چهارشنبه 6 خرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آيا شرکت در انتخابات واقع بينی و عمل گرايی است؟! بينش

آن دسته از کسانی که خواهان مشارکت مردم در انتخابات و رای دادن آنها هستند در گفتگوها و سلسله مقالات خود بن مايه استدلال خود را واقع بينی و عمل گرايی دانسته و تبليغ می کنند. بی آنکه بخواهيم در نيت و يا حسن نيت آنها کاوشی کنيم به تبيين واقعيت ها و کارکردهايی می پردازيم تا که ميزان واقع بينی و نيز عمل گرايی آنچه به آن تشويق می کنند را روشن نموده واقعيت ها از پس پرده های کشيده شده بر اذهان بيرون آمده و ديده شوند.
۱- آيا احمدی نژاد عامل اصلی مشکلات کشور است؟ آيا اينهمه مصيبت که بر ميهن رفته است ، تنها در اين چهار ساله دوره احمدی نژاد به وجود آمده است و پيش از وی همه در رفاه و آسايش و توليد کار و آزادی بسر می برده ايم اگر چنين بوده که لابد مردم در پريشان روانی به ندای خاتمی در دوم خرداد ۷۶ پاسخ داده و آن "نه" بزرگ را به رژيم گفته اند!



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


۲- اگر واقعا" احمدی نژاد عامل اصلی مشکلات ما مردم و مملکت بوده است که اصلاحات از بيخ و بن بی معنا بوده! چرا که جناب احمدی نژاد از دل حکومت اصلاح طلبان بيرون آمد و حاصل ۸ سال حکومت خاتمی جز پذيرش افتضاحی نبود بنام "انتخابات رياست جمهوری" که از آن مولود کريمه نظام و باب دل رهبری( که يکايک نامزدهای انتخاباتی به پذيرش اوامرش متعهدند) بيرون آمد. پس اگر بپذيريم که مردم از سر پريشان روانی نبوده که ۲ خرداد را آفريدند و اصلاح طلبان هم ديوانه نبوده اند که خواستار اصلاح در رژيم شده اند ، به اين نتيجه واقعی می رسيم که اشکالات اساسی در کارکرد مجموعه اين رژيم وجود داشته و دارد و اين اشکالات ساختاری و حاصل کارکرد واقعی مجموعه نظام و ارکان و نهادهايش بوده و اين اشکالات را به شخص احمدی نژاد فروکاستن غيرواقعی است و حاصل چنين تفکری نيز نه تنها فاقد کارکرد واقعی (عمل گرايانه ) است که عمل بر مجاز است!
۲-احمدی نژاد و۳ نفر نامزد ديگر رياست جمهوری که پيش از رای مردم توسط ابزار دست آقای خامنه ای ، يعنی شورای نگهبان تعيين صلاحيت و انتخاب (انتصاب) شده اند ، برای به صحنه آوردن مردم و "رای آوردن" هر کدام به سهم خود متوسل به شعارهايی و ادعا هايی شده اند که خوب است ميزان واقعی بودن آنها را بررسی کنيم :
برای سنجش هر شعاری به جای توجه به کليات مطرح شده توسط نامزدها بايد به مصاديق آن شعارها و نحوه مواجهه نامزدها و پاسخگوييشان به مصاديق يادشده پرداخت تا واقعيت عملی هر شعاری را در کنه انديشه نامزدها شناخت .چرا که اين بنيان انديشه آنهاست که رفتارشان را تنظيم می کند نه شعاری که بر زبان می رانند.
آقای ميرحسين موسوی در حاليکه شعار حمايت از حقوق شهروندی سر می دهد ودر اکثر سخنرانی های خود در محافلی يا جمعيت محدود دم از آزادی می زند ،اما در همه نطق تلويزيونی خود که سراسری است و ميتواند بعدها در آن باره مورد پرسش قرار گيرد ،کلمه ای از آزادی و حقوق مردم و شهروندی نگفت!
او هر جا با پرسشهای روشن جوانان و دانشجويان روبرو شده است ، به جای پاسخ روشن به آنها که اقتضای باور واقعی به آزادی است ، به فضای ابهام که ضد آزادی است ، دامن زده و به جای پرداختن به مصاديق به کلی گويی پرداخته است! من باب نمونه در جواب پرسش ازميزان مسوليتش در کشتار زندانيان در سال ۶۷ ، به استقلال قوه قضاييه استناد کرده بی آنکه کلمه ای به مسئوليت خود نسبت به رای نمايندگان وزير اطلاعاتش آقای ری شهری در هيات ۴ نفره صدور حکم اعدام ، اشاره کند که مسلما آقای موسوی بعنوان رئيس هيات وزيران مسئوليت عملکرد آنها ( وزير اطلاعات کابينه اش ) را داشته است و نمی توانسته است بی مسئوليت و نسبت به آن کشتاربی اطلاع باشد. همچنين است ادعای سراسر کذب ايشان که هيچ گونه مسئوليتی در ستاد انقلاب فرهنگی نداشته اند !چرا که به شهادت صورت مذاکرات شورای انقلاب آقای موسوی رياست ستاد انقلاب فرهنگی را داشته اند.
