جمعه 17 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سبزی که رنگ نمی‌بازد، دی تسايت، برگردان از الاهه بقراط

نقطه قوت و نقطه ضعف جنبش سبز، هر دو، اتفاقا در همين شبکه‌ای بودن، چندصدايی بودن و انتزاعی بودن آن است. يک صدای روشن وجود ندارد که بتواند درباره مذاکرات اتمی که از اول اکتبر به جريان افتاده‌اند، يک موضع مشخص بگيرد. اين نگرانی که احمدی‌نژاد بتواند مشروعيتی را که در داخل ايران از آن بی‌بهره است در خارج تأمين کند، در نزد کسانی که حتی با گفتگوها نيز موافق هستند، وجود دارد. خود موسوی اما هيچ تمايلی ندارد درباره اين موضوع به شدت حساس وارد درگيری شود

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


باز هم رسانه‌های غربی پر از خبر و گزارش و تفسير درباره برنامه‌های اتمی ايران هستند. «جنبش سبز» نيز از سايه برنامه اتمی به کنار نيست. گذشته از آنکه رويدادهای تابستان نشان داد تا چه اندازه نمی‌توان به شناخت و تفسيرهای غرب تکيه کرد، ليکن با اين همه خواندن برخی از اين تفاسير و هم چنين اطلاعاتی که به دست می‌دهند، درست مانند اين تفسير، بسيار هم جالب است. در اين گزارش و تفسير می‌خوانيد چرا ممکن است احمدی‌نژاد به سود قاليباف کنار برود، و در چهار کشور، از جمله هلند، برای راه انداختن يک «رسانه سبز» فعاليت می‌شود، و کميسيون‌هايی برای تشکيل يک دولت جديد تشکيل شده‌اند، و افرادی چون کديور و مخملباف و مهاجرانی قرار است «جنبش سبز» را در صورت دستگيری موسوی هدايت کنند و غيره... اين شما و اين اطلاعات مهم «ديتسايت» که ظاهرا برای کسی مهم نيست!

در يک برنامه زنده تلويزيون دولتی جمهوری اسلامی، آخوندی به مشاوره ونصيحت مشغول است. خانمی که به برنامه تلفن زده، از مشکلات زناشويی خود می‌گويد و بعد ناگهان اضافه می‌کند: «اتفاقا شوهر منم اسمش ميرحسين موسويه! درست مثل رييس جمهور منتخب!» برنامه در حالی که مجری ميخکوب شده، قطع می‌شود.
اغلب بر روی اسکناس‌ها می‌توان علامت پيروزی را به رنگ سبز ديد و يا شعار «مرگ بر ديکتاتور» را خواند. و يا طرح کوچکی از ندا، شناخته‌شده‌ترين جانباخته روزهای پس از انتخابات خرداد. طرح ندا کاملا حرفه‌ای تهيه شده و طرز طراحی آن را می‌توان در اينترنت يافت.
بسياری از تماشاگران در يک بازی فوتبال در اصفهان رنگ سبز به تن دارند. دوربين‌های تلويزيون تلاش می‌کنند آنها را نشان ندهند. ولی رنگ باشگاه اصفهان نيز سبز است. از باشگاه خواسته شده که رنگ ديگری را برای تيم خود انتخاب کند.
جنبش دمکراتيک در ايران با وجود سرکوب، شکنجه و دادگاه‌های نمايشی، محوشدنی نيست. اين جنبش به آن اندازه قوی نيست که بتواند دولت احمدی‌نژاد را به زانو در آورد، ولی آنقدر قوی هست که کشور را در حالت تنش نگاه دارد. از آنجا که هرگونه تجمعی ممنوع است، هر مراسم رسمی به تجمع اعتراضی تبديل می‌شود درست مانند راهپيمايی ضداسراييلی روز قدس که در آن دهها هزار نفر انگشتان خود را به علامت پيروزی بالا بردند و خواهان آزادی دستگيرشدگان شدند. در آن روز، تجربه‌ای که پيش از اين در خردادماه روانشناسی جامعه را تغيير داده بود، تکرار شد: با وجود ممنوعيت می‌توان به خيابان رفت. اگرچه خطرناک است، ولی ممکن است.
در اين ميان يک منبع پنهان ديگر نيز جنبش سبز را تغذيه می‌کند: اين جنبش سبب آشتی نسل‌ها در بسياری از خانواده‌ها شد و پلی بنا کرد ميان فاصله نسلی که سی سال پيش انقلاب کرد با نسلی که از پيامدهای آن انقلاب رنج می‌کشد. امروز پسران دوباره با پدران خود سخن می‌گويند.
هر شنبه، عصرها، مادران جانباختگان رويدادهای اخير با لباس سياه در پارک لاله جمع می‌شوند. زنان ديگر دور آنها را گرفته و با سکوت خود با آنان اعلام همبستگی می‌کنند. در ميان نام هفتاد و دو نفر جانباختگانی که نام‌هايشان اعلام شده است، می‌توان به نام کارگر و کفاش و کارمندان جزء برخورد. سرسختی جبهه‌های طرفين را می‌توان در شکستن آنچه ديد که پيش از اين تابو به شمار می‌آمد. در روز قدس، محمد خاتمی رييس جمهوری پيشين به زمين افتاد و عمامه سياهش از سر ربوده شد. خاتمی ميانه‌رو، پيش از اين، رژيم را در به کارگيری شيوه‌های «فاشيستی» سرزنش کرده بود.
پس از اين اعمال و اين سخنان ديگر بازگشتی وجود ندارد. رويدادهای ايران با سرسختی نرمش‌ناپذيری بر هم انباشته می‌شوند. ليکن به کدامين سوی؟

