چهارشنبه 3 تیر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جمهوری اسلامی و فرآيند فروپاشی، فريدون احمدی

فريدون احمدی
آقای موسوی نيز می داند که اين سبز، ديگر "سبز سادات" نيست، فرياد سبز انسان ايرانی بويژه زن ايرانی است عليه هرگونه تبعيض و تحميل و برای رويش آزاد زير آفتاب رها از حجاب ابر. و حتا آن فرياد "الله اکبر" نيز در يک نطام دين سالار همان فرياد "مرگ بر ديکتاتور" است و اين که می خواهد به پاسدار حکومت اسلامی بگويد: "من اعتراض دارم اما مرا مکش"

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


پيش از انتخابات و در روند رويارويی های انتخاباتی، عقلانيت نظام جمهوری اسلامی از سويی و افراط و گارد نظام از سوی ديگر در برابر يکديگر صف آرايی کردند. اين صف آرايی به تدريج مضمون روشن تری يافت و عقلانيت نظام در سمت دفاع از جمهوريت آن و گارد آن در هيات ولايت و اسلاميت ولايی بروز بيرونی يافت. دو جنبه تضادمند جمهوريت و اسلاميت ولايی نظام، همزاد جمهوری اسلامی است. سالها تسلط جنبه ولايی و نقش نمادين و اجرايی وجه ديگر، نوعی همزيستی ميان اين دو وجه را امکان پذير می کرد. سياه کاری های فزون از حد چهار ساله دولت احمدی نژاد، زياده خواهی ولايت فقيه و کوشش امنيتی – نظامی های پشت سر آن برای يکسره کردن آن تضاد، تعارضات ساختاری نظام را تشديد کرد و به آن خصلتی حذفی بخشيد. يکی بايد جای را برای ديگری خالی می کرد. در اختيار داشتن دولت وامکانات و قدرت ناشی از ميليارد ها دلار درآمد نفتی کشور، در يک نظام فاسد، هرگونه فساد و تقلب و جنايتی رابرای بخش ولايی- پادگانی مقبول جلوه می دهد. از سوی ديگر پايداری و پيگير بودن مدافعين عقلانيت و جمهوريت نظام در مجموعه و سيستمی تئوکراتيک که اساسا و در بنياد با عقلانيت و منطق و نياز زمانه در تعارض قرار دارد، لاجرم اين مدافعين را به سوی تقابل با اساس و به قول خودشان عمود و ستون خيمه نظام که همان ولايت باشد سوق می دهد. اين همان سيری است که تاکنون آقايان مير حسين موسوی و کروبی پيموده اند و خاتمی در دوره خود نخواست بپيمايد .
خواست اصلاح نظام و عقلايی کردن کارکرد آن همسو و همزمان است با برآمد جنبشی عميق و گسترده برای حقوق مدنی و شهروندی در ايران و همزمان است با گسترش و غلبه گفتمان دموکراسی و حقوق بشر و سکولاريسم در سطح کنشگران فرهنگی، سياسی جامعه بر گفتمان ها و ديسکورس های ديگر. آن تقلب و توهين بزرگ به خرد و موجوديت و رای و عاطفه مردم ايران، آتش پنهان را برافروخت و بغض فروخفته جامعه را ترکاند.
با به ميدان آمدن مستقيم آيت الله خامنه ای و حکم صريح او مبنی بر سرکوب خونين و عيان جنبش مدنی مردم ايران، اين مبارزات وارد فاز جديدی شد. او در خطبه های نماز جمعه قدرت و سرنوشت سياسی خود را با سرنوشت احمدی نژاد پيوند زد. خامنه ای بر اين ارزيابی و باور که او برای جلوگيری از دامنه و ژرفش يافتن اعتراضات، بر مبنای "عقلانيت" و مصالح نظام در مقابل خواست مردم داير بر لغو انتخابات نرمش نشان داده و به نوعی "مصالحه" تن خواهد داد، خط بطلان کشيد. پاسخ مشت آهنين وی را روز شنبه جوانان شجاع ايرانی با مشت های گره کرده و سينه های فراخ در برابر گلوله های پاسداران نظام دادند. ازآن شنبه سرخ، سی خرداد، ديگر تحولات در ايران سير و مضمون ديگری يافت. باور کنيم آنچه که اينک در ايران می گذرد، اين جنبش همگانی برای آزادی و دموکراسی، سرآغاز يک انقلاب است. انسان ايرانی قامت افراشته بانگ برآورده است که اينک منم برای همه حقوقم هم به مثابه فرد، هم به مثابه يک ملت به ميدان آمده ام.
اين جنبش، رنگ ها و سمبل ها را نيز باز تعريف می کند. از جمله است رنگ سبز و موج سبز. آقای موسوی نيز می داند که اين سبز، ديگر "سبز سادات" نيست، فرياد سبز انسان ايرانی بويژه زن ايرانی است عليه هرگونه تبعيض و تحميل و برای رويش آزاد زير آفتاب رها از حجاب ابر. و حتا آن فرياد "الله اکبر" نيز نه فراخوان به دين و بازگشت به ارزش های انقلاب اسلامی، بلکه در يک نطام دين سالار همان فرياد "مرگ بر ديکتاتور" است و اينکه می خواهد به پاسدار حکومت اسلامی بگويد: "من اعتراض دارم اما مرا مکش".
اينکه فرجام اين انقلاب چه باشد و چه از درون آن بيرون آيد روشن نيست اما روشن است که حتا در صورت در هم شکستن آن هم ايران ما به دوران پيش از انتخابات بر نخواهد گشت، قطعی است جمهوری اسلامی امکان بازسازی خود به گونه ای که پيش از تحولات اخير بود را به هيچ وجه نخواهد داشت وتوازن نوينی بين حکومت و مردم شکل خواهد گرفت، و ديگر اينکه دستاوردهای دموکراتيک ارزشمند مردم در مبارزات اخير که حاصل آن همه پايداری و جانفشانی اعجاب انگيز جوانان ماست، بازپس گرفتنی نيست.
روزگار دشواری است و جان های عزيزی از کف رفته اند اما افق روشن است. فرآيند فروپاشی آغاز شده است و به فرجام خواهد رسيد. نه در آينده ای دور، نه چند سالی ديگر که در آينده ای نزديک. تاريخ هم اکنون و همين جا دارد نوشته می شود. "ندا" را نمی شنويد؟ از شب دو دانگی نيز نمانده است. مطمئن باشيد. مطمئن!

فريدون احمدی
[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016