سه شنبه 14 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مذاکرات يا توافق های از پيش تعيين شده!؟ محمد جعفری

محمد جعفری
اين رژيم در پی به دست آوردن دو هدف مختلف بوده و همۀ اين بحران سازی ها به منظور به دست آوردن اين دو بوده است و اکنون در زمانی عقب نشينی کرده که به خيال خود فکر می کند که به آن اهداف رسيده است. آن دو عبارتند از: ۱- يک کاسه کردن قدرت و برقراری حکومت نظامی – امنيتی و حذف بخشی از رژيم که به نام اصلاح طلبان مشهور شده اند. ۲- باوراندن به دولت های غربی که کليد راه حل مشکلات فقط در دست با کفايت اين دولت نهفته است و شناسائی و به تضمين گرفتن از آن ها که در صدد تعامل با اين دولت هستند و نه فروپاشی آن

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


روز پنجشنبه اول اکتبر ۲۰۰۹، مذاکرا ت کشورهای ۵+ا با ايران در ژنو آغاز شد، اما نتايج اعلام شدۀهمين اولين جلسه مذاکرات، بر اهل خرد و وارد به چنين مذاکراتی چندان جای شک باقی نمی گذارد که توافقها از مدت ها پيش مشخص شده بودند و در حقيقت اين مذاکرات برای آشکار گردانيدن توافقهای پشت پرده و از پيش تعيين شده بود. از نتايج اعلان شده بوسيلۀ بارک اوباما و هيلاری کلينتون و بعضی از روزنامه های آمريکا و اروپا و طرفهای ايرانی، نشان از آشکار ساختن توافقهای از قبل تعيين شده است است زيرا:
ايران سه دهه است که برای استمراراستبداد ولايت فقيه و قلع و قمع نمودن دشمنان واهی خود بحران سازی و خارجی کردن مسائل داخلی ايران را اساس سياست داخلی و خارجی خود قرار داده و در حقيقت برای مشروعيت بخشيدن به چنين سياست خانمان براندازی است که آمريکا را در ظاهردشمن شمارۀ يک خود قلمداد کرده است، اما در باطن با اجرای چنين سياستی آمريکا را محور سياست خود قرار داده و بدينطريق استقلال سياسی کشور را برای ادامۀ استبداد از بين برده است و هر مسئله ای در اين مدت پيش آمده و يا آورده اند، مانع حل به موقع آن شده اند تا اينکه سرانجام منجر به نوشيدن جام زهر شده اند. آيا می شود که انسان عاقل و بالغ با کشوری دشمن باشد و سياستهای خود را جوری تعيين کند که بيشترين بهره را به آن کشور رسانيده باشد؟

- به منظور تحميل ديکتاتوری بر ملت ايران، ديدار و مذاکره مهندس بازرگان با برژينسکی در الجزيره در سال ۵۸ را بهانه قرار داده و با گروگان گيری و حمله های متفاوت به او و دولت موقت، به شخصيت زدائی و حذف نهضت آزادی از صحنۀ سياسی کشور پرداختند.

- مسئلۀ بحران گروگان گيری را در سال ۵۸ و ۵۹ به جائی بردند که سرانجام به قرارداد اسارت بار الجزيره که مشابه قرداد وثوق الدوله ارزيابی شد، تن دادند و بهرۀ عظيمی را عايد آمريکا گردانيدند.

- جنگ عراق عليه ايران را به مدت هشت سال به نفع دولتهای آمريکا و انگليس و اسرائيل موافق اسناد موجود ادامه دادند. بارها در طول اينمدت مسئولين اين کشورها خود اذعان نموده اند که اين جنگ هيچ برنده نداشت و ادامۀ آن به مدت هشت سال به نفع آمريکا و انگليس و اسرائيل بود.

- در حالی که در طول سی سال با تحميق بخشی از مردم ساده و بی غل و غش، مرگ بر آمريکا را شعار اصلی گردانيده و در طول همين مدت بخش عظيمی از واردات خود را به قيمت حد اقل ۲۰ % گرانتر از کشور ثالث تهيه کرده، و از اين طريق هم به آمريکا و هم به کشورهای ثالث اقمار آمريکا بهره رسانيده اند.

