شنبه 21 آذر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

محدوديت‌های پذيرش نماد زور در رويارويی مدنی، فرهاد سلمانيان

با الهام از روش برخورد يک گردشگر ژاپنی در رستورانی ايرانی، برای رويارويی با حجاب اجباری، موجی از روسری‌گذاری برای همدردی با مجيد توکلی به وجود آمد که بازتاب رسانه‌ای هم داشت. کارزاری نيز با نام "من مجيد توکلی هستم"، شکل گرفت تا همنوازی‌ها کامل شوند. اما اين روش گذشته از خوبی ايجاد برابری نمادين مرد و زن و شکستن تابوی شباهت مردان به زنان، اصل حجاب اجباری و تحقير را پذيرفته و بر تعداد کسانی نيز که حجاب اجباری را می‌پذيرند، دست‌کم در ظاهر امر افزوده است. در حکايت آن گردشگر و روش نمادين او، باز همان مرد است که دفاع را بر عهده می‌گيرد و همدردی می‌کند. اين که آن زن نمی‌خواسته چيزی به نام حجاب اجباری داشته باشد، هنگامی برجسته می‌شود که مرد نيز برای اثبات برابری با او، آن را بپذيرد. در همين جا يک لحظه‌ی مردسالارانه نهفته است. بر اعتبار اعتراض آن زن، با همراهی مردش تأکيد می‌شود؛ در صورتی که بدون او بايد چنين باشد. در آن رويارويی نمادين، مرد بايد همسرش را برای شکل‌گيری "ظلم برابر" در وضع پيش رو همراهی کند؛ زيرا او نمی‌تواند با اصل قانونی‌ای که حجاب را اجباری کرده، روبرو شود! باز هم مردان بايد حجاب بر سر کنند، تا زشتی حجاب اجباری و بعد تحقيرآميز آن از بين برود: ‌اين همان سويه‌ی مردسالارانه‌ی موضوع و تناقض جزئی‌ای است که مجريان ايده آن را به اندازه‌ی کافی جدی نمی‌گيرند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