اميد جوانان و نگرانی پيران
جوانان و دانشجويانی که فعاليت‌های آنها زيبايی‌شناسی جنبش را رقم می‌زند، هنوز و همچنان در اشتياق و به اميد آن رويداد بزرگ هستند. اميد به يک تغيير بنيادين هم در نظام و هم در زندگی آنها. ايرانيان محتاط اما از اينکه پس از فروپاشی سريع رژيم، يک خلاء قدرت به وجود آيد، نگرانند.
ميرحسين موسوی ۶۸ ساله، نامزد انتخابات ۲۲ خرداد، برای همه طرفين شخصيت اصلی به شمار می‌رود. ولی اتفاقا همين دامنه وسيع جنبش مانع حرکت او می‌شود. نخست وزير پيشين جمهوری اسلامی، به عنوان کسی که خودش از نظام می‌آيد، می‌خواهد تا جايی که ممکن است محافظه‌کاران مخالف احمدی‌نژاد را به خود جلب کند. يکی از خودی‌های رژيم معتقد است موسوی برای نخبگان رژيم بسيار سودمند است چرا که «آنها می‌دانند ممکن است موسوی قدرت را از آنها بگيرد، ولی زندگی‌شان را به آنان می‌بخشد». اما موسوی همزمان بايد خود را آشتی‌ناپذير نيز نشان بدهد، وگرنه حمايت جوانان و طبقات متوسط مدرن را از دست خواهدداد.
رژيم در خيابان و در برابر خانه‌ موسوی دوربين‌های مراقبت نصب کرده است. وقتی موسوی از خانه بيرون می‌رود، او را دو گروه محافظ همراهی می‌کنند: يکی محافظان خودش و ديگری گروهی مأمور از سپاه پاسداران. دامنه دستگيری‌ها به اندازه‌ای تنگ شده که به گروه رهبری رسيده است. از همين رو برنامه‌های پيشين مبنی بر تشکيل حزب و نهادهای مردمی لغو شدند. جنبش دمکراتيک بايد خودش را به مثابه «شبکه‌»ای که نتوان آن را ممنوع کرد، گسترش دهد.
عليرضا بهشتی يکی از مشاوران نزديک موسوی می‌گويد: «اين شبکه از ورود هر کسی که هويت ايرانی- اسلامی کشور را ارزش می‌شمارد و قانون اساسی را به مثابه مبنای فعاليت می‌پذيرد، استقبال می‌کند». پيرامونيان موسوی معتقدند: «جمهوری اسلامی بايد بماند منتها با اصلاحات». از قانون اساسی بيش از هر چيز اصولی از آن که حقوق شهروندی از جمله آزادی عقيده و تجمع را تضمين می‌کنند، بايد اجرا شوند.
موسوی در بيانيه‌های خود که از طريق اينترنت خطاب به «ملت ايران» صادر می‌شود، خواهان اصلاح قانون انتخابات، آزادی مطبوعات، مجوز راديو و تلويزيون خصوصی، قانون منع دخالت نظاميان در اقتصاد و سياست، آزادی زندانيان سياسی و به کيفر رساندن اعمال‌کنندگان خشونت در زندان‌ها شده است. در تهران شنيده می‌شود که کار برای شکل‌گيری يک دولت جديد بر اساس اين خواست‌ها آغاز گشته و در کميسيون‌های مربوطه افرادی از نهادهای دولتی کنونی و هم چنين ايرانيان خارج از کشور شرکت دارند.