- بر اثر همان سياست غلط و مواجه شدن با تحريمهای مختلف، وسايل مورد نياز بخشهای مختلف صنعتی وکشاورزی وغيره را از طريق واسطه ها و دلالها با قيمتهای بسيار بالاتر از نرخ معمول جهان خريدار کرده و از اين طريق به غربی ها بهره رسانده و از کيسۀ ملت بيچاره خرج کرده اند. همۀ اين شعارهای تو خالی مرگ بر آمريکا و کاخ سفيد سياه شده است. برای اغفال تودۀ نا آگاه از مسائل سياسی است که در عين حال و از پشت پرده و با واسطه های گوناگون و به طرق مختلف مذاکره با آمريکائی ها در زمينه های مختلف خريد وسائل يدکی نظامی و صنعتی، مسائل عراق، افغانستان و...ادامه داشته است.

و اکنون بيش از ده سال است که بحران هسته ای محور سياست داخلی و خارجی ايران شده است
و تنها بهره ای که برای ايران و ايرانيان داشته، باج دادن به اين و آن کشور برای حمايت از اين مسئله ساختگی بوده است. در زمان رياست جمهوری خاتمی آمريکا و دولتهای غربی خيلی بهتر و با شرايط مساعد تر مايل بودند که با ايران کنار بيايند اما نظر به اينکه هدف به اصطلاح اصولگرايان حذف اصلاح طلبان و يک کاسه کردن قدرت و حاکم گردانيدن حکومت نظامی – امنيتی بود، مانع شدند که مسئلۀ غنی سازی اورانيم از راه صحيح خود حل شود. در ده سال گذشته به خاطر وجود اين مسئله و برخورد ناصحيح با آن در سطح جهان و فقط به خاطر بحران سازی بواسطه زدن حرفهای حساب نشده و حرفهای مفت زدن، ايران را مواجه با تحريم های متفاوتی گردانيد و اين ملت ايران است که بار سنگين آن را بايد بر دوش خود تحمل کند. هم جهانيان و هم خود ملت ايران می دانند که در عرض ده سال گذشته چه باجهای سنگينی به روسيه و چين و... در قبال اين مسئلۀ پرداخت کرده اند و هنوز هم بايد بپردازند.

سران رژيم ولايت فقيه جمهوری اسلامی، همان گونه که از طريق بدعت ولايت فقيه، بنام اسلام قدرت را قبضه کرده اند، از رهبرش گرفته تا رئيس جمهور و... دست گوبلز را در دروغگوئی از پشت بسته اند. زمانی به صحت اين گفته ها پی خواهيد برد که شما حرفهای مختلف آن ها را در مورد مسئله ای خاص در طول يک سال، کنار هم بگذاريد. اصلاً چرا حرفهای يکسال؟، کافی است در حرفهای دو ماه و يا حتی يک ماه آنان دقت کنيد تا بر شما واضح گردد که اساس سياست اينان بر دروغگوئی و اغفال گذاشته شده است. مگر چند سال قبل در قبال پيشنهاد روسيه و غربی ها که با تشکيل کنسرسيومی با شرکت ايران، اورانيوم مورد نياز ايران را در روسيه تغليظ کرده و به ايران داده می شود و همين آقای احمدی نژاد چندين و چند بار به عناوين مختلف اعلان کرد که ما در ايران به کار غنی سازی اورانيوم ادامه خواهيم داد و در رابطه با کوچکترين قدمی به عقب نخواهيم نشست؟

حال چه چيزی تغيير کرده است که قبل از ختم مذاکرات اول اکتبر درژنو و قبل از اعلان نتايج رسمی بدست آمده، آقای محمود احمدی نژاد رئيس جمهور برخاسته از کودتای تقلب در انتخابات، در تهران اعلان کرد که " ما به چند شرکت خارجی پيشنهاد کرده ايم که اورانيم با غلظت بالا را (۲۰ % برای کارهای علمی) از آنها خريداری کنيم؟

حتماً ايرانی ها و جهانيان فراموش نکرده اند که همين آقای احمدی نژاد در دوران رياست جمهوری چهار سال قبل خود بارها در برابر پيشنهاد غربی ها و روسيه که پيشنهاد کرده بودند که اورانيوم غنی شده مورد نياز علمی و نيروگاه برق هسته ای ايران بوسيلۀ کنسرسيومی از چند کشور در روسيه تهيه شود، به شدت با آن مخالفت کرده بود و حالا خود اعلان می کند ما به چند شرکت خارجی پيشنهاد کرده ايم که اورانيوم غنی شده را از آنها خريداری کنيم. چه چيزی تغيير کرده و يا اين دولت نامشروع از اين همه بحران سازی در پی بدست آوردن چه اهدافی بوده است که حال از موضع گذ شتۀ خود اينگونه عقب نشينی کرده است؟

نتيجه منطقی اينکه: اين رژيم در پی بدست آوردن دو هدف مختلف بوده و همۀ اين بحرانسازی ها به منظور بدست آوردن اين دو بوده است و اکنون در زمانی عقب نشينی کرده که به خيال خود فکر می کند که به آن اهداف رسيده است. آن دو عبارتند از:

۱- يک کاسه کردن قدرت و برقراری حکومت نظامی – امنيتی و حذف بخشی از رژيم که بنام اصلاح طلبان مشهور شده اند.

