یکشنبه 17 خرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آزادی، ما آزادی می‌خواهیم!، اشپیگل آنلاین، برگردان از الاهه بقراط

اشپیگل آنلاین
کسی که این جمعه شب را یک هفته پیش از انتخابات در تهران به چشم دیده باشد، باید به این نتیجه برسد که ایران در آستانه یک انقلاب کوچک قرار دارد: یک حرکت آزادی‌بخش پیش از همه از سوی جوانانی که سرانجام می‌خواهند از هر آن آزادی که از غرب می‌شناسند، لذت ببرند. ولی تغییراتی که این تظاهرکنندگان خواهان آن هستند، تا ساختارشکنی نشود، قابل تحقق نیست

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


azadi_boghrat_1.jpg
این هم گزارشی از تهران و تصویری که به طور عموم در رسانه‌های غرب درباره این روزهای ایران منتشر می‌شود. این تصویر را ابتدا با تصویرهای دورانی که خاتمی در پی آن به ریاست جمهوری رسید مقایسه کنید و سپس آن را به خاطر بسپارید تا بتوانید آن را با دوران پس از موسم رأی‌گیری 88 مقایسه کنید. برای رسانه‌های غربی و کارمندانشان فرقی نمی‌کند این تصاویر چگونه و در چه جهت تغییر کنند. ولی برای تقویت حافظه ما ایرانی‌ها بسیار مفید است. بی‌تردید ایران در آستانه یک تغییر و تحول تاریخی قرار دارد. مسئله اما تنها بر سر تشخیص جهتی است که ما را به آن می‌رساند. این گزارش مستقیم از تهران به اشپیگل آنلاین (6 ژوئن) رسیده است.


ساعت کمی از ده جمعه شب گذشته است. ترافیک در شمال شهر تهران بند آمده و اتومبیل‌ها تنگ هم توقف کرده‌اند. صدای بوق گوش را کر می‌کند. ولی در این شب داغ تابستانی که همه شیشه اتومبیل‌ها را تا ته پایین کشیده‌اند، این یک ترافیک معمولی نیست. تظاهرات است. پارتی است، و شاید پیش‌درآمد یک تغییر تاریخی.

آدمها جشن می‌گیرند، شادی می‌کنند، صدای موسیقی در فضا طنین افکنده است، جوانان در خیابان می‌رقصند. چیزی که در ایران [امروز] عادی به شمار نمی‌رود. دختران جوان از درون اتومبیل‌هایی که به رنگ سبز تزیین شده‌اند، با صدای بلند می‌گویند: «آزادی، ما آزادی می‌خواهیم!» مردان جوانی که سوار بر موتور میان اتومبیل‌ها ویراژ می‌دهند و پرچم‌های سبزشان را در هوا به اهتزاز در می‌آورند، فریاد می‌زنند: «مرگ بر شورای نگهبان!»

بانوی مسنی از شیشه عقب یک اتومبیل اعلام می‌کند که خواهان حقوق بیشتر برای زنان است. مرد جوانی می‌گوید: «من می‌خواهم حق داشته باشم بتوانم با دوست دخترم دست در دست هم در خیابان راه برویم». همه جا هزاران دست به علامت پیروزی انگشت‌هایشان را نشان می‌دهند. هر بار فریادهایی یکصدا به گوش می‌رسد: «فقط موسوی، فقط موسوی!»

اینان هواداران حسین موسوی، یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری هستند که امشب در میدان تجریش گرد آمده‌اند. فراخوان به این گردهمایی در طول روز به سرعت در سراسر تهران پخش شد. بدون تبلیغ رادیویی، بدون اعلامیه، فقط شفاهی و از طریق اس ام اس. حالا همه‌شان گرد آمده‌اند.

اینان دهها هزار نفری هستند که خواهان پیروزی موسوی اصلاح‌طلب، با رنگ انتخاباتی سبز، در انتخابات جمعه آینده هستند. اکثر آنها را مردان جوان تشکیل می‌دهند. سن بیش از شصت درصد ایرانیان زیر سی سال است. ولی در بین آنان می‌توان خانواده‌های بزرگ، زن و شوهرها، زنان مسن چادری و دختربچه‌هایی را دید که روسریشان فقط یک پرچمک است. آنچه آنها از نامزد انتخاباتی خود انتظار دارند، خیلی زود روشن می‌شود: «تغییر». شعار اوباما بر بسیاری از اتومبیل‌ها چسبیده است: «رویکردی نوین به جهان». پلاکادها خواهان فصل جدیدی در سیاست خارجی ایران هستند که ثبات بیشتری داشته باشد.

