جمعه 25 بهمن 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چالش جديد ر‍ژيم: برخورد با غير مسلمانان، آنتی وار

جامعه امروز ايران علی رغم تمام کاستی ها و نواقص موجود آن ، جامعه ای پويا و فعال است . ملت ايران ، در طول تاريخ ، همواره ملتی صلح جو وطرفدار آزادی بوده اند . يکی از ارکان هر حکومتی ، جدای از وضعيت معيشت ، کار ، تحصيل ، بهداشت و ... آزادی و فضای باز جامعه است . بفرموده رسول اکرم مملکت با کفر باقی می ماند ولی با ظلم هرگز . اگر ظلم را در برابر آزادی قرار دهيم ، مملکتی که دولت مردانش آزادی شهروندان را تهديد کنند ، از مملکتی که حاکمانش کافر باشند ، بمراتب بدتر است .

مفهوم آزادی را در حکومت به دو نوع فردی و اجتماعی می توان تقسيم بندی کرد . که اين دو چنانچه به مصالح مملکت و افراد آن ، خللی وارد نکنند مجاز می باشند . چندی پيش مقاله ای تحت عنوان اسلام و رفتار با غير مسلمانان ، از جناب نواب ،رئيس مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب قم ، منتشر شد . که به نوعی به بحث آزادی غير مسلمانان در جوامع مسلمان اشاره داشت اين مقاله در نوع خود جالب و خواندی بود.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آقای نواب بر اين عقيده هستند ، که در ابتدا که پايه های حکومت اسلامی شکل نگرفته بود و احتمالا بيم جان تازه ايمانان می رفت ، بنای رفتار با غير مسلمانان بر رعايت ادب و اخلاق استوار بوده . اما به تدريج با محکم شدن پايه های اسلام و تشکيل حکومت اسلامی ، قوانينی جامع و صريح طبق نص قران جاری گشته است . ايشان استدلال می فرمايند که طيق نص قران ، به آن‌هايی که شما را نمی‌کشند و از ديارتان بيرون نمی‌کنند، بايد خوبی کرد . ايشان به نکته خوبی اشاره می کنند ، که طبق نص قران ، اين کسان مورد بحث ، شامل اقليت های موجود در قانون اساسی فعلی ايران نمی شوند ، و اين حکم در برگيرنده حقوق تمام اقليت هاست حال بايد از ايشان پرسيد ، چرا هنگامی که در مورد حقوق اقليتها در مجامع بين المللی صحبت می شود ، و رژيم ايران را برای زير پا گذاشتن حقوق آنان مورد مواخذه قرار می دهند ، نمايندگان ايران ، به قانون اساسی تمسک جسته و فلذا بهائيان را صاحب حق نمی دانند . آيا اين برخلاف نص صريح قران نيست ؟ برطبق نظر ايشان ، فقط مقابله با کسانی که قصد تعدی به مسلمانان را داشته باشند جايز است . پس چرا بعد از گذشت سی سال از حکومت دينی در ايران هنوز با بهائيان اين چنين برخورد می شود ؟

بهائيان در طی سالها زندگی در ايران ، برخلاف تمام تهمتهايی که به آنان نسبت داده می شود ، همواره به عنوان شهروندانی مطيع حکومت و صادق شناخته شده اند . اينان مانند ديگر مسلمانان ماليات می دهند ، اما از حق برابر برای کسب و کار و داشتن شرايط مساوی با ديگر هموطنانشان محروم هستند . ای کاش شما دلايل اين نوع رفتار ها را نيز توضيح می داديد .

جناب آقای نواب ، در رابطه با تحمل پذيری مسلمانان نسبت به رفتار های ديگران صحبت کرده بوديد . اشاره داشته ايد که در تاريخ هيچگاه شاهد حمله مسلمانان به کليسا و يا کنيسه ای نبوده ايم . خيلی هم خوب است و بايد اين همه صعه صدر را به شما تبريک گفت ، اما می شود در رابطه با تخريب مسجد سنی های سيستان و بوچستان ، که هنوز در لابلای صفحات قطور تاريخ گم نشده نيز توضيحاتی ايراد نماييد ؟ فرض بر اينکه آنان قصد محاربه با شما و براندازی داشته اند ، آيا بهتر نبود برای رسوا کردن آنان ، با دليل و مدرک ، دردادگاهی صالح آنان را رسوا می کرديد ، تا تمام جهانيان پی به اهداف شوم آنان ببرند ؟ تخريب مسجد ، جايی که خانه خدا و محل عبادت است ، نمی تواند دليل موجه ای برای مبارزه با تروريست ( به گفته شما ) باشد .

