جمعه 27 آذر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آقای خاتمی، خاصيت اين ساختار چيست که نگران شکستن آن هستيد؟ مهران رفيعی

آقای خاتمی، پيامی را که به‌مناسبت روز دانشجو فرستاده بوديد شنيدم و تاکيد مصرانه و مکررتان بر ساختارشکن نبودن جنبش دانشجويی. در خوش نيتی‌تان شکی ندارم، اما پرسش اين است که در اين مورد خاص، مخاطب‌تان کيست و چه هدفی را دنبال می‌کنيد؟

اگر تا همين چند ماه قبل, در مورد مسئوليت اداره‌ی کشور ابهام‌هايی وجود داشت، پس از برگزاری اين انتخابات مخدوش و موضع‌گيری‌های خشن آقای خامنه ای و صدور فرمان آتش بر مردم بی‌گناه، بر همه‌گان روشن شد که ولی فقيه در راس اين ساختار است و مسئول تمامی شکست‌های گذشته و فجايع اخير.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


شايد منظورتان اين بوده‌است که با رد ساختارشکنی جنبش دانشجويی به‌عنوان بخشی از جنبش آزادی‌خواهانه مردم ايران، از شدت خشم و جنون و خون‌خواری رهبر کم کنيد. مگر تجارب دوران رياست جمهوری خود را فراموش کرده‌ايد؟ مگر فجايع هجده تيرماه را از ياد برده ايد؟ آيا جواب اعتراض به توقيف يک روزنامه، صدور فرمان لشگرکشی به خوابگاه دانشجويان بود؟

مگر رهبر همين ساختار نبود که آن نامه‌ی تهديدآميز لعنتی را نوشت و برای بدنام کردن سپاه، جمعی را مجبور کرد که پای آن را امضا کنند و به دست شما بدهند؟

مگر در همين ساختار نيست که رهبرش، رياست دستگاه عدالت را برمی‌گزيند و در موقع تحويل گرفتن تشکيلات، آن را "ويرانه‌ای" توصيف می‌کند؟ مگر مسئوليت آن ويرانگی با همين ساختار و رهبرش نيست؟

اين چه ساختاری است که حتی تحمل اسم رهبر ملی کشورمان را بر يک خيابان هم ندارد؟ همان رهبر دل‌سوزی که توانست بزرگ‌ترين قدرت استعماری زمان را شکست دهد و صنعت نفت را ملی کند.

مگر همين ساختار ننگين نيست که سرخوردگی و افسردگی اجتماعی را به ارمغان آورده و انبوهی را به دام اعتياد کشانده‌است؟

چه عاملی بيش از اين ساختار خفقان آور، فرار نخبگان را شتابان کرده‌است؟

اين چه ساختار قابل دفاعی است که از حضور دختران در ورزشگاه‌ها به فغان درمی‌آيد ولی چشم‌اش را بر انبوه آسيب ديدگان خيابانی می‌بندد؟

آيا ساختاری را که با تدريس علوم انسانی سر ستيز دارد، نبايد شکست؟

آيا شايستگی مردم ايران در حد اين ساختار پليد حاکميت و صاحب‌منصبان بدنام است؟

و اگر مخاطب‌تان دانشجويان آزاده‌مان باشند و هدف‌تان هدايت آن‌ها، کافی است به سخنرانی‌ها و شعارهای‌شان توجه کنيد. امروزه فرياد "مرگ بر ديکتاتور" پر طنين‌تر و محکم‌تر از هر زمان ديگر به گوش می‌رسد.

مهران رفيعی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016