دوشنبه 6 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بيانيه شماره ۱۳ ميرحسين موسوی: خشونت چاره‏ساز نيست!

آرمان اين روز آن است که رنگ‌های گوناگون را آميخته با يکديگر به صحنه بياورد. روز قدس امسال ما اين گونه نبود، اما برای چنين چيزی بود. اتفاقا اينجانب آخرين جمعه از رمضان امسال را در ميان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشت‌های گره کرده به پيشوازم آمده بودند و برايم آرزوی مرگ داشتند. در مسير پرهياهويی که بايکديگر همراه شده بوديم سيمايشان را مرور می‌کردم و می‌ديدم‌ که آن چهره‌ها را دوست دارم. و می ديدم پيروزی ما آن چيزی نيست که در آن کسی شکست بخورد. همه بايد با هم کامياب شويم، اگرچه برخی مژده اين کاميابی را ديرتر درک کنند.

متن کامل اين بيانيه به شرح زير است:



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


بسم الله الرحمن الرحيم

راهپيمايی روز قدس امسال در روند حوادث چند ماه گذشته بدون ترديد يک نقطه عطف محسوب می‌شود. نتايجی بسيار مبارک از آنچه در اين مناسبت اتفاق افتاد انتظار می‌رود که مختص به يک سليقه و يک گرايش نيست، بلکه فضلی عام و دستاوردی برای تمام کسانی است که در اين سرزمين ريشه دارند، حتی اگر برخی از آنها به خاطر پيشداوری‌های نادرست اينک و امروز نتوانند اين نعمت و رحمت را لمس کنند.

اين برکت، ميوه دورانديشی‌های امام بود. او بارها به ما می‌گفت بنيان‌های درست را چنان بگذاريد که پس از شما اگر خواستند هم نتوانند آنها را خراب کنند. شايد ما نتوانسته باشيم حق اين رهنمود را به درستی ادا کنيم، ولی او خود در سيره‌اش اين‌گونه عمل می‌کرد؛ تمامی ستون‌های جمهوری اسلامی را بر پايه‌هايی از اعتماد مردم برافراشت و علاوه بر آن در هر سال چندين سنت و ميعاد برای حضور عملی آنان در صحنه قرار داد، تا کسی قادر نباشد اين شالوده را ديگرگون کند.

روز قدس از جمله اين ميعادهاست. با چنين سنتی نمی‌توان مردم را از صحنه دور کرد. با چنين دعوتی نمی‌توان بدون تامين و ترويج عدل در داخل به وقوع ستم در دور دست معترض بود. آن گاه او اين مناسبت را نه فقط مختص به فلسطين، که روز مستضعفين و اسلام ناميد تا کمترين شائبه‌ای باقی نگذارد. اينک ارزش اهتمام آن پدر دلسوز برای پر کردن مستمر صحنه از حضورهای ميليونی مردم معلوم می‌شود.

سی سال پيش از اين امام ما از مسلمانان جهان خواست با حفظ تعدد و تفاوت‌هايشان بر روی درد مشترکی که تمامی آنان را می‌آزرد همصدا شوند. چقدر اين پيام با سخن امروز ما نزديک است؛ اسلام نگفته است برای آن که وحدت پيدا کنيم بايد مثل هم بينديشيم. آن وحدتی که ما بدان دعوت شده‌ايم در عين قبول تفاوت‌هاست و قدس روزی است که مسلمانان بايد با تحمل تنوع در ديدگاه‌های خود درمان دردهای مشترک‌شان را دنبال کنند. از اين روست که اگر اين مناسبت به يک پسند سياسی تعلق يابد سال به سال شکوه خود را از دست می‌دهد؛ آثاری که برايش آرزو شده است باقی نمی‌گذارد و ديگر نمی‌تواند روز اسلام و روز مستضعفان باشد.

آرمان اين روز آن است که رنگ‌های گوناگون را آميخته با يکديگر به صحنه بياورد. روز قدس امسال ما اين گونه نبود، اما برای چنين چيزی بود. اتفاقا اينجانب آخرين جمعه از رمضان امسال را در ميان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشت‌های گره کرده به پيشوازم آمده بودند و برايم آرزوی مرگ داشتند. در مسير پرهياهويی که بايکديگر همراه شده بوديم سيمايشان را مرور می‌کردم و می‌ديدم‌ که آن چهره‌ها را دوست دارم. و می ديدم پيروزی ما آن چيزی نيست که در آن کسی شکست بخورد. همه بايد با هم کامياب شويم، اگرچه برخی مژده اين کاميابی را ديرتر درک کنند.

