سه شنبه 17 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بازگشت دخمه و خانه امن، جزئيات و اتفاقات رخ داده در جريان ربودن عاطفه امام، نوروز

نوروز: ماجرای ربودن دختر جوان يکی از زندانيان سياسی حوادث اخير همچنان در کانون توجهات قرار دارد و اين نوع و روش برخورد با خانواده های زندانيان سياسی همگان را بيش از پيش به تامل وا داشته است که کدام نهاد و ارگان و شخص به خود اجازه می دهد با يک دختر مسلمان که جرمی جز داشتن پدری در زندان و پيگيری وضعيت وی نيست چنين وحشيانه و هتاکانه مورد حمله و توهين قرار گيرد، سعی خواهيم کرد با ذکر آنچه بر عاطفه امام رفته است به جوانب ديگر اين ماجرا بپردازيم.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


عاطفه امام فرزند عضو برجسته و زندانی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی پس از نزديک به ۲۸ ساعت بازداشت در وضعيتی نا مطلوب، نزديک اذان مغرب در بهشت زهرا رها شد.
او در حالی که چادرش توسط ربايندگان به او پس داده نشده بود، با مقنعه ای پاره در حاليکه کيف پولش را از او گرفته بودند در بهشت زهرا وادار به پياده شدن از ماشين می شود. او در حالی که تهديد شده بود که چشم بندش را باز نکند بعد از مدت زمان طولانی‌ای که در يکی از قطعات بهشت زهرا رها شده بود، چشم بندش را برداشته و متوجه می شود که آزاد و به حال خود رها شده است. سپس به دليل تاريکی نسبی هوا به حرم امام خمينی پناه می برد و با تلفن عمومی با منزل تماس می گيرد و درخواست کمک می کند. پس از رسيدن خانواده، او همان لحظه به نيروهای پليس مستقر در حرم امام مراجعه و با تنظيم يک صورتجلسه از کسانيکه وی را ربوده بودند شکايت می نمايد.

دختر ۱۹ ساله جواد امام، يکشنبه در حالی که برای پی گيری وضعيت پدر دربندش به کميته پيگيری بازداشت شدگان ستاد ميرحسين موسوی مراجعه کرده بود، در حال خروج از اين کميته در خيابان طالقانی توسط يک خودروی پاترول و پژو و ربوده و سپس به محل نامعلومی منتقل شد.

در بين راه يکی از ربايندگان مرد، با کشيدن چادر از سر وی به او می گويد تو لايق چادر به سر کردن نيستی و در عين حال با دست مقنعه وی را کنار زده و هدبندی را که بر سر وی بوده جلوی چشمش کشيده و با دست سر وی را به سمت پايين خم می‌کند تا به محلی نامعلوم می رسند.

لازم بذکر است در خودرو به وی گفته می شود از موبايل خودش با خانواده تماس بگيرد و بگويد که بازداشت شده و چادر از سر وی برداشته اند.

عاطفه امام در حاليکه نمی دانسته در چه محلی به سر می برد با دستان و چشمان بسته توسط دو مرد مورد بازجويی قرار می گيرد. در ابتدا متونی را که مدعی شده بودند متن مکالمات مکتوب (چت ها) ما بين او و ديگران است در مقابلش قرار می دهند و از وی می خواهند به داشتن روابط نامشروع با برخی از فعالان سياسی بخصوص جوانان در بند اعتراف کند. وقتی از اين موضوع به نتيجه ای نمی رسند، با پخش مکالمات تلفنی و يا صداهايی که از شنودهای تلفنی در روزهای اخير بدست آورده بودند او را به توهين به رييس جمهوری و رهبری متهم می کنند. همين طور اين دختر ۱۹ ساله را که تا پيش از اين صرفا تحصيل می کرده است را متهم می کنند که زندانيان سياسی آزاد شده و خانواده های اسرای در بند را به فعاليت های سياسی ترغيب می کرده است.

