از اسلامی کردن دانشگاه تا اسلامی کردن علوم طبيعی! نيما طاهری
[email protected]
آيت الله جوادی آملی از برخی برنامه ريزی ها در راستای اسلامی کردن دانشگاه ها انتقاد کرد! به گزارش «رسا»، وی در ديدار طلاب و دانشجويان دانشگاه های کشور، اسلامی کردن دانشگاه ها را به اسلامی شدن دروس دانشگاهی دانست و گفت: «علوم طبيعی سکولار پرورند، بايد اين علوم را بر اساس نگرش اسلامی تدوين کرد». اين استاد حوزۀ علمیۀ قم ادامه داد؛ «آنچه انسان را می سازد دانش اسلامی است، از اين رو همۀ تلاش قرآن و سنت ائمه (ع) خليفه پروری است و خليفه بايد حرف مولايش را بزند». وی گفت: «اگر دانشگاه بخواهد اسلامی باشد بايد به اين سو حرکت کند، وگرنه جدا بودن دختر و پسر از کارهای روزانه مسجد و حسينيه است». آيت الله جوادی آملی، با اشاره به اينکه دانشگاه بايد دانش اش اسلامی باشد، خاطرنشان کرد «زدن آرم جمهوری اسلامی، عکس امام و مقام معظم رهبری و آوردن دعای فرج در ابتدای کتاب های درسی، دانشگاه ها را اسلامی نمی کند!»
هنگامی که اين خبر انتقادی- ارشادی را خواندم، نخست بر ياوهگی اين پندار، با خشمی فروخورده خنديدم. اما پس از کمی تأمل ديدم به حال زار و نزار دانش و دانش دوستان، بايد چون ابر در بهاران گريست. چرا که در تاريخ جامعه ايران در پی سخنان ياوهای که نخست بر زبان خودکامهگان عرصهی قدرت جاری شده، همواره سناريويی نيز برای آفريدن رنج و تباهی مردم تدارک ديده شده است.
اين دلهرهی آيت الله جوادی آملی که علوم طبيعی سکولار پرورند، دلهرهی تازه ای نيست. بيان همين دلهره را میتوان از زبان امام محمد غزالی نيز شنيد، آنجا که در المنقذ فی الضلال میگويد: « شخص از خواندن و مطالعهی آنها ( علوم عقلی) و از دقت در قضايای رياضی و روشنی برهانهای آن به شگفتی میافتد و بالتبع نسبت به فلاسفه عقيده و ارادتی پيدا میکند و طبعا میپندارد تمام معلومات و آرای آنان در ساير مسائل، به همين وضوح و دقت و مانند امور مسلم است. سپس مستی عقيده ی دينی و حتا کفر آنها ممکن است، در وی اثر کند و از پيروی عقايد شرعی سرباز زند... اين، زيان بزرگی است که از علوم رياضی حاصل میشود و هر کس به شناعت آن دچار شد، ناچار لگام تقوا و ديانت از گردن اش میافتد.» و دربارهی علوم طبيعی هم میگويد: « آفت علوم طبيعی در اين است که پژوهشگر چون گياه شناس و جانور شناس فی الجمله اجسام زنده را میبيند و بررسی میکند و درمیيابد که آنها زاده میشوند و میميرند ، گمان میبرد که انسان نيز همين طور است ، يعنی زاده میشود و میميرد، بی آن که در روز رستاخيز جانها برانگيخته شوند و تنها محشور گردند. » دلهرهی غزالی اين بوده که مبادا به سبب گسترش علوم عقلی، مردم ديگر از عقايد شرعی پيروی نکنند و لگام تقوا و ديانت را بدور افکنند. اما دلهره ی آيت الله جوادی آملی اين است که علوم طبيعی خليفه پرور نيستند و به مردم نمیآموزند که به حرف مولای خويش گوش دهند، بنابر اين برای آملی، آموزش فرمانبری سياسی بی قيد و شرط از ولی فقيه، معيار اسلامی بودن علوم است. غزالی در تهافُت الفلاسفه ( تناقض گويی فيلسوفان) بر فيلسوفان و دانشهای عقلی شوريد و به درستی نشان داد که نه تنها مبادی انديشهی فليسوفان با دينداران يکی نيست بل در مباحثی آنها خلاف دين میگويند و کافرند، چرا که علوم عقلی مروج پرسشگری و چون و چرا کردن است و غزالی بر اين باور بود که به گفتهی پيامبر: همانا پيشينيان شما به کثرت پرسش هلاک شدند. در نتيجه برای جلوی گيری از هلاک مسلمانان، باب پرسشگری را باحربهی تکفيردينی و چماق سرکوب و دشنهی برهنه ی قدرت سياسی مسدود کردند. رژيم اسلامی نيز در سه دههی اخير کوشيده است تا با استفاده از تمامی امکانات دست گاههای ايده ئولوژيک و ارگانهای سرکوب دولتی ، اسلام سياسی را به باور و داور مطلق و نهايی جامعه ايران تبديل کنند. اما