از قضا آنها که از رخدادهای قدس امسال احساس شکست ‌می‌کردند بيشترين بهره را از آن بردند. آنها به واضح‌ترين شکل دريافتند که سه ماه خشونت بی‌سابقه کمترين اثری در حضور مردم به جای نگذاشته ، بلکه آن را فراگيرتر کرده است. اگر فرصت روز قدس نبود چه بسا تا چند ماه ديگر که ميقات بهمن فرا برسد، آنان بی‌نتيجه و پرخطا بودن سياست‌های خود را ملاقات نمی‌کردند و زمانی با هزينه‌های سنگين عملکرد خود روبرو می‌شدند که برای چاره‌ کردن بسيار دير بود.

خشونت چاره ساز نيست. ادخلوا فی السلم کافه؛ همگی در مسالمت وارد شويد. خشم مرکبی است که سوار خود را به زمين می‌زند. درمقابل رفتارهای زشت امنيتی و تحريک‌های مدوام تبليغاتی مردم حق دارند عصبانی شوند، اگرچه اين حقانيت تغييری در تبعات خشم آنان ايجاد نمی‌کند. ما به اندازه‌ای که از خود صبر و خرد نشان بدهيم از کوشش‌هايمان نتيجه می‌گيريم و اگر به سوی تندروی‌های بی‌‌دليل بلغزيم چه بسا که حاصل يک هفته و يک ماه تلاش را در يک روز و يک صحنه جا بگذاريم. مردم ما از آن رو خود را شايسته رفتارهايی مناسب‌تر از سوی حاکمان می‌بينند که هوشيار و خردمندند،‌ و خردمند کسی است که نه فقط ميان خوب و بد، بلکه ميان خوب و خوبتر و بد و بدتر تميز بدهد.

خوبتر از نتايجی که در روز قدس به دست آورديم هنوز وجود دارد، کما اين که بدتر از وضعيتی که از آن رنج می‌بريم و بدان اعتراض می‌کنيم نيز هست. در پيش‌رو و در شرايط تاريخی ما تصوير روشنی از نتايج رفتارهای ساختارشکنانه نيست. همان‌گونه که در نامه فرستاده شده برای تمامی مراجع تقليد به عرض رسيد افغانستان و عراق دو عبرت بزرگ در دو سوی سرزمين ما هستند که هرگز نبايد آنها را از نظر دور کنيم. البته اين عبرت‌ها ما را از استيفای حقوقمان منصرف نمی‌کنند، زيرا ما آن صبوری و دانايی را داريم که بدون پرداختن چنين هزينه‌‌های سنگينی سرنوشت خود را بهبود ببخشيم.

آن چيزی که می‌تواند اين هدف بزرگ را محقق کند پايبندی به شعارهای زرينی است که انتخاب کرده‌ايم. هيچ کلمه‌ای که دوستی و برادری ميان مردم را تحت تاثير قرار دهد به بازسازی هويت و وحدت ملی ما نمی‌انجامد. ما اسلام رحمانی را درمان دردهای خود می‌دانيم و آن چيزی را که اينک به نام دين از سوی بخشی از حاکميت معرفی می‌شود پوستينی وارونه می‌بينيم.

ما خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستينش هستيم. ما جمهوری اسلامی نه يک کلمه کم نه يک کلمه زياد را می‌خواهيم، و آنانی را ساختارشکن و هرج‌ ومرج‌ طلب می‌شناسيم که با بهانه و بی‌بهانه از موازين اسلامی عدول می‌کنند و بنا بر اميال شخصی به تعطيل اصول قانون اساسی دست می‌زنند.

فضای سياسی امروز کشور آن چيزی نيست که سی سال پيش از اين ايرانيان آرزويش را داشتند. مردم اينک از خود می‌پرسند چه چيز ما را از رسيدن به آرمان‌هايمان بازداشت و به شرايط فعلی رساند. اين سوالی اساسی است که جا دارد درباره کوشش‌های امروز و فردای‌ ما نيز پرسيده شود. ما چه بايد بکنيم تا سی سال بعد از نو با همين پرسش روبرو نشويم؟

ما تنها در صورتی به اين اطمينان می‌رسيم که دستاوردهای سياسی - اجتماعی خود را به زندگی‌های روزمره‌مان متکی کنيم. در طول يک قرن گذشته مردم ما از اين قبيل دستاوردها کم نداشته‌اند، اما همه آنها متکی به مبارزه بوده است؛ تا فضای جهاد و تلاش وجود داشت اين دستاوردها زنده بود و همين که مردم خسته می‌شدند يا تصور می‌کردند بايد به خانه‌هايشان بازگردند محصول از ميان می‌رفت. مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نيست. آنچه دائمی است زندگی است.