ايشان البته وقتی هم صحبت از جمع آوری گشت های ارشاد می کند ،جوابی برای انها که می گويند اين از اختيارات رييس جمهور خارج است ندارد و از روشن ساختن اين امر اساسی برای مردم با سرسختی طفره ميرود که آن جاهايی که در انجام مسوليتش با خواسته های رهبری به اختلاف خواهد رسيد و يا تعارض رخ خواهد داد چه خواهد کرد؟ و چگونه در برابر وی از حقوق جامعه دفاع خواهد کرد؟ اصولا به نظر ميرسد او اعتقادی به اين مبانی نداشته و ندارد و بقول خودش بعد از بيست سال برای نجات نظام به صحنه آمده و در حيطه تغييرات مديريتی برای ايجاد تحول ،شال و مچ بندهای سبز را کافی ديده خود ومردم رابی نياز از ارايه برنامه های واقعی و عمل گرايانه ميداند!
مهدی کروبی ديگر نامزد انتخاباتی مطرح است . او البته بسيار بيش از مير حسين با مشاورانش رايزنی کرده و حاصل اين رايزنی ها هم بيانيه ها و برنامه هايی است که ارايه کرده است . ايشان در قبال پرسشهايی که از وی شده و نيز عملکرد گذشته اش نشان داده که روش وی متکی بر ضرورت اصلاح ساختاری قانونی برای
پيش برد وعده هايش نيست ، بلکه شيوه سنتی ريش سفيدی است که فاقد هر گونه ضمانت قانونی و با اعتباری است و از مرحله ای خاص جلوتر نيز نمی رود . بعنوان مثال ايشان در جمع دانشجويان اظهار داشت :شما دانشجويان چنانچه از خط قرمز نظام بگذريد(خط قرمزش هم ولايت فقيه است ) همه شما را به زندان می اندازم! حاشا به اينهمه آزادی خواهی و دفاع از حقوق ملت و جوانان!(منطق انسانی که از بن دندان به آزادی باور ندارد فراموش ميکند که با اين استدلال بر روی تمامی حق مبارزات مردم ايران با رژيم پهلوی خط بطلان می کشد! خصوصا با اين نوع استدلال ، خود را از جنس تمامی مسئولان رژيم شاه می گرداند که مبارزان با نظام شاهنشاهی را به زندان افکندند)
بدينسان معلوم ميشود واقعيت ذهن و عمل آقای کروبی در دفاع از دانشجوها اين است که تنها ستاره دار نشوند و الا اگر از خط قرمزها عبور کنند که زندان و شکنجه لابد حقشان است !
وی نيز در پاسخ به سوالهای بسياری در باب چگونگی مواجهه اش با ولی فقيه با ابهام پاسخ می دهد .از جمله وقتی از وی پرسيدند برای عدم معرفی کرباسچی بعنوان معاون اول خود چنانچه فشارهايی وارد شود چه خواهد کرد؟ پاسخ داد فشاری وارد نخواهد شد و يا در مورد جمع آوری گشت ارشاد بدون هيچ ضمانت اجرايی تنها گفته است که آنها خود وقتی من رييس جمهور شوم جمع خواهند شد(نقل به مضمون) !
همچنين مبلغان و مشاوران وی هرگز پاسخی به اين پرسش اساسی نداده اند که در صورت مخالفت رهبر نظام و يا باندهايی که در سپا ه و بنياد و ...برای سرکوب درست شده اند با برنامه هايش چه خواهد کرد؟
اما ما ميدانيم چه خواهد کرد . واقعيت اينست که خط قرمز او حفظ نظام است و در صورت تقابل خواستهای برحق دانشجوها ومردم و جامعه با مانع اصلی و واقعی استقرار و اعمال آن حقوق يعنی ولايت فقيه ، جناب ايشان(اقای کروبی) جانب اوامر ولايت را گرفته همانطور که خود گفته رای به زندانی کردن همه آنها و سرکوب مردم خواهد داد!
در گذشته نيز با رفتار خود پايبندی اش را به خواسته های رهبرش نشان داده و براحتی از آن عدول کرده ( برای ما مردم اين نوع سستی از جانبداری از طرف ذيحق و بالعکس تن دادن به حکم های حکومتی و ناحق جناب رهبر از طرف آقای کروبی مسبوق به سابقه است.) ماجرای مخالفت رهبری نظام با تاسيس تلويزيون خصوصی حزب ايشان و تمکين در قبال اين مخالفت و توقف و محدود کردن اعتراضش به تقلب بزرگ انتخابات دور قبل رياست جمهوری نظام و...تن دادن به حکم حکومتی آقای خامنه ای در مساله طرح اصلاح قانون مطبوعات و خارج کردن آن از دستور مجلس ششم و ... از آن جمله اند.
۳- واقعيت ديگری که وجود دارد برنامه ريزيی است که حاکمان برای تقلب گسترده در انتخابات به نفع احمدی نژاد و با حمايت شورای نگهبان و شخص خامنه ای کرده اند . جالب است اين بار بنا بر اعلام صادق محصولی" وزير" کشور احمدی نژاد از حدود ۴۵۰۰۰ صندوق رای بيش از ۱۴۰۰۰ آن سيار است!يعنی بيش از ۱۰ برابر دوره های پيشين! پر واضح است نظارت نمايندگان نامزدها بر اين صندوقها اگر غير ممکن نباشد ،بسيار مشکل است و اين تعداد صندوق رای سيار با احتساب ۱۰۰۰ رای در هر صندوق يعنی حدود۰۰۰ ۱۴۰۰۰ رای برای جناب احمدی نژاد و تجربه نشان داده است که اين تقلبات انجام ميشود .
-و نامزدها هم( نيمچه )اعتراض می کنند .
-و شورای نگهبان کار خود را می کند و نتايج دلخواه خود را اعلام می کند