گردشگر ژاپنی می‌توانست به نشانه‌ی اعتراض غذای خود را بردارد و به جايی برود که در آن به کسی روسری تعارف نمی‌کنند. او با تخريب سازمان‌يافته‌ی مطبوعاتی برای دستگاه تبليغاتی رژيم روبرو نبوده؛ بنابراين استفاده از روش او برای از بين بردن سويه‌ی تحقيرآميز حجاب اجباری، مستلزم ناديده گرفتن تفاوت‌های دو وضعيت مجزاست.
آيا آن دسته از زنان جنبش سبز که به حجاب اجباری اعتراض دارند، نمی‌توانستند برای مقابله با ابزار تحقير جنسيتی رژيم که شايد ادامه و دنباله‌ی آن، گاهی به شکل کلاه سياهی بر سر پيشنهاد دهنده‌ی اصلی اين روش مبارزه نيز به چشم می‌خورد، يک روز همه با هم آن‌طور که می خواهند لباس بپوشند و بدون حجاب اجباری ظاهر شوند؟ برای دفاع در برابر "تحقير با لباس زنانه" شايد اين روشی کارسازتر بود که با اصل و شکل ايده‌ی حجاب اجباری روبرو می‌شد.
مشکل اصلی مقابله‌ی نمادين از راه حجاب مردان اين است که رژيم را در کار خود گستاخ‌تر می کند؛ زيرا از همين پذيرش حداقلی اجبار حجاب برای بازی با آن، و موفقيت در تحميل تحقير نهفته در آن لذت خواهد برد و اصل تعيين شده‌ی خود را در ظاهر افراد خواهد ديد. وضعيت به گونه‌ای است که بعضی از رده‌های امنيتی و انتظامی - به وپژه عده‌ای از بازجويان - آشکارا گرفتار دگرآزاری جنسی- به معنای لذت بردن از آزار زبانی و جسمی در موضوع‌های جنسی- هستند و دادن اين لذت ديداری به آن‌ها، با عکس‌های مردان چادری و روسری‌دار، نوعی تأييد و تشديد آن لذت بيمارگونه نيز هست.
برچسب‌ها و پيش‌فرض‌های حجاب اجباری
در اصل حجاب اجباری، زن بايد خود را سوژه‌ای جنسی فرض کند که با پوشش، خود را از شر محيط بيمار می‌رهاند. اين برای او ارزش تعريف می‌شود. او بايد خود را بپوشاند و محدود کند تا ديگری را به فساد نکشد! حذف او در بعد اجتماعی از همين‌جا آغاز می‌شود، هر چند که با شگردهای فقهی به او بقبولانند که با اين کار به آزادی عمل برای حضور در اجتماع رسيده است.
از اين زاويه او خود را موجودی می‌بيند که مردان از او لذت ديداری می‌برند، بنابراين بايد با پوشاندن خود از اين لذت که از ديدگاه مذهب باعث گمراهی نيز می‌شود، جلوگيری کند. تا اينجا حجاب اجباری نوع نگرش و فهم زن از خود را نيز مسخ کرده است.
بعد فقهی غالب - در جمهوری اسلامی- در اين مورد برای نمونه تا حد روش‌های آيين بودا نيز پيش نرفته و پيروان مرد خود را به تربيت ذهنی فرا نخوانده است. بنابراين مجبور است با پيش‌فرض آلودگی نگاه مرد و اين توهم که "تيری از جانب شيطان است"، زن را وادار به پوشاندن خود کند تا جامعه را سالم نگه دارد! اصل قانونی برآمده از چنين ديدگاه فقهی‌ای نيز نمی‌تواند روزآمد باشد و رد و نفی آن به معنای دادن فتوا برای کسی نيست.
تنها پرسشی که مطرح می‌شود اين است که چرا در چنين جامعه‌ای با اين همه باريک‌بينی در امر حجاب، آمار زنای با محارم و ماجراهايی مانند لو رفتن سردار زارعی و آقای گلستانی تا اين حد افزايش يافته‌اند و از قضا بايد چنان پليسی از بيرون و چنين روحانی‌ای از درون ناظر رفتارهای انسان باشند، تا پوشيدگی رعايت شود!
در ديدگاه فقهی رسمی
۱. مرد، بيماری جنسی فرض می‌شود که بايد از شر نگاه او در امان ماند. او ذهنی تربيت شده ندارد.
۲. زن، موجودی فرض می‌شود که در جامعه از بعد جنسی به او می‌نگرند.
۳. خود زن در امر حجاب اجباری بايد آن را به عنوان ارزش بپذيرد و پيش از آن خود را ابزار لذت جنسی بداند.
۴. حجاب تنها راه مصونيت در محيط اجتماعی است، نه - برای نمونه - قانونی استوار به منظور دفاع از شهروند.
۵. تنها راه مصونيت در اين محيط (بيمار) پوششی مثل چادر يا روسری معرفی می‌شود و اين يعنی حذف اصل موضوع.
بنابراين موضوع پذيرش ناخودآگاه چنين پيش‌فرض‌هايی برای دفاع از دانشجويی که برای تحقير، او را با حجاب جمهوری اسلامی نشان داده‌اند، ترديدبرانگيز است. به‌جای روسری بر سر کردن ده‌ها مرد در فيس‌بوک و ... فقط هزاران زن می‌توانند با حضور خود در عرصه‌ی عمومی و خيابان‌ها، با ظاهری که خود می‌پسندند، واقعيت حجاب اجباری و تحقير نهفته در آن را تغيير دهند. خطر بزرگ اين حرکت‌های رژيم بيشتر در اين است که لايه‌هايی از جامعه را به تکراری فرساينده در کنش‌ها و نقدها کشانده و هر بار از نو فضای واکنش و عرصه‌ی بازی را با رفتارهای ابلهانه‌‌ی خود تغيير می‌دهد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016