اين درسی است که ما از رزمندگان خود در هشت سال دفاع مقدس آموختيم. در آن سال‌ها دو گروه در جبهه‌های جنگ حاضر می‌شدند؛ گروه نخست ايام جنگ را مبارزه کردند و سپس به نظرشان رسيد وقت زندگی کردن رسيده است؛ وقت آن که پول روی پول بگذارند و برج روی برج بسازند. و گروه دوم که برای معنويتی سرشارتر به جبهه می‌رفتند. آنها برای ايثار کردن عازم جبهه نمی‌شدند؛ می‌رفتند تا از فضای نورانی‌ آنجا بهره‌مند شوند.

شايد برای کسانی که آن فضا را تجربه نکرده‌اند هضم اين کلمات آسان نباشد، اما واقعيت دارد. نه آن که ايثار نمی‌کردند؛ نامدارترين قهرمانان ما آنان بودند. اما درمقابل آن گوهرهايی که به دست می‌آوردند باور نداشتند که دارند از خود‌گذشتگی می‌کنند. آنها سال‌های جنگ را زندگی کردند و پس از آن مبارزه‌شان شروع شد؛ مبارزه‌ای آرام برای پاسداری از حياتی، يا لااقل خاطره حياتی که چشيده بودند. اگر آنها نبودند ما نمی‌توانستيم هشت سال با دستان خالی بايستيم.

در زمان انتخابات وقتی گروهی از آنان مرا مفتخر کردند و کميته ايثارگران را به عنوان يکی از فعال‌ترين بخش‌های ستاد اينجانب شکل دادند احساس سربلندی می‌کردم و چون می‌گفتند به اميد تجديد نورانيت ايام امام گردهم ‌جمع شده‌اند بار خود را به مراتب سنگين‌تر می‌ديدم. بعيد می‌دانم کسی در ميان ملت ما باشد که به آنان مباهات نکند. آنها درست در نقطه مشترک سبزی قرار دارند که همه ما را به يکديگر پيوند داده است.

به تاسی از آنان ما نيز بايد راه سبز اميد را زندگی کنيم؛ در اين صورت همان معجزه‌ای که آنان آفريدند در انتظار ما نيز هست. اهميت روز قدس امسال در اين بود که نشان داد حيات جديدی که مردم انتخاب کرده‌اند امری گذرا و موقتی نيست. اگر همه در خانه‌هايمان نشسته بوديم و در عين حال اين پيام با همين صراحت ابلاغ شده بود دستاورد ما هيچ کمتر نبود.

راه سبز را زندگی کردن يعنی هر روز و همزمان که در خانه‌هايمان و سرکارمان و در کوچه و خيابان و بر سر معيشت‌های روزمره خود هستيم اين پيام با غيرقابل انکارترين ندا تکرار شود، آن گونه که مسلمان بودن و ايرانی بودن و اين زمانی بودن ما تکرار می‌شود.
وقتی که سخن از تقويت شبکه‌های اجتماعی و يا زندگی کردن راه سبز می‌شود بلافاصله می‌پرسند چگونه؟ همان‌گونه که هستيد. سخن از آن نيست شبکه‌های اجتماعی که وجود ندارند را شکل دهيم و قدرتمند کنيم؛ سخن از آن است که قدرت مردم در شبکه‌های اجتماعی است که به صورت طبيعی و به هدايتی فطری درميانشان شکل گرفته است. بايد اهميت آنها را درک کنيم.

روز قدس امسال نشان داد اين شبکه همچون نوزادی که به راه افتاده باشد با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است؛ به زودی سخن گفتن را هم آغاز می‌کند و به زودی بالغ می‌شود و همگان را به تحسين و احترام نسبت به خود وا می‌دارد. آن وظيفه‌ای که بر عهده ما قرار دارد آن است که با تکثير انديشه‌هايی که در حوالی آن شکل می‌گيرد و با تذکر دائمی اهميت اين پديده مبارک از آن پرستاری کنيم.

به همين ترتيب اگر گفته می‌‌شود راه سبز را بايد زندگی کرد سخنی پيچيده و تازه‌ای و دعوت به امری ناشناخته نيست. بلکه توجه دادن به همان چيزی است که داريد تجربه می‌کنيد، و اين که حرکت امروز مردم ما به خلاف عهدهای پيشين، آغاز نوعی از زندگی است. در همصدايی‌ها و پيوندها و چشم‌پوشی‌ها و يکرنگی‌ها و هوشمندی‌ها و سرزندگی‌هايی که ادامه اين مسير مستلزم آن است حظی وجود دارد که زندگی را سرشارتر می‌کند.

