دوشنبه 7 بهمن 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اوباما در ایران با چه کسی گفت و گو خواهد کرد؟، فرارو

تورونتو استار کانادا می پرسد و پیشنهاد می دهد

- به گزارش سرویس بین الملل فرارو نشریه کانادایی «تورنتو استار» در تحلیلی که خاص نگاه غربی به مسایل ایران است، به اوباما پیشنهاد کرده است تا مستقیما با مردم ایران سخن بگوید و از ثمرات خوب آن بهره مند شود!

مقاله را در زیر بخوانید:



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


باراك اوباما گفته است كه آماده گفت وگو با احمدی نژاد می باشد. او در مراسم تحلیف خود كاری بهتر را صورت داد. وی از گفت و گو با او منصرف شده و مستقیم با مردم ایران كه رییس جمهور جدید خود را امسال انتخاب خواهند كرد، صحبت كرد.

اسم دوم اوباما، حسین، نامی آشنا و قابل تشخیص برای همه مسلمانان است ولی برای شیعیان ایران به ویژه دوست داشتنی است. حسین اسم فرزند شهید امام علی (ع) است كه مورد ستایش آنها می باشد. چقدر حیرت آور است كه رهبر ملتی كه مدتی طولانی به عنوان شیطان بزرگ مورد حمله قرار می گرفت حال باید انتخاب شود تا با استفاده از نام یكی از اولیاء شیعه ، مراسم تحلیف را به جا آورد.

اصولگرایان ایران پوسته ای نازك بر بالای سر مردمی هستند كه از گرم شدن روابط با ایالات متحده استقبال می كنند.

بدون تردید اوباما این را درك می كند. یك سال و نیم پیش در یك شب تابستانی در مراسمی برای جلب كمك های تبلیغاتی، نامزد ریاست جمهوری كه در آن زمان بازنده به نظر می آمد، در پاسخ به سؤالی درباره ایران، سخنانی كوتاه ایراد كرد كه نشان داد به طور دقیق نسبت به تاریخ و حساسیت های ایران آگاه است. او در این سخنان گفت كه شاید بد نباشد در گفت و گو با ایران اعتراف كرد كه نقش آمریكا در كودتایی كه منجر به بركناری مصدق، رهبر منتخب مردم در سال 1953 شد، یك اشتباه بود، همان طور كه حمایت پنهان ما از صدام حسین در بمباران شهرهای ایران مانند خرمشهر و ویران كردن آنها در سال 1988 یك اشتباه بود.

اگر قرار بود كه سخنرانی مشابهی را برای مردم ایران ایراد كند، این فرصت وجود دارد كه دوران احمدی نژاد و حمایت از تروریسم، نفی هولوكاست، و تعصب نسبت به اشاعه هسته ای را به زودی پشت سر بگذاریم.

ایران كشوری است كه از نظر جمعیتی جوان و از نظر فرهنگی قابل احترام است. بسیاری از مردم آن تشنه تغییر هستند و تاریخی دردناك از بازیچه قرار گرفتن قدرت های بزرگی چون انگلیس، روسیه و آمریكا، موجب شده است كه به شدت در برابر گردن كشی مقاومت كنند. همین طور، آنها توصیف هایی مانند "محور شرارت" نامیمون جورج بوش را درك نمی كنند كه چنین توصیف هایی ایران مفتخر و باستانی و متعلق به حافظ، كوروش، و رومی را تحقیر می كند.

نارضایتی در ایران امروز متغیر و دارای ریشه های عمیق است. حدود 70 درصد از ایرانیان در طول سی سال بعد از انقلاب اسلامی به دنیا آمده اند. آنها شاه، (امام) خمینی یا محاصره سفارت آمریكا را به یاد نمی آورند. بسیاری از ایرانیان به موسیقی هیپ هاپ و هوی متال گوش می دهند ، تلویزیون های ماهواره ای غیر قانونی تماشا می كنند و آرزوی داشتن آزادی های فردی بیشتری را دارند. تعداد زیادی از آنها در تقاضا برای داشتن جامعه ای آزاد تر خطر بازداشت را پذیرفته و شلاق را تحمل كرده اند.

امروز حتی تشكیلات مذهبی بر سر مسیری كه كشور برگزیده، عمیقا اختلاف نظر دارند. دوستان ایرانی به كنایه و شوخی می گویند كه این روزها بهترین مكان برای صحبت های روشنفكرانه زندان اوین است زیرا در آنجا می توانید بهترین متفكران را از فعالان دانشجویی متمایل به غرب تا آخوندهای سرشناس را پیدا كنید.

ولی اصلاح طلبان به خاطر لفاظی های نامربوط بوش در سال 2002 خرد شدند زیرا این لفاظی ها آنان را كه سخن از تعامل مجدد با ایالات متحده به میان می آوردند خاموش كرد و آن جناحی را انرژی بخشید كه عجولانه احمدی نژاد را در سال 2005 به قدرت رساندند. ایران كه تقریبا در خاورمیانه ی مسلمان ، تنها است، دارای انتخابات واقعی و حقیقی می باشد كه تعداد زیادی رأی دهنده و به طور حسادت برانگیزی در آنها شركت می كنند. اگر چه شورایی متشكل از روحانیون محافظه كار دیكته می كند كه چه كسی می تواند در انتخابات شركت كند، ولی بیشتر فهرست های نامزدها – از نامزدهای انتخابات شهرداران گرفته تا نامزدهای نمایندگان مجلس و رییس جمهور – حاوی گزینه ای مهم بین تندروها و اصلاح طلبان احتمالی می باشند.

اگر در باره این گونه مسائل مطلب زیادی نمی شنویم، احتمالا به خاطر آن است كه هیچ دیپلمات آمریكایی از زمان محاصره سفارت آمریكا در سال 1979 تا كنون پا به ایران نگذاشته است. در عوض، حضور ما در آنجا به صورت مشتی "نیروهای ویژه" بوده است كه ظاهرا سعی داشته اند كاری را در محل انجام دهند كه بسیار بهتر و مطمئن تر می توان آن را بر سر میز مذاكره انجام داد. آخرین چیزی كه به آن نیاز داریم یك جنگ غیر ضروری دیگر است.

بهترین راه برای رییس جمهور اوباما جهت به حداقل رساندن خطرات و شتاب بخشیدن به یك ایران میانه روتر این است كه از فصاحت كلام خود استفاده كند تا دیگر به رژیم سخت و عمدتا غیر محبوب ایران كاری نداشته باشد و با ایرانیان محترمانه و مستقیم صحبت كند. پاداش موفقیت در این كار بسیار زیاد است: همكاری در عراق، كاهش حمایت از حزب اله و حماس، تقویت یك خط مشی منع اشاعه ، و در نهایت ، شاید، یك دوست واقعی به جای یك دشمن كینه توز.





















Copyright: gooya.com 2016