جمعه 6 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"نوشابه‌ای برای خودم"، دومين نوشته وبلاگ محمدعلی ابطحی از زندان

"امروز تصميم گرفته‌ام در اين ماه رمضانی که آشاميدن حرام است برای خودم نوشابه‌ای باز کنم حسابی. آدم وقتی مدتی تلويزيون نديده باشد و ييهو تلويزيون‌دار شود، تنها هم باشد چه شوقی برای ديدن تلويزيون جمهوری اسلامی پيدا می‌کند!! پريشب که دادگاه دوستان بود و تلويزيون در کانال‌های مختلف پخش می‌کرد، هم به خاطر موضوع و هم به خاطر بيکاری و هم از سر ذوق تلويزيون ديدن. همه کانال‌های مختلف را به صورت تکراری گوش کردم. لابد شماها هم ديديد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


من سه هفته پيش در دادگاه درخواست کردم کمی حرف بزنم. در آن جا به عنوان يک تحليلگر سياسی و از موضع اصلاحات که بی‌دليل قربانی جريانی شد که خودش اعلام می‌کرد اصلاحات را قبول ندارد، نقدهايی از سر استدلال به جريانات بعد ار انتخابات انجام دادم. آن را واقعا شجاعت می‌دانستم. شجاعت گفتن آن چه باور دارم. همان شجاعتی که در موقع انتخابات هم بروز دادم و وقتی همه اصلاح‌طلبان به سراغ مهندس موسوی رفتند که بازی برنده انتخابات خاتمی را به هم ريخته بود، من به اردوگاه کروبی پيوستم که اعتراضم را به آمدن بی دليل آقای موسوی اعلام کنم. آن موقع هم يادتان هست که چه فشاری تحمل کردم ولی کم نياوردم. من اعترافی نکرده بودم که زير فشار باشد. هيچوقت هم اعتراف در زندان را قبول نداشتم و بارها عليه ابن کار مطلب نوشتم. من در دادگاه استدلال‌هائی برای شرايط بعد انتخابات ارائه کرده بودم که باورم بود. گرچه آن استدلال‌ها با بازی بزرگانی که قرار بود همه ما را بازی دهند منافات داشت. خيلی‌ها راجع به من خيلی حرف‌ها زدند. مثل همان فشارهای دوران انتخابات. اما خوشحالم که با همان صداقت هميشگی با شما حرف زدم و آن چه باور داشتم، را گفتم. در جريان محاکمه پريروز هم وقتی در دادگاه ديدم سعيد حجاريان و رمضانزاده و صفائی فراهانی و سعيد شريعتی و کرمی و آقائی که فرصت حرف زدن پيدا کرده بودند، بعد از سه هفته همان حرف‌ها را زدند بر آن باورم راسخ‌تر شدم که صادقانه بايد با شما حرف زد. اين همان نوشابه‌ای بود که می‌خواستم برای خودم باز کنم که يادم آمد در زندان نوشابه به ما نمی‌دهند! البته اين نوشته درد دل و گفتگو با شمايی است که هميشه دوستتان داشته‌ام. اولين اصل جامعه مدنی و اصلاح‌طلبی داشتن تحمل پذيرش نظرات ديگران است. حالا تنهائی و فشار زندان ظاهرا آن قدر بر من فشار آورده که برای اولين‌بار اين قدر بد اخلاق دارم می‌نويسم. آخه شما که دعا نمی‌کنيد زودتر آزاد شم. حقتونه که اين‌جوری حرف بزنم. ولی باور کنيد خيلی بيش از آن که فکر می‌کنيد در اين تنهائی زندان به ياد تمام خوانندگان و بنوشتم هستم."

به نقل از [وب نوشت، وبلاگ محمدعلی ابطحی]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016