۲- باوراندن به دولتهای غربی که کليد راه حل مشکلات فقط در دست با کفايت اين دولت نهفته است و شناسائی و به تضمين گرفتن از آنها که در صدد تعامل با اين دولت هستند و نه فروپاشی آن.

۱- گروه آقای احمدی نژاد با در دست داشتن دستگاه رهبری ولايت فقيه و سازمانهای تو در توی مختلف، برای رسيدن به هر دو هدف فوق از ساليان قبل شروع به برنامه ريزی کرده بودند. حد اقل می شود گفت که اين برنامه ريزی ها از زمان رياست جمهوری آقای خاتمی با قبضه کردن و يک کاسه کردن سپاه پاسداران، سيستمهای اطلاعاتی- امنيتی، نيروهای نظامی و انتظامی، ايجاد شبکۀ اطلاعاتی و کنترل در تمام سازمانهای لشکری و کشوری وسازمانهای تابعه را شروع کرده اند. و توانسته اند که حداقل در رأس و قسمتهای حساس و تأثيرگذارهمۀ دستگاه های فوق، افراد خودی را بکاربگمارند و نامحرمان و غير خودی ها را از آنها حذف کنند. بخش مهمی از آن را در زمان رياست جمهوری خاتمی توانستند بدست بياورند و با تقلب در آراء انتخابات رياست جمهوری پنج سال پيش ( يعنی دورۀ نهم) که بعد از اجرای تقلب، آقای کروبی و هاشمی رفسنجانی وقتی صدايشان به جائی نرسيد، اولی اعلان کرد که با دو ساعت خواب، پنج ميليون رأی مرا دزديدند و دومی گفت من اين عمل تقلب را به خدا واگذار می کنم، که با سکوت آقای خاتمی و دولتش و صحه گذاشتن بر انتخابات، آقای احمدی نژاد را بر کرسی رياست جمهوری نشاندند.

با قبضه کردن کرسی رياست جمهوری، در طول چهار سال، آقای احمدی نژاد به پاکسازی تمامی ارگانهای دولتی و وزارتخانه ها، از آنچه که به زعم انحصارگران نا محرم ناميده می شد پرداخت و زمينه را برای تقلبی بزرگ آماده ساخت. اصلاح طلبان به خيال اينکه اگر توده های ملت را به پای صندوقهای رأی بکشانند، امکان تقلب را از بين می برند، با بسيج مردم آن ها را به آمدن به پای صندوق رأی تشويق کردند و ملت هم که خود می خواست فقط از دست احمدی نژاد رهائی يابد به خيال اين که حد اقل به ذره ای از حقوق خود خواهد رسيد، به صحنۀ انتخابات آمد. غافل از اينکه تدارک کودتای انتخاباتی از پيش ديده شده است و فقط هدف کودتا گران کشاندن مردم به پای صندوق های رأی است و اين نکته ای بود که اصلاح طلبان و مردم از آن غافل بودند.

با وجود اينکه در نظام ولايت فقيه به مردم به مانند صغار و مجانين نگريسته می شود، عليرغم اين نکته رژيم در داخل و بويژه در خارج، نياز به مشروعيت و يا به اصطلاح بيعت مجدد به خود را داشت تا هم با اين مشروعيت بتواند خود را از دست اصلاح طلبان خلاص کند و هم به دولتهای خارجی و به ويژه دنيای غرب، نشان دهد که مشروعيت ملت را پشت سر خود دارد و يک دولت مردمی که از آراء مردم برخاسته است، می باشد و ظاهراً با اين انتخابات، رژيم ولايت فقيه اين مسئله را حاصل شده می داند و بهمين علت است که در تمام محافل و مجالس تکرار می شود که در دنيا و در چه رژيمی جز رژيم ولايت فقيه جمهوری اسلامی ۸۵ در صد مردم در انتخابات شرکت می کنند! و آيا مردمی تر از نظام جمهوری اسلامی در دنيا وجود دارد؟

