چهارشنبه 25 آذر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آقای دادستان، داد ما را بستان! علی‌رضا بهشتی، کلمه

هنوز نه ماه‌های پرتلاطم پس از پيروزی انقلاب که ادبيات شبنامه‌ای، امواج تهمت و افترا را عليه رهبران و انديشمندان سترگ اين مرز و بوم ايجاد می‌کردند از ياد رفته، نه تصوير تلخ تلاش زمينه‌سازان ترور شخصيتی و مهياکنندگان حوادث شومی همچون هفتم تيرماه سال شصت از ذهن ملت شريف و نجيبمان پاک شده تا منافقان جديد با آسودگی خيال به تکرار آن فجايع بپردازند، و نه جان همچو منی از حيات طيبة آن راست قامتان جاودانة تاريخ ارزشمندتر است.


کلمه-سيد عليرضا حسينی بهشتی:گويی سريال‌های مضحک امپراتوری دروغ پايانی ندارد. بنگاه خبرپراکنی فارس در روز شنبه بيست و پنجم مهرماه خبری از سردبير يکی از روزنامه‌های شهرستانی به نقل از منابع «قابل اطمينان» (!) منتشر کرده بود که بر اساس آن انگيزة بازداشت اينجانب که «فرزند شهيد بهشتی نيز به شمار می‌روم»(!) کشف شد: «تشکيل باندی برای قاچاق برخی افراد مرتبط با ستاد مهندس موسوی به خارج از کشور که ادعا شده بود در جريان حوادث پس از انتخابات کشته شده اند» (!) سردبير مذکور که ادعا می‌کرد احساس مسئوليت شديدی در مورد يافتن انگيزة دستگيری اينجانب داشته است و پيش از آن تصور می‌کرده فعاليت برای راهپيمايی روز قدس زمينه ساز اين امر بوده که بخت يارش شده بود و سرانجام منابع موثق او را از اين اشتباه بيرون آورده بودند!



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آن روزها بسياری با من تماس گرفتند و خواستند نسبت به اين خبر سراپا کذب موضعگيری کنم. در پاسخ می‌گفتم که بنگاه‌های دروغ‌پراکنی، چه يک خبرگزاری وابسته به ارگانی نظامی باشد و چه روزی‌نامه‌ای در ميدان توپخانه، در نزد مردم ما رسواتر از آن شده‌اند که نياز به تکذيب چنين خبری باشد، هرچند آلوده شدن ساحت حرفة روزنامه‌نگاری و فعاليت‌های اطلاع‌رسانی به دروغ‌سازی‌هايی تا اين حد سخيف به راستی مايه تأسف است. آن روز با مشورت يکی از وکلای بلندپايه به تنظيم و تقديم شکايتی عليه آن خبرگزاری بسنده کردم و مصاف تبليغاتی با چنين مصاديق راستين تشويش اذهان عمومی و پخش اکاذيب را در شأن خود ندانستم.

اما آنچه انتظارش نمی‌رود، تکرار همين اکاذيب توسط مسئولی نظامی است که لباسی در بردارد که قرار است لباس پيامبر (ص) باشد؛ پيامبری که جز برای اقامة راستی و حقيقت قيام نکرد و عمری عليه بزرگترين دروغ‌ها که شرک باشد به مبارزه پرداخت. هنوز نه ماه‌های پرتلاطم پس از پيروزی انقلاب که ادبيات شبنامه‌ای، امواج تهمت و افترا را عليه رهبران و انديشمندان سترگ اين مرز و بوم ايجاد می‌کردند از ياد رفته، نه تصوير تلخ تلاش زمينه‌سازان ترور شخصيتی و مهياکنندگان حوادث شومی همچون هفتم تيرماه سال شصت از ذهن ملت شريف و نجيبمان پاک شده تا منافقان جديد با آسودگی خيال به تکرار آن فجايع بپردازند، و نه جان همچو منی از حيات طيبة آن راست قامتان جاودانة تاريخ ارزشمندتر است. ترديد دارم کسانی که به اين آسانی دروغپردازی می کنند به فرارسيدن زمان برپايی محکمة الهی باور داشته باشند تا آنان را نسبت به قطعيت آن هوشيارباش دهم، اما دست کم می توانند در زندگی اين دنيا آزاده باشند و به ديگران هم رخصت تجربة آزادگی دهند. اين بار هم مانند دفعات قبل، شکايت به دستگاه قضايی خواهم برد و به دادستان محترم تهران که خود جانباز جنگ تحميلی است و نزد همگان از احترام و اعتبار برخوردار است خواهم گفت که آقای دادستان، داد ما را بستان!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016