اگر چه سعی کرده ايد در بخش اول صحبتهايتان چهره ای جديد و رفرميستی از اسلام نشان دهيد اما متاسفانه مطالبی را بيان کرده ايد که حاوی تناقضات بسيار است . قسمت دوم مقاله تان در مورد ديانت بهائی نه تنها چيز جديدی نيست بلکه تکرار مکرراتی است که سالها و سالها از طرف کسانی چون شما بيان شده است و بهائيان همواره پاسخ هايی روشن و محکم برای آن ارائه داده اند که از آن جمله ميتوان به آخرين پيام بيت العدل اعظم که در همين رابطه می باشد اشاره کرد .

واقعا جای تعجب است که شما چطور در جايی مثل ژنو ، توانستيد بهائيان را با القاعده مقايسه کنيد و مورد سوال و حتی تمسخر حظار قرار نگرفتيد !. البته برای اروپائيانی که از القاعده وحشت دارند ، قياس بهائيان با آنها را شايد بتوان بعنوان نشانه ای از قدرت شما در تشويش افکار و قلب واقعيت ها دانست ، که با مقايسه بهائيان با تروريستهای القاعده و استفاده از چهره مخدوش آنان ، سعی در مخدوش کردن چهره بهائيان داشته ايد ؛ غافل از اينکه جهانيان می دانند که برخلاف نظر شما پيروان القاعده همگی مسلمان هستند و موج اسلام ستيزی ای که در غرب بعد از يازده سپتامبر براه افتاد دقيقا مرهون خوش خدمتی همين مسلمانان اصولگرا به غرب بود و نه گناه بهائيان .

شما در مقاله خود ديانت بهائی را فرقه ناميده ايد و البته حامی ترور ، ادعای فرقه بودن را فعلا با آن کاری نداريم اما ، اداعای تروريست بودن بهائيان ، آن هم در اين زمان که جهان عظم خود را جزم مبارزه با ترور و خشونت کرده ، ادعايی بزرگ است . آيا مدارک مستدلی در اختيار داريد ؟ ويا اينکه برای اثبات حرف های خود به مدرک نياز نداريد و مدرک شما همان بلدوزی است که خانه بهائيان را روی سرشان خراب می کنيد ؟

حکايت تهمت های شما به بهائيان مبنی بر حامی تروريسم بودنشان ، حکايت همان لولوی دوران بچه گی است که پدر و مادر دست آخر که ديگر از دست بچه کلافه شده و بقول معروف کارد به استخوانشان می رشد لولو را علم می کنند ؛ اما به مرور زمان بچه می فهمد که لولويی در کار نيست .

آقای نواب ! شما چگونه مدعی می شويد که بهايی‌ها را نمی کشند ، دستگير نمی‌شوند ، اخراج نمی‌شوند ؟ در مورد کشتن ، به مدد جامعه جهانی و نظارت آنها بر شما ، آمار آن بسيار پائين آمده ، اما يادمان هست که در سالهای اوليه انقلاب چطور بهائی کشی می کرديد . اما در مورد دستگيری و اخراج ، چطور می توانيد مدعی چنين چيزی شويد؟ درست در زمانی که شما مشغول نگاشتن مقاله تان بوديد ، هفت نفر از مديران جامعه بهائی در زندان بسر می بردند . اما اين تمام ماجرا نيست ، در شيراز ، در يزد ، در ياسوج و ... تعدادی از بهائيان در زندان بسر می برند و جرمشان برخلاف چيزی که شما تصور می کنيد جاسوسی نيست بلکه اعتقاداتشان است و بس . اخراج و داستان نقض پرونده در کنکور که ديگر اظهر من الشمس است . از آن گذشته اخراج دانش آموزان بهائی ، توهين به مقدسات بهائيان از بلندگوی مدرسه در زنگ تفريح بچه ها ، تحقير کودکان دبستانی بهائی در سر کلاس و به گريه انداختن آنان و ... از ديگر اعمال زشتی است که هنوز جريان دارد . آيا از آنها بی خبريد ؟ همان القاعده مورد نظر شما و هم فکارنشان ، در معتبرترين دانشگاههای انگليس و آمريکا تحصل کرده اند و همگی دارای مدارک معتبرعلمی هستند ، اما شما با وجود همه ادعاهايی که در ابتدای مقاله تان ذکر کرده ايد حاضر نيستيد بهائيان را که در تمام اين سالها حتی يک حرکت خشونت آميز از آنها سر نزده به دانشگاه راه دهيد .

