گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! خداحافظی طولانی، مخالفان در ايران به حمايتهای معنوی ما نياز دارند، روزنامه پوليتيکن دانمارک، ترجمه بهروز ارونقینوشتهی ويبک ِ اسپرينگ
سير رويدادهای اخير در ايران گواه بر اين است که انقلاب اسلامی بعد از گذشت سی سال ديگر پير و فرتوت شده و پاسخگوی خواستها و نيازهای جوانانی که بعد از انقلاب متولد شدهاند نيست. به عبارت ديگر اين تنها تقلب در انتخابات نيست که احمدی نژاد بايد با آن دست و پنجه نرم کند. اين اولين بار نيست که رژيم تلاش میکند فريادهای خواستار تحول و دگرگونی در ايران را به زور اسلحه خاموش کند؛ ولی اين بار وسعت اعتراضات بيش از آن است که به آسانی بتوان آن را سرکوب کرد. به همين دليل اوضاع اخير تفاوت چشمگيری با مثلاً اعتراضات دانشجويی در سال ۱۹۹۹ دارد؛ زمانی که دوسال از انتخاب محمد خاتمی به رياست جمهوری میگذشت. در مقابله با اين اعتراضات، خاتمی غافلگير جناح محافظهکارِ رژيم شد که به سرعت اين اعتراضات را وحشيانه سرکوب کرد. با اينحال خاتمی در انتخابات ۲۰۰۱ برای دور دوم به رياست جمهوری انتخاب شد، در حالیکه در همين دوره از سوی همتای امريکايیاش جورج بوش زير فشار قرار گرفت. دکترين جورج بوش معروف به «محورِ شرارت» توجيه لازم را در اختيارِ جناحِ محافظهکارِ ايران قرار داد تا جناحِ خاتمی را از ميدان به در کند. حاصل اين روند پيروزی احمدی نژاد در انتخابات بعدی بود. بسياری از ناظران و تحليلگران، وقايع امروز ايران را با وقايع اروپای شرقی در سال ۱۹۸۹ مقايسه میکنند. از جملهی اين ناظران برژينسکی، مشاور امنيتی امريکا در زمان انقلاب ايران در سال ۱۹۷۹ و يکی از متفکران مطرح در زمان اوج اعتراضات کارگری در لهستان است. برژينسکی در مصاحبه تلويزيونی تأکيد میکند: وقايع اخير در ايران میتواند آغازی بسيار طولانی برای پايان حکومت اسلامی باشد. برژينسکی معتقد است تفاوت عمده بين وقايع ايران و وقايع اروپای شرقی در ۱۹۸۹ «ناسيوناليزم غليظی» است که در اروپای شرقی وجود داشت. اتفاقی که در اروپای شرقی رخ داد، قيامی مردمی عليه سلطهی مسکو بود، در حالیکه جنبش ايرانيان جنبشی يکپارچه عليه نيروی خارجی نيست، و به همين دليل گرايشات مختلفی را درون خود جای میدهد. اين را هم بايد اضافه کرد که ناسيوناليسم در ايران هم گرايشی قوی است ولی تنها برای جناح احمدی نژاد که تلاش میکند اتحادی عليه دشمنان خارجی شکل دهد. جنبش آزادیخواهانهی مردم، به عکس خواهان نوعی همسويی با غرب است. اين وضعيت اهميت دقت غرب را در موضعگيریهای سياسی خود چندين برابر میکند. باراک اوباما با، رئيس جمهور امريکا روش درستی را انتخاب کرده است؛ حمايت کامل و همه جانبه از اعتراضات مردم، و در عين حال خودداری از موضعگيریهايی که میتواند دخالت سياسی در امور ايران تلقی شود. چنين موضعگيریهايی سبب عدم توفيق ملاها در شگرد معمولشان يعنی شعار «امريکا، شيطان بزرگ» میشود و تنها متعصبها که ديگر تعدادشان بسيار کمتر از ايرانيان معمولی است تحت تأثير آن قرار میگيرند. البته باراک اوباما، مورد انتقاد فراوان جناحهای محافظه کار امريکاست که طالب برخورد مستقيم با ايران هستند. آيا آنها چيزی نظير ميدان پيان يامين ( چين۱۹۸۹) در ايران میخواهند؟ شکی نيست که هر گونه دخالت مستقيم سياسی در اوضاع اخير ايران میتواند خطر به راه افتادن يک حمام خون بزرگ را در اين کشور افرايش دهد؛ چرا که توجيه لازم را برای سرکوب بیرحمانهی مخالفان در اختيار رژيم اسلامی قرار میدهد. غرب در گذشته با مائو و استالين بر سر ميز مذاکره نشسته است، اکنون هم بايد همين کار را با احمدی نژاد انجام دهد. بايد به ملت ايران، و نه به احمدی نژاد، اجازه داده شود تا اورانيوم را در ميزان محدود و تحت نظارت بينالمللی غنی کند. مناقشه بر سر برنامهی اتمی ايران بايد به نحوی از سوی غرب هدايت شود که حاصل آن سرکوب و فشار بيشتر مردم در ايران نشود. با تجربهی دوره رياست جمهوری جورج بوش، اوباما به خوبی تأثيرات منفی سياست مداخلهگر امريکا در ايران را- که ضربهی فراونی به روند تغييرات دموکراتيک در اين کشور زده- درک کرده است. حال ببينيم چه دوستانی برای ايران باقی ماندهاند. شايد مهمترين اين دوستان روسيه باشد. ديمتری مدودف از نتيجهی انتخابات ايران حمايت کامل کرده است، و او کسی است که میداند چه میگويد، وقتی سابقهی تقلب در انتخابات در روسيه را مد نظر قرار دهيم. هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا خود را بهترين دوست احمدی نژاد میداند. چاوز آشکارا در همهی انتخابات ونزوئلا از سال ۲۰۰۳ تقلب کرده و با سياست و تحريکات خود، تحمل امريکا را به چالش گرفته است، ولی هر بار به دليل برخورداری از درآمد سرشار نفت توانسته قدرت را کماکان در دستهای خود حفظ کند. به نظر روزنامهی Caras Chronicles روند تحولات در ونزوئلا عاقبت خوشی را نويد نمیدهد، و اگر تحولات اخير ايران را با وضعيت موجود در ونزوئلا مقايسه کنيم، متأسفانه اميد چندانی برای طرفداران موسوی در ايران باقی نمیماند. تجربهی سالهای سال به ما آموخته است که بیاعتنايی ديکتاتورهای نفتی را به آنچه در خيابانها رخ میدهد دست کم نگيريم. وقتی انقلاب بچههای خود را قربانی کند، آغاز نابودی ِ آن فرارسيده است.
Copyright: gooya.com 2016
|