دوشنبه 9 آذر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه نرگس محمدی به احمدی‌نژاد: به کدامين گناه فرزندان خردسال من بايد قربانيان کينه‌ورزی اين دولت قرار گيرند؟ تغيير برای برابری

جناب آقای دکتر احمدی نژاد
با سلام و احترام

اينجانب نرگس محمدی، همسر تقی رحمانی و مادر دو فرزند خردسال سه ساله ام.اکنون در کانون مدافعان حقوق بشر که به شکل غير قانونی دفتر آن بسته شده است و نيز در شورای ملی صلح فعاليت می کنم.از تاريخ ۱/۷/۱۳۸۰ نيز بعد از بسته شدن فله ای مطبوعات، تا تاريخ ۲۸/۸/۱۳۸۸ در شرکت بازرسی مهندسی ايران در گروه های تخصصی بازرسی صنعتی و معدنی و بازرسی آسانسور با داشتن حکم استخدامی خدمت کرده ام و در تاريخ ۲۸/۸/۱۳۸۸ از محل کار اخراج شدم. اين رزومه کوتاهی از زن ۳۶ ساله ايرانی است.

اما بد نيست بدانيد که حکم اخراج من سيری امنيتی طی کرد تا بالاخره ابلاغ شد.در خرداد ماه ۱۳۸۷ و در هنگام بازگشتم از نشست کاری مدافعان حقوق بشر و مسولان و کارشناسان سازمان ملل متحد در وين، وزرات اطلاعات دولت جنابعالی ، من را احضار کرده مورد بازجويی قرار دادند. در تاريخ ۱۸/۲/۱۳۸۸ نيز که عازم گواتمالا برای شرکت در نشست زنان بودم ، به شکل غير قانونی ممنوع الخروج شدم. اين در حالی است که محکوميتی نداشتم و حتی تا کنون به عنوان متهم هم به دادگاه فرا خوانده نشده ام. به هر حال باسبورت من توسط ماموران رياست جمهوری مستقر در فرودگاه ضبط شد و من از آن تاريخ باسبوت هم ندارم. به همين دليل مجددا در خدمت ماموران وزارت اطلاعات بودم و در اين جلسه به صراحت از من خواسته شد که از شورای ملی صلح و کانون مدافعان حقوق بشر استعفا نمايم و تهديد شدم که در غير اين صورت محرو ميت های بيشتری در انتظارم خواهد بود.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در تاريخ ۲۸ خرداد ماه يعنی شش روز بعد از انتخابات اخير يکی از مامورينی که در جلسات حضور داشتند طی تماس تلفنی اظهار داشتند که چنانچه کوچکترين تحرکی داشته باشم و از تهران خارج نشوم به همراه هر دو فرزند کوچکم بازداشت خواهم شد. بعد از آن و در جلسه ای ديگر ماموران وزارت اطلاعات به عنوان آخرين اخطار اعلام نمودند که در صورتيکه از کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح و هر گونه ارتباطی با خانم عبادی برنده جايزه صلح نوبل کناره گيری نکنم ، از کار اخراج و بازداشت خواهم شد.

در شهريور ماه به دليل قبولی در يک دوره اموزشی تخصصی کاری از وزارت اطلاعات خواستم تا باسبورتم در اختيارم قرار گيرد که جواب دادند نظر وزارت نسبت به شما منفی است و نميتوانيد در اين دوره شرکت کنيد مگر اينکه در مورد خواسته های ما تجديد نظر کنيد .

و بالاخره در ۲۸/۸/۸۸ مدير عامل شرکت اعلام کردند که از من خواسته شده تا شما را اخراج کنم و من شرعا و اخلاقا دليل خواستم که از بالا گفتند تشخيص اين قضيه با آنهاست. ايشان از من خواستند به عنوان آخرين فرصت با ماموران صحبت کنم تا از اخراجم صف نظر نمايند و به صراحت با جانبداری از من خواستند که از فعاليت هايم دست بردارم و خوب البته من هم نظراتم را گفتم و ايشان گفتند که موظف به اخراج من هستند.

بالاخره من همان روز و در ظرف يک ساعت از محل کار اخراج شدم. صحبت مدير عامل با من از ساعت ۳ الی ۴:۱۵ انجام شد و جالب اينجاست که علی رغم حضور من در ۳۰/۸/۸۸ به اصرار مدير عامل اخراج به تاريخ ۲ روز قبل صادر شد.

در سطور فوق سعی کردم مختصرا شرح وضعيتی از خود ارائه کنم و اکنون می خواهم آنچه را می بندارم بازگو نمايم. به ياد دارم زمانی که به عنوان رييس جمهور بعد از دوران اصلاحات بر سر کار آمديد از مهرورزی و آوردن بهره نفت کشور بر سر سفره های ايرانيان سخن گفتيد و مهرورزی مرام بزرگان است،

اما آنچه اين روزهای تلخ شاهديم امر خلاف آن يعنی کينه ورزی و خشونت ورزی در اشکال عريان وبيچيده است.

قطعا کسانی که از سالها قبل از کار و از تحصيل محروم شده اند کم نيستند و من قطره ای در اين دريای طوفان زده از ظلم وجورم. زنان ومردانی که به دليل داشتن تفکری مخالف و يا حتی متفاوت از حکومت محروميت های سنگينی را متحمل شده و خود و خانواده هايشان قربانيان اين خشونت بی حد و مرز شده اند. از اين حيث بايد زبان در کام کشم و شرم نمايم تا از آنچه بر خود رفته سخن گويم اما از اين حيث که بايد از حقوق اساسی مان بگوييم و بنويسيم و سکوت نکنيم تا روزی در اين سرزمين بلاکش نيز حق داشتن کار و حق تحصيل جزء حقوق انسانی به شمار آيد نه امتياز و وسيله ای برای تهديد انسانها توسط حکومت ها بايد گفت و نوشت.