هم اکنون که صحبت از حق تحصيل بهائيان مطرح می شود شما با سعی در گل آلود کردن آب هوای ماهی گيری داريد ؟! شما با ايراد اين اتهام که بهائيان تروريست هستند و حق ندارند به دانشگاه راه يابند در واقع به نوعی فرافکنی دست برده ايد . درست است که اکثر تروريست های القاعده دکتر و مهندس بودند ، اما تمام دکتر ها و مهندس ها که تروريست نيستند ، برای کسی که خدمت به عالم انسانی را فرض واجب خود ميداند دانشکاه و تحصيل علم تنها يکی از اين راههاست . شما حق تحصيل را از کسانی سلب کرده ايد که منادی آزادی و حقوق بشر هستند .

بنده نيز با شما موافقم که اگر کسی عضوی از گروهای تروريستی باشد نبايد وی و گروهش را به رسميت بشناسيم ، اما اين قياس شما در قبال بهائيان ، که اقليتی مظلوم و همواره تحت فشار دولتهای وقت ايران بوده اند قياس مع الفارق است . ادعای ساختگی بودن ديانت بهائی بدست غرب نيز يکی ديگر ازهمين تهمت هاست. آقای نواب چند هزار بار بايد برای شما و دوستانتان درس تاريخ را دوره کنيم و از شما بخواهيم که سری در کتابهای تاريخ تاليف همين نظام اسلامی خودتان بيندازيد تا متوجه شويد که از عمر اسرائيل بيش از ۶۰ سال نمی گذرد و اين در حالی است که ديانت بهائی ۱۶۵ سال است که ظهور کرده و پيامبر آن بدست شاه مسلمان ايران و بعد ازآن بازهم بدست سلطان مسلمان ترکيه به جايی که هم اکنون اسرائيل ناميده می شود و روزگاری تبعيد گاه و محل دزدان و قاتلان بوده تبعيد شده است . ادعای شما مبنی بر ساختگی بودن ديانت بهائی بدست اسرائيل همان قدر مسخره و خنده دار است که ترکيه و تاجيکستان ادعای ترک و تاجيک بودن مولوی و رودکی را دارند .

شما در کدام يک از تعاليم بهائيان و يا برخوردهای بهائيان و نظرات آنها شائبه ای از جدايی طلب بودن آنها را ديده ايد ؟ که آنان را با متهم نمودن به آن از حق تحصيل و کار محروم می نماييد ؟ ظاهرا شما به نوعی بدبينی مزمن و حاد دچار می باشيد که اينچنين تهمت هايی را چنين بی پروا به کسانی نسبت می دهيد که آرزويشان بزرگی و آبادانی ايران عزيز است .

من نمی دانم شما برچه مبنا و با کدام دليل و مدرک از آزادی سيک ها و ديگر فرق و مذاهب ، در ايران و ساخت معابدشان سخن می گوييد ، در حالی که سنی ها در همين چند قدمی شما مسجد درست و حسابی ندارند جناب نواب !! اندکی به خود بيايد . سنی ها در تهران يک مسجد درست و حسابی برای ادای مراسم و مناسک خود ندارند . برخورد شما با دراويش که ديگر جای خود دارد چه رسد به سيک ها ، صوفی ها و اکيست ها . آقای نواب عزيز ! استغفرالله ، خدای ناکرده ، مگر برای مشتی کر ، سخن رانی می کنيد ؟ يا پنداشته ايد که با جماعت کوران طرف هستيد ؟

دوست عزيز و ناديده ، البته اگر مرا به دوستی خود بپذيريد ، سعی نکنيد با تحريف اسلام ، و اعلام سلايق خود بعنوان احکام شرعی برای اعمال غير قانونی وغير اخلاقی خود وجاهت کسب کنيد . محروم کردن عده ای از شهروندان ايرانی ، شهروندانی مطيع حکومت و صلحجو ، از بديهی ترين حقوق شهروندی هيچگونه توجيهی را بر نمی تابد .

به اميد صلح و آزادی





















Copyright: gooya.com 2016