-و نام آن را تنها " بد اخلاقی" انتخاباتی می گذارند
-و در پايان رای گيری و در زمان اعلام نتايج متصديان وزارت کشور( همانند اقای موسوی لاری و خود آقای خاتمی در "انتخابات " سال ۸۴ )نيز آن را سالمترين انتخابات نام می نهند
-و رييس جمهور منتصب مقام عظمای ولايت و شورای نگهبانش مشغول بکار می شود .
و فريادهای اعتراضی نامزدها چون به محدوده حفظ نظام محصور است به جايی نمی رسد و همچون آقای کروبی ممکن است تا دور بعد هم به درازا بکشد... اما کو اثری؟!
واقعيت اينست :نامزدهايی که حتی توانايی حفظ آرای خود را ندارند و در همين اولين گام درمانده اند ، چگونه می توانند حافظ حقوق مردم و حامل خواستهای آنان بر ای ايجاد جامعه ای بهتر باشند؟
۴-همه آنچه گفته شد برای روشن شدن معنای بهتر و دقيق تری از" واقع نگری و عمل گرايی" طرفداران رای دادن بود و الا بزرگترين واقعيت اينست که در نظامی که ولايت فقيه نه تنها خود را حاکم بلا منازع بر جان و مال و حيثيت و شرف مردم و کشور ميداند بلکه خواست خود را با انجام هر عمل نا مشروعی همچون تقلب در آرای مردم اعمال می کند و پس از ان نيز پشيزی اعتبار برای نهادهای نظام قائل نيست و با انواع و اقسام حيل و محموله های خود ساخته نظير حکم حکومتی(که از قضا همين آقايان اصلاح طلب در مقابل قبول صلاحيت آقای معين به حکم حکومتی رهبر نظام نيزتن دادند) خواست خود را به کرسی می نشاند و همه دستگاههای حکومتی را بی اعتبار می کند ، رای دادن مردم به معنای پذيرش صغير بودن و قيموميت ولی فقيه و اعطای مشروعيت به اوست. اين تجربه را يکبار مردم ما در ۲ خرداد۷۶ عمل کرده اند و نتايجش را در نحوه برخورد خاتمی در ماجرای کوی دانشگاه و بسته شدن فله ای مطبوعات و ...آخر سر عقب نشينی در تقلب های انتخاباتی شورای نگهبان و ...ديده اند . از چه رو مردم را دوباره به تکرار آن تجربه های امتحان پس داده آنهم ناصحيح می خوانيد؟
انتخاب مبتنی بر واقعيات و عمل گرايانه ، آگاه نمودن مردم به ضرورت تغيير بنيادين در نظام حاکم و رفع مانع اصلی استقرار حاکميت ملی يعنی ولايت فقيه است که تحريم گامی موثر در اين مسير است . اثرات تحريم بر روند تشکل جامعه بر حقوق خود را مجالی ديگر بايد.





















Copyright: gooya.com 2016