کسی که این جمعه شب را یک هفته پیش از انتخابات در تهران به چشم دیده باشد، باید به این نتیجه برسد که ایران در آستانه یک انقلاب کوچک قرار دارد: یک حرکت آزادی‌بخش پیش از همه از سوی جوانانی که سرانجام می‌خواهند از هر آن آزادی که از غرب می‌شناسند، لذت ببرند. یک مخالفت از سوی کسانی که جانشان از محمود احمدی‌نژاد به لب رسیده است که با هر حضورش در صحنه سیاست بین‌المللی ماجرا آفریده و آبروی ایران را برده است.

طرفداران موسوی در انتقاد از احمدی‌نژاد هیچ ملاحظه‌ای ندارند. آنها درباره ظاهر نامرتب رییس جمهوری‌شان قافیه می‌بافند: «یک هفته، دو هفته، محمود حموم نرفته». بسیاری از آنها پاکت پفک نمکی «چی‌توز» را در دست گرفته‌اند که گویا عکس میمونی که روی آن موتورسواری می‌کند، خیلی به احمدی‌نژاد شبیه است.

اینکه موسوی در انتخابات 12 ژوئن برنده شود، منتفی نیست. به دلیل نبود امکان نظرسنجی‌های مستقل تقریبا اصلا نمی‌توان نتیجه انتخابات را در ایران پیش‌بینی کرد. این موضوع چهار سال پیش هم خود را نشان داد. در آن زمان در حالی که نام احمدی‌نژاد به عنوان شهردار تهران هیچ مفهومی برای مردم نداشت، ولی در کمال شگفتی در دور دوم انتخابات پیروز شد. رقبای احمدی‌نژاد همان زمان از تقلب در انتخابات سخن گفتند.

آنچه اما در هفته گذشته مشخص شده این است که این بار نیز انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد. هیچ یک از چهار نامزد نیمی از جمعیت را به دنبال خود ندارد. نه احمدی‌نژاد که به عنوان یک ناسیونالیست اسلامی تلاش می‌کند آرای لایه‌های پایین جامعه را به چنگ آورد و نه حسین موسوی.

موسوی در دهه هشتاد یک نخست‌وزیر مکتبی بود که سپس به یک اصلاح‌طلب محافظه‌کار تبدیل شد. وی حامی محمد خاتمی، رییس جمهوری قدرتمند پیشین بود و حالا بزرگترین امید اپوزیسیون به شمار می‌رود.

در سوی دیگر مهدی کروبی و محسن رضایی قرار دارند: کروبی اگرچه یک روحانی است ولی در میان این چهار نفر از همه لیبرال‌تر است. با بنیادگرایی مخالف است. می‌خواهد در دولت خود زنان را به وزارت برساند و ایران را در عرصه بین‌المللی احیا نماید. لیکن با وجود این وعده که در صورت پیروزی به هر ایرانی ماهانه پنجاه یورو خواهد پرداخت، به نظر می‌رسد در مبارزه برای کسب آرای اپوزیسیون از موقعیت مهمی برخوردار نیست. تنها نامزدی که به نظر می‌رسد در این مسابقه ریاست جمهوری پیشاپیش باخته است، محسن رضایی است. رضایی در کنار احمدی‌نژاد، دومین نامزد محافظه‌کاران است. احمدی‌نژاد در صورت شکست، تنها رییس جمهوری اسلامی است که در مقام خود برای بار دوم ابقا نمی‌شود.

با این همه، اگر یک اصلاح‌طلب به ریاست جمهوری ایران برگزیده شود، آنگاه تغییراتی که تظاهرکنندگان در این جمعه‌شب خواهان آن هستند، تا ساختارشکنی نشود، قابل تحقق نیستند. قدرت در ایران مانند پیش در دست روحانیان طراز اولی است که در شورای نگهبان گرد آمده‌اند و به شدت بر اصول انقلاب اسلامی تأکید می‌کنند. این شورا عالی‌ترین مرجعی است که سکان کشور را در دست دارد و اساسا افراد را برای نامزدی در انتخابات تعیین می‌کند. این چهار نامزد که ایرانیان باید از میان آنان یک نفر را برگزینند، همگی با حساسیت از سوی شورای نگهبان دست‌چین شده‌اند. از این رو از هیچ کدام از آنها نمی‌توان تغییر چندانی را انتظار داشت.

