شنبه 30 خرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مشاهدات و احساسات سه شاهد عینی از حوادث امروز در تهران و اصفهان (شنبه ۳۰ خرداد)

... صدای الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور که الان دارد به گوشم می رسد از شدت دردم کم می کند .

امروز واقعا راهپیمایی وحشتناکی بود. اولش خوب بود من و چند نفر از دوستانم که در تحصن استادان دانشگاه تهران بودیم ساعت ۳ از دانشگاه تهران راه افتادیم به سمت میدان انقلاب. پیاده رو مملو از جمعیت بود و در خیابان هم نیروهای پلیس به اشکال مختلف . کم کم که به سمت آزادی می رفتیم از پیاده رو بدون هیچ گونه شعاری . یکدسته پلیس مشکی پوش حمله کردند و مردم مقاومت کردند. ۲ نفر را می خواستند دستگیر کنند که مردم نجاتشان دادند و پلیس ها را هول دادند و بعد ما به خیابان اصلی رفتیم.

تعداد زیادتر شد و ما شعار نیروی انتظامی حمایت حمایت سر دادیم که دستور حمله دادند وبه ما حمله کردند. من چون صف اول نبودم سری های اول باتوم و شلاق های چرمی که حتما دیده اید می خوردند و ریختند زمین و من و بقیه که صف سوم بودیم ماندیم زیر دست و پا خیلی وحشتناک بود.

فقط یادم میاید مرا بلند کردند و فقط من لنگان لنگان می دویدم که باتوم نخورم و بعد از مدتی دیدم نمی توانم راه بروم و پایم به شدت درد می کند و ورم وحشتناکی کرده که نشستم کنار خیابان.

پلیس ها و مردم دورم جمع شدند و می گفتند حرکت کن و من نمی توانستم تا اینکه یکی مرا سوار آمبولانس کرد. خوشبختانه دو نفر آشنا را دیدم که آمدند و مرا از آمبولانس پیاده کردند که این آمبولانس ها مورد اعتماد نیستند و معلوم نیست مجروحین را کجا می برند.

یکی از دوستان ماشینی گرفت و مرا به اورزانس بیمارستان امام خمینی بردند. وقتی وارد شدیم همانطور که من را روی برانکارد می گذاشتند یکی از پرستار ها آمد و گفت اگر مخارجش برات مهم نیست اسم و مشخصاتت را اشتباهی بگو والا می آیند دنبالت و دستگیرت می کنند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


قیامتی بود بیمارستان پر از مجروح و پر از ماموربود. یکی که چاقو خورده بود و حالش خیلی بد بود مامور اطلاعات ازش می پرسید کسانی که همراهت بودند را نام ببر . بیرحم ها حال آدم را بهم می زدند از من سوال کردند دوستم گفت زمین خورده و پایش به جدول خورده و دست از سر ما برداشتند.

خلاصه از پای من عکس برداری کردند و مسئول رادیولوزی گفت استخوانش نشکسته و بافت های ماهییچه ای صدمه دیده در واقع له شده و من و دوستم که نگاه کردیم دیدیم سالن پراز مامور است و برای دستگیری آمده اند. با هزار بدبختی خودمان را به بیرون از بیمارستان رساندیم و مرا به خانه رساندند دست و پای چپ و صورتم صدمه خورده و ورم زیادی کرده یکی از دوستان اورتوپد قرار است آخر شب بیاید و عکس را ببیند و دستورات لازم را بدهد. خیلی مهم نیست ولی این بیرحمی ها و این شقاوت ها خیلی اذیتم می کند.

...

من چیزی که خبر دارم اینه که مردم در خیابان شادمان مقاومت خوبی کردن ، چون سر و ته خیابون رو بسته بودن دو تا از نیروهای گارد ضد شورش رو کاملا خلع سلاح کردن و با کوکتل مولوتف با بسیج و لباس شخصی جنگیدن.

پل ستارخان رو کاملا بستن و ایستگاه پلیس رو به آتیش کشیدن و ماشین آتش نشانی رو هم تمام ابشو خالی کردن. اما در نواحی کوچه ها و خیابون های منتهی به انقلاب به دلیل اینکه انسجام نداشتن نتونستن مقاومت کنن.

...

اصفهان امروز عین پادگان بود تمام شهر را مامورها و گاردی ها گرفته بودند. من در عجب بودم این همه آدم اینا از کجا آوردند. قرار بود تجمع توی چهارباغ برگزار بشه اما وسط چهارباغ یه جمع شکل گرفت.

ریختن مردم را زدند و اصلاً اجازه ندادند مردم در گروه های هر چند کوچک هم کنار هم جمع بشوند. اما الآن هم خیابانها خیلی شلوغه و مردم با ماشینها خیابانها را بستند و بوق می زنند. امشب عجیب توی محله ما تعداد الله اکبر گوها زیاد شده و افراد زیادی روی پشت بامها با چنان فریادی الله اکبر می گویند که صدا تا مسافت زیادی پخش میشه از شیراز هم من خبر دارم که مردم جمع شدند اما درگیری اونجا خیلی شدید بوده.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016