بر پايهی اعترافات جسته و گريختهی خود آنان، کوشش تاکنونی آنان ثمری نداشته است. چرا که نتوانستهاند به رغم سد هزار اعدامی، ايران را به گورستانی خاموش تبديل کنند. چرا که نتوانستهاند به رغم سی سال کوشش برای توليد و باز توليد تاريک انديشی، مانع گسترش روشن انديشی شوند. به همين دليل است که حاکمان اسلامی پس از گذشت سی سال هنوز گاه و بی گاه از ضرورت اسلامی کردن کوچه و خيابان و مدرسه و دانش گاه و اداره و کارخانه و بازار سخن میگويند. مردم ايران نيز به تجربه دريافته اند که صدای آژير ضرورت اسلامی کردن، جزهجوم گستردهی نيروهای سرکوبگر اسلامی و دارو دسته های حزب الاهی، معنا و مفهومی ندارد. رژيم اسلامی پس از کسب قدرت بارها از ضرورت اسلامی کردن دانش و دانشگاه و دانش پژوه و دانشجو سخن گفته است. با هجوم فرهنگی ( انقلاب فرهنگی) دانشگاه ها رابستند، دانشجويان را سرکوب و زندانی و اعدام کردند، استادان غير اسلامی را اخراج کردند، کتاب های معارف اسلامی و اخلاق اسلامی و تاريخ اسلام و وصيت نامهی خمينی را جز واحدهای اجباری و عمومی دانشگاه قرار دادند. ستاد مطالعه و تدوين کتاب های دانشگاهی بر پا کردند. آپارتايد جنسی را در دانشگاه ها نهادينه کردند و...حالا پس از گذشت سی سال آيت الله جوادی آملی بر اين باور است که آنچه تا به حال انجام داده اند، سبب اسلامی شدن دانشگاه نشده است و نمیشود. به نظر ايشان چارهی کار در اسلامی کردن علوم طبيعی است. به باور ايشان اگر علوم طبيعی را بر اساس نگرش اسلامی تدوين کنيم اين علوم اسلامی میشوند. رسالت علوم اسلامی هم به زعم ايشان خليفه پروری و گوش پروری برا ی شنيدن سخن مولای خويش است.
نکته ای که آيت الله جوادی آملی از فهم آن عاجز است، اين است که علوم طبيعی و رياضی و انسانی و تاريخی، نه فقط سکولار پرور بل علومی سکولارند. در نتيجه با هيچ ترفند و شعبده ای نمی توان، سرشت سکولار اين علوم را دينی کرد. اين علوم حاصل شناخت سامان يافتهی تجربی و تحليلی و تاريخی انسان از پديدارهای هستی است. به عبارت ديگر نه در مرحلهی گردآوری و داوری اين علوم، و نه در پروسهی انباشت لامارکی- داروينی آن، خدا و پيامبر و وحی هيچ سهم و نقشی نداشته اند. البته بدور از انصاف است اگر اين حقيقت را از ياد ببريم که در تکفير و سرکوب دانش مندان و آموزههای علمی آنان، نهاد های دينی و دين سالاران همواره کوشا و پيشرو بوده اند. سهم و اجر آنان ثبت است بر جريدهی عالم.
آيت الله جوادی آملی توضيح نداده اند که ما چهگونه میتوانيم برای نمونه علم فيزيک را بر اساس نگرش اسلامی تدوين کرده و با اين کار، آن را به فيزيک اسلامی تبديل کنيم؟ برای تحقق پيشنهاد ايشان دو راه قابل تصور است: يکی آن که پس از شرح هر نظريه، آياتی از قرآن و رواياتی از معصومين را در تاييد نظريه های فيزيک بيابيم و ببافيم، تا علم فيزيک مان اسلامی شود. دوم آن که با استخراج تئوری های فيزيکی مندرج درقرآن و روايات، علم فيزيک اسلامی را تأسيس و تدوين کنيم. راه اول را که بسيار آزموده ايم، خلقت انسان دکتر يدالله سحابی، باد و باران در قرآن مهندس بازرگان، تکامل از نظر قرآن آيت الله مشکينی، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر سيد رضا پاک نژاد، تبيين جهان مسعود رجوی و... برای نمونه با استناد به آيه ی سی ام سوره ی انبيا که در آن گفته شده است: « آيا کسانی که کفر ورزيدند ندانستند که آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم، و هر چيز زندهای را از آب پديد آورديم؟ آيا [ باز هم] ايمان نمیآورند؟» میگويند منظور قرآن از جدا ساختن زمين و آسمان، مهبانگ Big-Bang است و منظور از به هم پيوسته بودن زمين و آسمان، اين است که پيش از مهبانگ، چگالی جهان بی نهايت و حجم آن صفر بوده است. در نتيجه تئوری مهبانگ تاييدی است بر علمی بودن اين آيه.
