دوره تا اين لحظه نتوانسته‌اند به ائتلاف و انتخاب يک کانديدای واحد برسند؟
عباس عبدی : اصلاح‌طلب‌ها نگاه خودشان را با نگاه کلی مجموعه سياسی حاکم در ايران هماهنگ نکرده‌اند. ساخت سياسی متصلب‌تر از آن نشان داد که تغييرات را به صورت عادی بپذيرد. اما هنگامی که لازم است اين تصلب را نشان می‌دهد و کسی که معتقد به اين تصلب است بايد تبعاتش را هم بپذيرد. اصلاح‌طلب‌ها هنوز نتوانسته‌اند خودشان را با اين وضعيت تطابق بدهند به همين خاطر در يک حالت دوگانه قرار دارند که نه توانسته‌اند تکليف خودشان را با بيرون از حکومت روشن کنند نه با درون حکومت؛ بنابراين از هر دو طرف با مشکل مواجه شده و می‌شوند و اين باعث می‌شود که با هم هماهنگ نباشند و تاکتيک‌هايشان در ذيل يک راهبرد معنادار شکل نگيرد.

*گفتگو از محمد صادق زمانی

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'عباس عبدی در گفتگو با فارس: شعار "عبور از خاتمی" را خاتمی عملی کرد' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016