و از اين منظر به خود به خود اجازه دادم تا بگويم به کدامين گناه فرزندان خردسال من بايد قربانيان کينه ورزی اين دولت قرار گيرند؟

بدر اين کودکان ۱۵ سال زندان اين حکومت را تحمل کرده و هنوز يک فعال مدنی و سياسی و قانونمند است .او که در آغازين سال های جمهوری اسلامی به دليل بازداشت های متوالی محروم از تحصيل در رشته تاريخ در دانشگاه تبريز شد، به دليل زندانهای طولانی هرگز موفق به اشتغال نشد و عملا همواره از داشتن شغل محروم بود. شايد گفتن از چنين وضعيتی سخت نباشد ، اما اينگونه زيستن و از هر حقی در اين سرزمين بی سامان محروم بودن بسيار دشوار است.

و اما من. فردی که در هيچ دادگاهی مجرم شناخته نشدم و فقط و فقط يک فعال حقوق بشر و صلح طلبم، اکنون بايد به خواست وزارت اطلاعات که بايد حافظ امنيت ما شهروندان باشد، قدم در راه محروميت های متوالی گذارم .

آيا فعاليت حقوق بشری و تلاش برای صلح گناهی نابخشوندی است که حتی حق داشتن نانی برای خوردن هم نبايد داشته باشيم؟

آيا حکومتی که مدعی حکومت علی است ميداند که علی هرگز حق هيچ مخالفی را از بيت المال قطع نکرد؟ اين در حالی است که فعاليت من در حوزه حقوق بشر است که تلاش ما در کانون بر اين مبناست که وضعيت حقوق بشر در ايران را در حد توان خود بهبود بخشيم و نيک مستحضريد که مصلحان در هر جامعه ای مورد تکريم وتحسين اند نه مستوجب تحقير و تهديد.

آيا فعاليت ما در کانون برای التيام اندکی ازآلام خانواده های مظلوم زندانيان، اين چنين خشم حکومت را موجب شده يا تلاش ما برای تحقق صلح و مقابله با هر خشونتی در شورای ملی صلح اين چنين بر صاحبان قدرت گران آمده است؟

حال سوال اينجاست که که مهرورزی شما که وعده بيش از ۴ سالتان است شامل چه کسانی ميشود؟ آيا فقط شامل مدار بسته حلقه زده بر گردتان است و لاغير؟

آيا تصور نمی کنيد که اين رفتار با هموطنان خود از هر گروه و مرامی که باشند، ظلمی بزرگ و نابخشودنی در نزد ملت بزرگ ايران وتاريخ اين سرزمين خواهد بود؟ آيا بريدن نان از گلوی کودکان معصوم و بی گناه ما نمايشی از مهرورزی اين دولت و سندی برای اثبات حکومت علی وار اين نظام است؟

آيا درآمد باد آورده نفت فقط متعلق به آقازاده ها و نورچشمی های حکومت است و ساير کودکان جامعه سهمی از آن ندارند؟ حتی کوکان مادران و بدرانی که سالها به اين جامعه خدمت کرده اند و از طريق کار وتلاش در گوشه ای از اين مرز و بوم به رشد ، بيشرفت و آبادانی کشور ياری می رسانند؟

اين حقير ۸ سال در عرصه بازرسی مهندسی صنعت در ايران و در بروژه های ملی چون بارس جنوبی در حد توان تلاش و خدمت کردم که تقدير نامه های اين خدمات نيز در برونده ام محفوظ است ، اما چون اوامر وزارت اطلاعات دولت جنابعالی را نبذيرفتم ، علی رغم رضايت مدير بارسی از عملکرد حرفه ايم ظرف يک ساعت اخراج شدم. حتی يک ماه هم به من فرصت داده نشد تا حداقل به دنبال کاری ديگر باشم .

آيا تصور نمی کنيد که چنين رفتاری با هموطنانتان نه فقط خارج از قواعد قانونی بلکه به دور از جوانمردی ،اخلاق و انسانيت است و حال آنکه ايرانيان به جوانمرد و شرافتمندی شهره اند؟

در خاتمه در شرايطی که ميتوانم آزادانه بيانديشم و بنويسم و عقيده ام را به دور از شکنجه اعلام نمايم و البته ملاک هم فقط همين است و بس، باور دارم که کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح ،نهادهای مدنی و قانونمند در کشور ايران هستند که کارنامه قابل قبولی در نزد ملت سرفراز ايران دارندو همکاری و خدمت به آنها افتخار بزرگی برايم می باشدهمچنين خانم عبادی برنده جايزه نوبل فردی ملی و زنی شجاع و بشر دوست است که در راه تحقق صلح و حقوق بشر در چهان تلاش می کند و همکاری با صلح طلبان جهان نه تنها امری مذموم نيست که امری با ارزش است و صلح و حقوق بشر در مقابل جنگ و خشونت از آرمان های بزرگ تاريخ بشريت است که قطعا بيشتر تلاش خواهم نمود.

نرگس محمدی
۷/۹/۱۳۸۸


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016