علاوه بر آن در دانايی ملت ما قدرتی هست که او را از تحمل بسياری رنج‌ها بی‌نياز می‌کند. مردم ما برای استيفای حقوق خود از پرداختن هزينه مضايقه ندارند، زيرا بهشت را به بها دهند و نه به بهانه. اما در عين حال اگر برای نتايجی که از حرکات اجتماعی خود به دست می‌آوريم دوام می‌خواهيم بايد شجاعت و فراست را به هم بياميزيم.

اينک بر اثر سياست خارجی غلط و ماجراجويانه دولتی که مردم ما بدان دچار شده‌اند کشور در آستانه بحران‌هايی قرار گرفته است که بيشترين خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت. اگر با منطق مبارزه پيش می‌رفتيم شايد ساده‌انگارانه تصور می‌کرديم که اين يک امتياز برای راه سبز ماست، اما زمانی که می‌خواهيم مسير سبز را زندگی کنيم چنين نيست.

اينجا کشور ماست و اين زندگانی ماست و اين ما هستيم که بايد نسبت به چنين مشکلاتی نگران باشيم و حساسيت نشان دهيم. اقتصاددانان با اتکا به آمارهای رسمی منتشر شده از سوی مراجع رسمی همين دولت ده‌ها ميليارد دلار از درآمدهای ارزی کشور را ظرف سال‌های گذشته مفقود اعلام می‌کنند و و مراجعی که بايد درمقابل اين امر واکنش دهند بی‌تفاوت نسبت به حجم اين ارقام که می‌تواند چند ارتش را تجهيز کند در گيرودار يارکشی‌های سياسی افتاده‌اند.

از کداميک از آنان انتظار داريم به رنج‌هايی که بر اثر رفتارهايشان بر مردم تحميل می‌شود اهميت بدهند؟ اگر ما نسبت به آنچه زندگی در اين خاک و بوم را مختل می‌کند حساسيت نشان ندهيم ديگری نشان نخواهد داد؛ کما اين‌که اقتصاددانان ما بيمناک از آن که سرنوشتی شبيه به معترضين نسبت به وقوع اعمال خلاف اخلاق در زندان‌ها داشته باشند در اعتراض خود کاملا تنها هستند. زمانی مفقود شدن بيست هزار دلار درخزانه کشور برای ساقط کردن يک دولت کافی بود. اما اينک فريادهای اخطار نسبت به گم شدن چنين ارقام گزافی کمترين واکنشی بر نمی‌انگيزد.

اخيرا گروهی از اساتيد ايرانی مقيم خارج در نامه‌ای ضمن تشريح برداشت خود از راه سبز اميد هر چيزی که منافع ملت ايران را تامين کند هدف اين جنبش معرفی کرده بودند. بر اين اساس آنان توصيه می‌کردند که با سپاسگزاری از حمايت ملت‌های ديگر ظرف اين چندماه از آنها بخواهيم در هيچ تحريمی بر عليه ايران شرکت نکنند. اينجانب نظر آنان را پسنديدم و بر آن صحه گذاشتم، زيرا اين نه تحريم يک دولت،‌ بلکه تحميل رنج‌های بسيار بر مردمی است که مصيبت دولتمردان ماليخوليازده برايشان کافی است. راه سبز را زندگی کردن به اين معناست و ما با اعمال هرگونه تحريمی بر عليه ملت خود مخالفيم.

اين يک نمونه است. کسی به کسانی که اين خواسته را با ما در ميان می‌گذارند از ضرورت زندگی کردن راه سبز نگفته بود. ما بقی ما نيز از اين ضرورت آگاه باشيم يا نباشيم به هدايتی فطری در همين مسير هستيم، لذا ضرورت ندارد که اين شيوه را به يکديگر تلقين کنيم؛ تنها کافی است از آن آگاه باشيم و پرستاری کنيم.

زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی که سرنوشت خود را به بود و نبودکسان پيوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند. هرگاه مردمی برای به تنی يا افرادی از همراهان عادی خود امتيازات بی‌دليل قائل شدند سرانجام تشخيص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار کردند و به جاه‌ طلبان مجال دادند که در آنان طمع کنند.

مردمی که می‌خواهند سرپای خود بايستند و حياتی کريمانه را تجربه کنند جا دارد که از نخستين قدم‌هايی که به ناکامی‌‌شان می‌انجامد بابيشترين دقت‌ها پيشگيری کنند. تولد اينجانب نه هفتم مهر که روز آشنايی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنيا آمده بودم نيز جا نداشت حرکت شما به کيش شخصيت آلوده شود. اميدوارم اين کلمات مرا صميمانه و از سر نگرانی و نه يک شکسته‌ نفسی بی‌حقيقت و تعارف‌ گونه تلقی کنيد.

برادر شما - ميرحسين موسوی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016