یکشنبه 4 اسفند 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

عاقبت عبرت برانگیز اوباما و رئیس‌جمهور اصولگرای ما!، طنز سیاسی سایت فرارو

میم فه

در مورد رابطه با آمریکا بعضی ها زیادی دلشان خوش است. به خصوص بعد از اینکه باراک حسین اوباما رئیس جمهور آمریکا شده، به قول آقای جنتی عده‌ای فکر می کنند چی شده. ضدیت‌های ما با امپریالیسم جهان‌خوار به کنار، اصلا به نظر من خود همین اوبامایی که خیلی‌ها سنگش را به سینه می‌زنند با این خلوص اصولگرایی و حفظ ارزش‌های اسلامی ما، مشکل اصلی است.

شما فکر می‌کنید اگر همین امروز آقای اوباما بابت تمام بدکاری‌های آمریکا علیه ایران در طول تاریخ عذرخواهی کند و دستور بدهد تمام دارایی‌های ایران با بهره‌اش به ایران بازگردانده شود و بعد هم پا شود بیاید ایران و بدون هیچ قید و شرطی دستش را به سوی رئیس‌جمهور اصولگرای ما دراز کند چه پیش می آید؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آقای احمدی‌نژاد را عرض نمی‌کنم ها! چون اصولا فکر کردن درباره‌ی عملکرد آینده‌ی ایران و حدس زدن اینکه ایشان چند لحظه بعد چه خواهند گفت و چه خواهند کرد؛ حتی از عهده‌ی نزدیکان ایشان هم برنمی‌آید چه رسد به آدم های یک‌لاقبایی مثل ما.

منظور من این است که فرض کنیم شخصی عمیقا همانند فاطمه خانوم رجبی منتها از جنس ذکور رئیس جمهور ماست و میزبان رئیس جمهور آمریکا یعنی باراک اوباما.

بیایید اسم این رئیس جمهور عزیز را دکتر ایکس بگذاریم. به خصوص توجه داشته باشید که دکتر ایکس حرف و عمل و عقیده‌اش یکی است و چون از نوع رجبی ، اصولگراست از اصلاحات دینی و غیر دینی و فقه پویا و این جور چیزها بیزار است.

بنا به تصورات من، دکتر ایکس ، اوباما را به محض ورود به برج میلاد خواهد برد. اوباما از اینکه ایرانی ها توانسته اند چنین چیز عظیمی را در عین تحریم‌های بین المللی بسازند تعجب می کند و همانطور که از آن ارتفاع گیج کننده به مدخل تونل رسالت نگاه می‌کند خواهد گفت:

- وری گود... وری گود مستر پرزیدنت... کانگراجولیشن... ایت ایز وری بیگ اند دت ایز وری دیپ... پرفکت هارمونی!

اما دکتر ایکس سخت در فکر است. اوباما پیش خودش کم حرفی رئیس جمهور اصولگرای ما را می ستاید و با خودش می گوید:

- ساری سید آنتیل ئه من دونت تاک... هیز آرت اند پروبلم دونت فاک (یعنی به قول سعدی: تا مرد سخن نگفته باشد... عیب و هنرش نهفته باشد!)

بعد دکتر ایکس اوباما را به اصفهان می برد. مشاوران و همراهان اوباما که از مدتها پیش می دانسته‌اند اصولا ایرانی‌ها شانشان اجل از برنامه‌ریزی و این قبیل امور است؛ ساکت نشسته‌اند و فکر می کنند به تاسیسات اتمی برده می‌شوند. اما اشتباه می کنند و سر از کارخانه ذوب آهن درمی آورند. در آنجا به سکوی فوقانی دیگ مذاب اصلی می روند و آن جهنم سوزان را تماشا می کنند. اوباما باز لب به تحسین مهندسین ایرانی می‌گشاید که هنوز از این کارخانه مستعمل روسی به این خوبی آهن و فولاد استخراج می‌کنند. اما لب‌های دکتر ایکس مثل سرب روی هم نشسته است و به این تمجیدها هیچ توجهی ندارد.

اوباما باز با خودش پرزیدنت ایران را تحسین می‌کند و گروه همگی به تهران باز می گردند.

مستر پرزیدنت به مترجمش می گوید که به اوباما بگوید مکان بعدی آخرین جایی است که بازدید می شود و بعد از آن نوبت تصمیم نهایی می رسد. اوباما از شنیدن این خبر و اینکه به این سرعت زمان مذاکره نهایی رسیده بی نهایت خوشحال می‌شود.

جای بعدی یک کشتارگاه در جنوب تهران است. آنها مستقیما به سلاخ‌خانه یعنی محل بریدن گلوی گوسفندان می روند. چند نفر از اطرافیان باراک حسین اوباما با دیدن این منظره بی هوش می‌شوند اما او که سابقا مسلمان بوده و روزهای عید قربان ذبح گوسفند را دیده زیاد منقلب نمی‌شود.

پس از آن به دفتر ریاست جمهوری می‌روند. رئیس جمهور آمریکا در حضور حاضران دستش را برای مصافحه جلوی رئیس جمهور ایران می‌آورد اما رئیس جمهور اصولگرای ما بجای دست دادن مچ او را می‌چسبد. ترجمه فارسی باقی گفتگو را می خوانید:

اوباما: اوه چه کار جالبی! پس شما اینجوری دست می دین با هم!
دکتر ایکس: حرف نباشه. فوری انتخاب کن. بلندی، آتیش یا تیزی؟
اوباما: چه جالب! ولی من متوجه نمی شم!

دکتر: دوست داری از برج میلاد پرتت کنیم پایین یا بندازیمت توی دیگ که بسوزی یا سرتو ببریم؟

اوباما می خواهد بزند زیر خنده که با دیدن قیافه‌ی جدی و عبوس دکتر ایکس زهره‌اش آب می‌شود.

اوباما: این حرفا چیه؟ من... چیزه... آخه... شوخی می‌کنید دیگه؟... آی کمک... آخه من مگه چیکار کردم؟

دکتر ایکس: بگو چیکار نکردی.

اوباما: بابا من که عذر خواستم. تمام دارایی‌هاتونو که پس دادم. ازتون توی فلسطین حمایت کردم. مساله هسته‌ای رو هم که بی خیال شدم. د آخه چی کار باید می کردم که نکردم.

دکتر ایکس: اصلا نقل این حرفا نیست. مرتیکه‌ی مرتد فکر میکنی ما خبر نداریم تو مسلمون بودی و بعد از دین خروج کردی؟

اوباما: اونکه به خودم مربوطه.

دکتر ایکس: به خودت مربوطه؟ وقتی به عنوان یه مرتد فطری از بالای برج میلاد پرتت کردم پایین می‌فهمی به کی مربوطه. البته می تونی سربریدن یا سوزوندن رو هم انتخاب کنی. ما دگم نیستیم!

اوباما: نمی تونی. تمام دنیا محکومت می کنن. تحریم میشید. حمله نظامی. بمب اتمی...

دکتر ایکس: به درک. حکم خدا مهمتره یا دنیا. تازه مگه اون دفعه که سفارتتون رو گرفتیم و همه دنیا محکوممون کردن آب از آب تکون خورد؟ شاغلام یک لیوان آب بیار واسه این زبون بسته...

اوباما: تو رو جون مادرت رحم کن... دو تا بچه صغیر دارم.
دکتر ایکس: به درک مرتیکه مرتد... یه تیکه طناب بیارید دست و پاشو ببیندیم...

اوباما: کمکککککککک...





















Copyright: gooya.com 2016