پلوراليسم اسلامی
گفته می‌شود به جای رهبر قدرقدرت انقلاب قرار است يک گروه پنج تا هشت نفره از روحانيان قرار گيرند که برای مدت معينی به طور مستقيم از سوی مردم انتخاب می‌شوند. آنها بايد نماينده يک پلوراليسم مذهبی باشند که آن را می‌توان با آزادی انتخاب در زندگی روزانه شيعيان مقايسه کرد: يک شيعه مؤمن آزاد است از آموزش‌های اين يا آن روحانی پيروی [تقليد] کند. هيچ کس حق ندارد در آينده خود را منسوب به قدرت الهی بداند. موسوی معتقد است: «هيچ کس حق ندارد بگويد: اسلام راستين آن چيزيست که من درک می‌کنم».
هيچ چيز سريع به انجام نخواهد رسيد. اميد اين است که فشار مداوم و فرسودگی فزاينده رژيم بتواند احمدی‌نژاد را در ميان‌مدت به استعفا وا دارد. موسوی اصراری ندارد که حتما خودش به جای وی بيايد. برای به دست آوردن وقت جهت روشنگری در ميان مردم، ممکن است يک راه حل ميانی لازم شود. مثلا احمدی‌نژاد به سود محمدباقر قاليباف کنار برود. اين شخصيت ميانه‌رو و محافظه‌کار محبوب در خرداد ماه، جنبش مردم را با اعلام اينکه شمار تظاهرکنندگان سه ميليون نفر بودند، به رسميت شناخت.
به نظر می‌رسد موسوی خود بر اين موضوع آگاه است که زندگی وی بيش از آن با سه دهه تاريخ جمهوری اسلامی گره خورده است که بتواند تجسم آينده ايران باشد. به عنوان يک مسلمان مؤمن وی همواره با خودش در دوگانگی خواهد بود اگر بخواهد خواست‌های جوانان را مبنی بر ليبراليزه کردن شيوه زندگی تحقق بخشد. ايرانيانی که شراب می‌نوشند، بايد جايی در اين جنبش داشته باشند. ولی موسوی خودش حاضر نيست پشت ميزی بنشيند که دور آن شراب نوشيده می‌شود.
مهدی کروبی، دومين نامزد اصلاح‌طلبان، بسيار تهاجمی‌تر عمل می‌کند. در هفته‌های گذشته وی روحانی محبوب و مبارز واقعی عليه رژيم بود. او بود که تجاوز به زنان و مردان را در زندان‌های رژيم افشا و علنی کرد. اين موضوع بسياری از ايرانيان را از جمله در ميان طرفداران ساده و مذهبی احمدی‌نژاد عميقا تکان داد. کروبی دارای ويژگی‌های يک رهبر مردمی و مؤثر نيست، ليکن او بود که شکاف‌های رژيم را به نمايش گذاشت.
موسوی بيشتر به «شاه» در بازی شطرنج شبيه است: حرکات کوچک، عقب‌نشينی به هنگام خطر و همواره در پناه طرفداران خويش. اين، بزدلی نيست. نگرانی طرفداران موسوی در اين است که جنبش با زندانی شدن موسوی ضربه بخورد و به سوی راديکاليزه شده پيش رود و دامنه‌اش کاهش يابد. خود موسوی اين ارزيابی را از خويش دارد که می‌تواند يک راه بدون خونريزی را به سوی تغييرات بگشايد. پس از آن خود مردم هستند که بايد تصميم بگيرند می‌خواهند در کدام نظام زندگی کنند.