۲- در مورد نکتۀ دوم، از خلال مذاکرات اول اکتبر در ژنو و نتايج آن و سخنان آقای احمدی نژاد در مورد قبول خريد اورانيوم تغليظ شده از کشور ثالث، به عيان آشکار می گرداند که قرار و مدارها از پيش تعيين شده اند زيرا:

الف- ملت ايران و مردم جهان همه می دانند که دولت ايران، دولت آمريکا را دشمن شمارۀ يک خود به حساب آورده و کاخ سفيد و رئيس جمهور آمريکا را کاخ سياه و شيطان بزرگ می ناميدند. وصدای مرگ بر آمريکايشان گوش فلک را کر کرده بود. حال چه اتفاق افتاده که يک مرتبه و به ناگهان همه چيز عوض شد و نمايندگان دو طرف علاوه بر مذاکره در جلسۀ نمايندگان کشورهای ۵+۱ با نمايندۀ آمريکا، در جلسۀ خصوصی نيز نمايندۀ ايران و آمريکا با هم مذاکره و تخت نرد بازی کرده اند. اين عمل به تنهائی کافی است برساند که قرار و مدارها از پيش تعيين شده بوده است.

ب- تا به حال ديده نشده است که دو طرف با ظاهراً چنين دشمنی که سی سال مرگ بر آمريکا در ايران جاری بوده، و ظاهراً در هيچ موقعيتی طرف ايرانی حاضر نشده است که با طرف آمريکايی حتا سلام و عليک کند، حال نه تنها تمام آن يخ ها آب شده اند، بلکه در همان جلسۀ اول به نتايج مهمی نيز رسيده اند. اين خود نيز دليل ديگر است که قرار و مدارها از پيش تعيين شده بوده است.

ج- دولت ايران که تا قبل از اين مذاکره مدعی بود که هرگز حاضر به مذاکره در باره انرژی هسته ای نيست و در بستۀ پيشنهاديش چنين چيزی ملحوظ نشده است، حال بعد از اولين دور مذاکرات، اعلان می کند که حاضر است اورانيوم خود را به کشور ثالث بدهد و از آنها اورانيوم تغليظ شده خريداری نمايد. علاوه بر آن تاريخ اجلاس مذاکرات بعدی را هم در فاصلۀ چند هفتۀ ديگر مورد تأييد قرار می دهد که بدون شک حکايت از وجود قرار و مدارهای از پيش را ميدهد.

ه- برخورد رئيس جمهور آمريکا و ساير کشورهای غربی باز از قرار و مدارهای از پيش تعيين شده حکايت می کند. زيرا رئيس جمهور آمريکا به صراحت اعلام کرد که از قبل دو طرف با هم مذاکراتی داشته اند. علاوه بر اين در همان روز مذاکرات ژنو، وزير امور خارجۀ دولت کودتا، به واشنگتن سفر کرده که اين هم درعرف ديپلماتيک در آمريکا غير معمول است و خود از قرار و مدار از پيش تعيين شده حکايت می کند.
در زمان دولت خاتمی که از مذاکره و حتی تجديد روابط دو طرف سخن به ميان بود، از جانب اصولگرايان گفته شد که اگر لازم باشد خود مذاکره خواهيم کرد. و اکنون با آنچه اتفاق افتاده و نتايجی که در بر داشته، نشانگر اين است که پيش از انتخابات رياست جمهوری با آمريکائی ها مذاکراتی صورت گرفته و قرار و مداری گذاشته شده است. طرفه اينکه بعد از آن تقلب و کودتای انتخاباتی که تعفن آن همۀ دنيا را پر کرد، آقای اوباما اعلان کرد که ما می خواهيم با ايران مذاکره کنيم و مهم نيست که چه دولتی بر سر کار می آيد و اين امور مسئلۀ داخلی ايران است. من گمان نمی کنم که از اين روشن تر هم با زبان دپلماتيک می شود مسئله ای را عنوان کرد.

با اين عمل غربی ها و مذاکره با دولت کودتا به عنوان دولت مشروع و برخاسته از اردۀ ملت ايران، دست دولت کودتا را در تجاوزات بيشتر به حقوق ملت و تنگ تر کردن حلقه استبداد، باز می گذارد و اين آن چيزی است که دولت ايران از پيش، خواهان آن بوده است.

باش تا صبح دولتش بدمد
کين هنوز از نتايج سحر است

محمد جعفری
[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016