اول آن که حاصل اين کوشش ها در بهترين حالت در تحليل نهايی اين بوده است که بين برخی از باورهای علمی با برخی از آيات قرآنی همخوانی وجود دارد. دوم آن که، برای نشان دادن اين همخوانی های علم و قرآن، ما آموزه های علمی را مبنا و معيار داوری قرار داده ايم و نه قرآن را. سوم آن که، بسياری از اين همخوانی های ادعايی، نتيجهی داستان بافی و بندبازی های کلامی مفسران است نه نص صريح قرآن. چهارم آن که، ما با اين کوششها در نهايت میتوانيم اسلام را علمی کنيم، نه علم را اسلامی کنيم. بر اين پايه اين ره ما را به ترکستان برده و میبرد.
اما راه حل دوم، يعنی تأسيس علوم طبيعی بر مبنای استخراج تئوریهای علمی نهفته در قرآن. بايد اعتراف کنم که اين راه حل بسيار بکر و درخشان است. برای کشف همين راه حل میتوان به آيت الله جوادی آملی نوبل نوبل ها را عطا کرد. اما متاسفانه بايد به عرض ايشان رساند که اين راه حل چند مشکل کوچک دارد. مشکلاتی که ممکن است کار را قدری غير ممکن کند. اول آن که متاسفانه علوم طبيعی سدها شاخه دارد، در نتيجه تأسيس سدها شاخه علوم طبيعی اسلامی قدری نياز به امکانات و زمان و نيرو دارد، که تهيه و تدارک آن کمی مشکل است. دوم آن که نمی توان تمامی مباحث اين سدها شاخه ی علمی را از قرآن و روايات موجود استخراج کرد. برای نمونه استخراج مباحث فيزيک کوانتوم يا زيست شناسی ملکولی، از قرآن و روايات قدری دشوار است. اما برای تأسيس دندان پزشکی اسلامی مشکلی نداريم، زيرا پايههای تأسيس دندان پزشکی اسلامی در مفاتيح الجنان صفحه ی۲۸۷ تشريح شده است. برای نمونه در مفاتيح گفته شده است: علت دندان درد اين است که کرمی در دهان، استخوان دندان را میخورد. برای درمان آن هم کافی است تکه چوب يا آهنی را روی دندان گذاشته و هفت بار دعای دندان درد را خوانده تا آن کرم بيرون بياييد. سوم آن که با توجه به گسترش نفوذ علوم طبيعی سکولار، اثبات برخی از تئوریهای علمی مندرج در قرآن قدری دشوار است. برای نمونه ما چهگونه اثبات کنيم که به گفتهی قرآن در سوره ی بقره آيهی ۲۹: او(خدا) کسی است که آنچه در زمين است همه را برای شما آفريد، سپس به ( آفرينش) آسمان پرداخت. ترجمهی خرمشاهی. باور کنيد قدری سخت است اثبات کرد ابتدا زمين و هر چه در آن هست خلق شده سپس آسمان. چهارم آن که عبارت اسلامی کردن علوم خيلی دقيق نيست، اگر بخواهيم دقيق سخن بگوييم بايد از اسلامی ِ شيعی ِ دوازده امامی ِ ولايت فقيهی کردن علوم طبيعی سخن بگوييم. يا به طور خلاصه از ولايت فقيهی کردن علوم، به ويژه ولايت فقيهی کردن علوم هستهای، سخن گفت. با اين دشواریهايی که شرح آن رفت شايد بهتر باشد از فکر تدوين علوم طبيعی اسلامی بگذريد و برای گوش سپردن دانشجويان به سخن مولای خودشان، آيت الله خامنهای، در شانزده آذراز برادران انتظامی و بسيجی بهره بگيريم.
نيما طاهری