انتخابات ۲۲ خرداد: آن چه فراموش کرده ايم (۱)، نیما راشدان
بر فعالان سياسی ايران، چه آنان که مدافع شرکت در انتخابات ۲۲ خرداد ماه اند و چه جبهه خواهان عدم شرکت و بی اعتنايی انتقادات فراوانی وارد است، در سلسله نوشته های کوتاه زير می کوشم موضع هر دو گروه را از زوايای مختلف نقد کرده، مثل همه سال های گذشته به تصميم نهايی شهروندان احترام گذارم
مشکل نخست: آزاديخواهان طرفدار عدم شرکت در تعريف نسبت خود با گفتمان ليبراليسم و دمکراسی گلوبال دچار مشکل اند.
محمود احمدی نژاد تنها رئيس جمهور ايران نيست، ايشان بيش از سرهنگ چترباز هوگو چاوز در ونزوئلا و بيش از بشار اسد رئيس جمهور سوريه، محبوب جريان مقاومت غرب ستيز، خصوصا در خاورميانه و جهان اسلام است. احمدی نژاد خوشمان بيايد يا نه، نماد بين المللی مقاومت در برابر ليبرال دمکراسی جهانی است. او تنها دولتمرد بلند پايه منکر هولوکاست در جهان است که کلمه به کلمه سخنان افرادی نظير حسن نصرالله، خالد مشعل، ايمان الظواهری و ديگر رهبران جهادی غارنشين را، علنا از تربيونهای سازمانهای بين المللی دکلمه می کند. گرچه سخنان آقای احمدی نژاد در حقيقت تکرار کلام ديگر رهبران جمهوری اسلامی ايران است اما بهرتقدير اين آقای احمدی نژاد است که اکنون به ستاره محبوب و بی همتای جريانات جهادی دنيای عرب، گروههای بين المللی مسلح، استالينيست، مائوئيست، آنارشيست، آتونوم، تبهکار و حتی نئونازی بدل شده است.
واژگونی و محو حقيرانه و خفت بار آقای احمدی نژاد به دست رای دهندگان ايرانی، برای گفتمان گلوبال دمکراسی، ارزش راهبردی فراتر از دمکراسی يا ديکتاتوری در ايران دارد. شکست احمدی نژاد – تحقير گفتمان مقاومت جهادی استشهادی در خانه است و جايگاه احمدی نژاد را از رهبر عربی- اسلامی مقاومت به « دلقکی که از پنجره بيرون انداخته شد » تنزل می دهد، باز تکرار می کنم دامنه ضربه بر آبروی احمدی نژاد در شرايط بين المللی حاضر فراتر از ايران است، فعال طرفدار دمکراسی نمی تواند از شکست سرهنگ چاوز، شکست احمدی نژاد، محاکمه صدام حسين خوشحال نباشد. افراد نامبرده دشمنان درجه يک دمکراسی در يک دنيای هفت ميلياردی اند و نه صرفا يک ايران هفتاد ميليونی.
فردای شکست آقای احمدی نژاد، جمهوری اسلامی ايران خواه ناخواه از جايگاه رهبری جريانات مقاومت استشهادی در دنيای عرب در اقيانوس مشکلات و مجادلات داخلی اش پرتاب خواهدشد.
ايران پس از احمدی نژاد دوباره کشوری خواهد بود: اولا آبستن مشکلات و منازعات بی شمار داخلی، کشوری که رئيس جمهور آن ديگر منکر هولوکاست نيست، يازدهم سپتامبر را توطئه نمی داند و قطعا برای نزديکی و دوستی اقتصادی با غرب و دنيای آزاد تلاش خواهد کرد.
ايران پس از احمدی نژاد ايرانی خواهد بود، فاقد هرگونه پيام بين المللی برای بنيادگرايان مسلح و غيرمسلح ضد دمکراسی، تصوير ورشکستگی ايدئولوژيک ماهواره اسلامی اميد و داعيه ای ورشکسته و پوسيده از درون.
اعراب انتحاری در لبنان و چگوراهای نفتی در آمريکای لاتين عکسهای شيخ محمود و رفيق احمدی نژاد را دور خواهند ريخت و نوميدانه سقوط سرشناس ترين بوق بين المللی خويش را به تماشا خواهند نشست.
اگر انصاف داشته باشيم، به روشنی می بينيم که خبر شکست فضاحت بار آقای احمدی نژاد در تهران، خبری مسرت بخش برای ميليونها دانشجوی خواهان آزادی در کشورهای دربند خواهد بود.
سقوط احمدی نژاد رويش لبخند است بر لبان کوشندگان دمکراسی جهانی، از کاراکاس تا بيروت، از مينسک تا بيشکک، از کابل تا قاهره و از بغداد تا دارفور، تفليس تا حراره و …
آزاديخواهانی که عليه آقای احمدی در رم، لندن و پاريس تظاهرات می کنند، منطقا به انتخاب مجدد او در تهران کمک نخواهند کرد.
منهم قبول دارم که هفتاد و پنج ميليون شهروند ايرانی،احتمالا تغييراتی عمده و چشمگير را از فردای شکست آقای احمدی نژاد تجربه نخواهند کرد، اما اين واقعيتی قابل انکار است: سقوط احمدی نژاد، روز عزای ديگری برای دشمنان دمکراسی در سراسر جهان خواهد بود، قبول نداريد بسم الله : حسن نصرالله، بشارالاسد، کيم جونگ ايل، ولاديمير پوتين، هوگو چاوز، ابو مورالس، رائول کاسترو و ….
ادامه دارد…
لطفا نظر خود را اينجا وارد کنيد:
http://rashedan.com/dialogue/?p=14