وقاحت ربايندگان تا حدی بوده است با آنکه عاطفه امام با زبان روزه ربوده شده بود تا زمان آزادی هيچ غذايی در اختيارش نگذاشته بودند و فقط چند ساعتی که در يه محل کثيف با يک گربه زندانی بوده است به وی تکه ای سيب زمينی پخته می دهند که آن را برای گربه پرت می کند و آب را هم به بهانه آنکه اگر آب بخورد نياز به دستشويی پيدا می کند از او دريغ می کنند.

گذشته از جزئيات اين ماجرا و محتوای سوالات، چيزی که در اين اتفاق بيست و چند ساعته نمود بيشتری دارد آن است که از يک طرف از لحظه ربايش وی، تمام پی گيری های خانواده از مسئولين عالی رتبه نظام تا دادگاه انقلاب و ناجا و سپاه بی نتيجه بود و همه از بازداشت وی ابراز بی اطلاعی می کرده اند. از رييس دادگستری تا رييس قوای مقننه و قضائيه و از سپاه تا نيروی انتظامی، اين در حالی است که افراد رباينده خود را افراد ناجا معرفی کرده اند اما عاطفه می گويد احتمالا مردی را ديده است که شباهت زيادی به کسی داشته است که از طرف اطلاعات سپاه برای بازداشت پدرش به منزل مراجعه کرده بود، البته وی اين موضوع را با اطمينان نمی گويد. از طرف ديگر، با توجه به اظهارات عاطفه امام مبنی بر اينکه در اين بيست و چند ساعت چندين بار وی را به مکان های مختلف منتقل نموده اند و اينکه وقتی در حال جابجايی اش بوده اند با بيسيم به افراد داخل ماشين گفته می شود "عاطفه را تو خيابان پياده کنيد. موضوع لو رفته" که همين باعث می شود وی را در بهشت زهرا پياده کنند.

اين بازداشت از جهات مختلفی جالب توجه است، صبح روز دو شنبه وی را در بين راه در منطقه ای نزديکی حرم حضرت عبدالعظيم از ماشين پياده می کنند و اجازه می دهند با تلفن عمومی به مادرش تماس بگيرد و صحبت کند و دوباره وی را به محلی در همان نزديکی می برند.

اين نوع رفتارها و برخی رفتارهای مشابه که امکان انتشار آن وجود ندارد شباهت بسيار زيادی به بازداشتهای خودسرانه اواخر دهه ۷۰ دارد.

در اواخر دهه هفتاد افراد و فعالان سياسی، اجتماعی توسط گروه هايی که خودسر خوانده می شدند، به همين روشها بازداشت و در محل هايی نزديک شهر ری و در خانه های به اصطلاح امن مورد بازجويی های ناشيانه و عجولانه قرار می گرفتند و سپس در اطراف تهران در خيابان رها می شدند.

پس از ترور نا فرجام دکتر حجاريان در سال ۷۹، معلوم شد اين افراد از محل هايی به نام "دخمه" اين نوع اعمال را تحت پوشش و يا با هماهنگی نهادهای نظامی خاص به سرانجام می رسانند. البته با توجه به آزادی سريع سعيد عسگر و عدم محاکمه سران اين اماکن، بسياری از کارشناسان در آن زمان برخی از نهادهای نظامی را پشت اين قضيه می ديدند که البته در هيچ دادگاهی مورد بررسی قرار نگرفت.

حالا با گذشت بيش از ۸ سال از آن وقايع به نظر می رسد فعاليت های دخمه نشينان دوباره از سر گرفته شده است و تحت حمايت کودتا گران نسبت به اعمال فشار به زندانيان و خانواده های شان و فعالان سياسی اجتماعی اقدام نمايند.

دلسوزان نظام بهتر است قبل از اينکه اين مفاسد تبديل به غده های چرکين شوند دست اين دخمه ها و دخمه بازها را کوتاه کنند تا اينچنين حرمت يک دختر محجبه در کشوری که صدای اسلام و عدالت خواهی اش گوش همه را کر کرده است هتک نشود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016