گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان![]()
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! انتشارات مجله آرش منتشر کرد: کلاغ و گل سرخ خاطرات زندان مهدی اصلانیپخش سراسری: کتاب فروغ کُلن. آلمان مهتاب مديون چشم ها است کلاغ و گل سرخ خاطرات مهدی اصلانی است از زندان های جمهوری اسلامی در فاصله ی سال های ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷؛ از شبِ تازيانه تا سالِ دار؛ از شبِ چشم بند تا دوزخ سالِ ۱۳۶۷؛ از طلوعِ زخم تا پاييزِ غروبِ نگاهِ دوست. کلاغ و گل سرخ قصه ی نامکرری است از گلويی ديگر. قصه ی زندان، هميشه همان است: فرياد از جورِ کلاغ و يادِ بغض سازِ گل سرخ؛ انگار هميشه صدای ياران می خواهد چشم ها را به پرده ی نبردِ ياران بخواند. کلاغ به روايت قصه ای از جهان اسطوره ها، معلمِ اولِ گورکنی است: قابيل برادر خود، هابيل، را کشته است، اما نمی داند جسد برادر را چه گونه از چشم ها پنهان کند. کلاغی، کلاغِ مرده ای بر منقارش، در کنارِ قابيل می نشيند؛ تا رسمِ دفنِ برادر به او بياموزد. به روايتِ قصه ی ديگری از جهانِ اسطوره ها، کلاغ همه ی اعضای قبيله ی خويش را به فصل زمستان زيرِ کوهی از بهمن دفن می کند. به اين اميد که به فصلِ بهار چشم های مرده گان بخورد. کلاغ هم رازِ مرگِ برادر دفن می کند هم چشمِ نعشِ برادر میخورد. کلاغ کوری می پراکند. گل سرخ به روايت قصه ای از جهانِ اسطوره ها نماد عشق است. اولين گل سرخ از خون آدونيس، معشوق آفروديت، الهه ی زيبايی، می رويد. به روايت قصه ی ديگری از جهان اسطوره ها، در جشن هايی که در يونانِ باستان، به افتخار ديونيزوس، خدای شراب، برپا می کنند، گل سرخ به نماد سکوت تبديل می شود؛ چه می تواند سرمستان را مهارکند تا سخنِ گزاف نگويند. گل سرخ هم از خون عاشقان می رويد هم سرمستان را هشدار می دهد که سخن به هنگام بگويند. کلاغ و گل سرخ ساختِ جهانی حماسی را نمادين می کند: در يک سو چشم¬ کُش ها ايستاده اند؛ در يک سو عاشقانی که راز معشوق در سينه پنهان می کنند. کلاغ و گل سرخ روايتِ چشمی است که از منقارِ کلاغ ها گريخته است تا رازِ سکوتِ عاشقان بگويد. کلاغ و گل سرخ همان حماسه را از گلويی ديگر نامکرر می کند. خاطرات مهدی اصلانی همان را جور ديگری نامکرر می کند؛ روايتی از کوچه ها، جای شعرها، کوچکی ها، پهلوانی ها، باخت ها، بخت ها، راست ها، خطاها، ناممکن ها، ناتوانی ها، باران ها، سازها، باغِ چشم ها. خاطراتِ مهدی اصلانی همان را بر ديوارِ زندانِ ديگری نامکرر میکند: Copyright: gooya.com 2016
|