زبان مشترک داخل و خارج
برای نخستين بار پس از انقلاب اسلامی در ۱۹۷۹، اپوزيسيون ايران در خارج يک زبان مشترک با نيروهای خواهان تغيير در داخل کشور يافته است. اين زبان مشترک سبب به وجود آمدن امکاناتی شده است که تا مدتی پيش تصورناپذير بودند. در صورتی که موسوی و کروبی دستگيرشوند، خواه ‌ناخواه هدايت جنبش سبز از خارج کشور صورت خواهد گرفت. ابتدا از تهران اعلان خواهد شد که يک کميته پنج نفره، که نام افرادش هنوز افشا نشده است، به عنوان رهبری جايگزين در تبعيد، امر هدايت را در دست خواهد گرفت. اين حرکت نمادين گويای بسياری از چيزها در کشوريست که ترس از جاسوسان خارجی تقريبا وسوسه هميشگی به شمار می‌رود. به اين ترتيب موسوی به رژيم هشدار می‌دهد: حواستان را جمع کنيد! اگر مرا دستگير کنيد، راه مسالمت‌آميز به سوی تغييرات بسته خواهد شد.
در تبعيد، دشمنان سخت پيشين با يکديگر آشتی کرده‌اند. سلطنت‌طلب‌ها اهميت خود را از دست داده‌اند و مبارزان يک جمهوری سکولار انتقادهای خود را به موسوی خيلی به نرمی ادا می‌کنند. برخی سران برجسته اصلاحات در حال حاضر در غرب بسر می‌برند، از جمله وزير پيشين ارشاد عطاءالله مهاجرانی در لندن، محسن مخملباف کارگردان در پاريس، و محسن کديور اصلاح‌طلب دينی در آمريکا.
کديور که در حال حاضر به تدريس در يک دانشگاه آمريکايی مشغول است از «بورژوازی ايران» می‌خواهد تا «امکانات به راه انداختن يک تلويزيون ملی و مستقل» را فراهم آورد. او معتقد است «هزينه‌های يک رسانه سبز بايد از سوی سرمايه‌گذاران ايرانی تأمين شود» و زنان ايرانی بايد در يک اقدام ميهن‌دوستانه جواهرات خود را در اختيار يک راديو و تلويزيون ماهواره‌ای با اصالت ايرانی بگذارند که نمی‌شود سانسورش کرد. برای چنين رسانه‌ای در حال حاضر در چهار کشور فعاليت می‌شود. مهدی جامی در آمستردام به عنوان رييس پيشين راديو فارسی زبان زمانه تجارب بسياری در زمينه کار با وبلاگنويس‌ها دارد و حالا می‌خواهد يک ژورناليسم شهروندی به عنوان «نسل جديدی از تلويزيون» راه بيندازد و ايرانيان جوان را که فيلم‌های خود را در يوتيوب قرار می‌دهد تشويق کند تا يک عرصه ملی را سامان دهند.
نقطه قوت و نقطه ضعف جنبش سبز، هر دو، اتفاقا در همين شبکه‌ای بودن، چندصدايی بودن و انتزاعی بودن آن است. يک صدای روشن وجود ندارد که بتواند درباره مذاکرات اتمی که از اول اکتبر به جريان افتاده‌اند، يک موضع مشخص بگيرد. اين نگرانی که احمدی‌نژاد بتواند مشروعيتی را که در داخل ايران از آن بی‌بهره است در خارج تأمين کند، در نزد کسانی که حتی با گفتگوها نيز موافق هستند، وجود دارد. پيرامونيان موسوی بر اين عقيده‌اند که «هر آنچه اکنون بر سر آن توافق می‌شود، تا زمانی که از سوی دولت قانونی و جديد ايران بررسی نشود، هيچ اعتباری ندارد». خود موسوی اما هيچ تمايلی ندارد درباره اين موضوع به شدت حساس وارد درگيری شود.

لينک منبع:
http://www.zeit.de/2009/40/Iran-Opposition


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016