با این همه حتی برای خود ایرانیان نیز شگفت‌انگیز است که چالش‌های سیاسی در این روزها در ایران به چه شکل عریانی جریان دارد. نه تنها در کوچه و خیابان، بلکه حتی در تلویزیون دولتی. مناظره تلویزیونی نامزدهای ریاست جمهوری یک پدیده کاملا نوین در ایران است. در یک مناظره یک ساعت و نیمه موسوی عنوان کرد که احمدی‌نژاد ایران را به سوی «دیکتاتوری» هدایت می‌کند و با انکار هولوکاست به وجهه ایران و آبروی ایرانیان ضربه می‌زند. موسوی احمدی‌نژاد را متهم کرد که «افراطی، سطحی و ماجراجو» است و یک سیاست خارجی افراطی را پیش می‌برد.

رییس جمهوری هم تلافی کرد و موسوی و حامیان بلندپایه وی را متهم کرد که علیه وی توطئه کرده‌اند. احمدی‌نژاد در عین حال علی‌اکبر رفسنجانی، رییس جمهوری پیشین را که از حامیان موسوی است متهم کرد که برای خود ثروت اندوخته است. این اتهام سنگینی به رفسنجانی است که همچنان یکی از بانفوذترین مردان کشور به شمار می‌رود.

از نظر مضمون اما هم در بحث‌های سیاسی و هم در فراخوان‌های انتخاباتی چیز زیادی گفته نشده است. مهم‌ترین مسئله ایران در حال حاضر همانا فلاکت اقتصادی است. البته قیمت بالای نفت در ماه‌های گذشته خزانه جمهوری اسلامی را با پول انباشت ولی اقتصاد کشور که سومین ذخایر نفت جهان را دارد، به شدت بیمار است. ایران با تحریم‌های اقتصادی از سوی جامعه بین‌المللی دست به گریبان است. تقریبا یک چهارم از درآمد ناخالص ملی صرف سوبسید کالاهای مصرفی مانند برق و بنزین می‌شود. تورم حدود سی درصد تخمین زده می‌شود. نرخ بیکاری در این کشور هفتاد میلیونی بیست درصد است.

هیچ کدام از کاندیداها تا کنون نتوانسته‌اند برنامه‌ای ارائه دهند که بتواند با این بحران پایدار مقابله کند. یکی از دلایل آن این است که برای پایایان دادن به این بحران، تغییر استراتژی ایران در برنامه‌های هسته‌ایش ضرورت دارد. موسوی و کروبی، که هر دو اصلاح‌طلب هستند، چراغ سبز دادند که آماده‌اند انرژی هسته‌ای را جهت مصارف صلح‌آمیز زیر نظارت بین‌المللی تولید کنند. لیکن آیا اینکه مردم هم همین را می‌خواهند و انتخاب می‌کنند و یا شورای نگهبان و دستگاه روحانیت از چنین برنامه‌هایی استقبال می‌کند یا نه، تنها زمانی معلوم خواهد شد که نتیجه انتخابات روشن شده باشد.

تا آن زمان یک هفته، و یا در صورت کشیدن انتخابات به دور دوم، دو هفته وقت هست. برای جوانانی که در میدان تجریش جشن می‌گیرند، همین مدت هم فرصتی است برای آزادی‌های کوچکی که حکومت تحمل‌اش می‌کند. آنها زیر پوشش مبارزه انتخاباتی خیلی کارها می‌توانند بکنند که در روزهای دیگر ممنوع به شمار می‌روند. دختری به عنوان پیش‌درآمد آن آزادی که آرزویش را دارد، لچک را از سر برداشته است. لچک روی شانه‌هایش افتاده و موهای کوتاهش که به زیبایی آرایش شده است، دیده می‌شود.

در این میان، گشت‌هایی که در روزهای دیگر هیچ ملاحظه‌ای ندارند، این روزها بدون آنکه اقدامی کنند، فقط تماشا می‌کنند.





















Copyright: gooya.com 2016