سه شنبه 1 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نوجوان ۱۷ ساله به قصاص چشم محکوم شد، اعتماد

گروه حوادث؛ نوجوان ۱۷ساله يی که مدعی است به خاطر خنديدن يک جوان به خواهرش او را با چاقو کور کرده است پس از محاکمه در دادگاه به قصاص چشم محکوم شد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


به گزارش خبرنگار ما پرونده اتهامی اين نوجوان از روز ۲۲ خردادماه سال ۸۶ به دنبال وقوع يک نزاع دسته جمعی گشوده شد. ماموران پليس شيراز که از وقوع درگيری بين چند جوان در خيابان عفيف آباد مطلع شده بودند خود را به محل حادثه رساندند، اما پيش از حضور آنان جوانی به نام اکبر از ناحيه چشم مجروح و به بيمارستان منتقل و ضارب نيز متواری شده بود. اطلاعات اوليه حاکی از آن بود که ضارب نوجوانی ۱۷ساله به نام سامان است و در اين درگيری ابتدا با چاقو ضربه يی به پهلو اکبر زده و سپس چاقو را داخل چشم سمت چپش فرو کرده و گريخته است. در شرايطی که تحقيقات برای دستگيری سامان ادامه داشت، تلاش پزشکان برای درمان چشم جوان مجروح بی نتيجه ماند و وقتی آنان از مداوای اکبر نااميد شدند، اعلام کردند بايد چشم وی تخليه شود. به اين ترتيب با تخليه چشم اکبر او در ۱۹سالگی از يک چشم نابينا شد. در ادامه کارآگاهان با بررسی اطلاعات موجود توانستند مخفيگاه سامان را شناسايی و پس از گذشت چند هفته او را دستگير کنند. سامان در بازجويی های اوليه اتهامش را پذيرفت اما گفت برای کور کردن اکبر نيت و قصد قبلی نداشت. او گفت؛ «آن روز من و خواهرم از خيابان عفيف آباد می گذشتيم که ناگهان پای خواهرم به يک سنگ برخورد کرد و کفش او از پايش درآمد. اين اتفاق يک موضوع طبيعی بود اما اکبر و چند جوان ديگر به خواهرم خنديدند و مرا عصبانی کردند. من هم با آنان درگير شدم اما چون آنها چند نفر بودند من برايشان چاقو کشيدم. ابتدا قصد داشتم با اين کار اکبر و دوستانش را بترسانم ولی آنها من را دوره کردند و مجبور شدم از چاقو استفاده کنم. در شرايطی که خيلی عصبانی بودم به سوی اکبر حمله کردم و يک ضربه به پهلوی او زدم و سپس چاقو را داخل چشمش فرو کردم.» به دنبال اين اعترافات برای پی بردن به صحت گفته های متهم صحنه حادثه بازسازی شد. سامان مو به مو وقايع را برای افسران پليس و بازپرس پرونده شرح داد و به اين ترتيب با تکميل تحقيقات پرونده با صدور کيفرخواست و قرار مجرميت برای تصميم گيری نهايی به دادگاه کيفری استان فارس ارسال شد.

در جلسه رسيدگی به اين پرونده که در شعبه ۴ دادگاه کيفری برگزار شد، ابتدا نماينده دادستان در جايگاه ايستاد و گفت؛ «سامان متهم است در يک درگيری خيابانی چشم اکبر را با ضربه چاقو کور کرده است. او در تمام مراحل تحقيقات به اين امر اعتراف کرده و از نظر دادسرا جرم وی محرز است و برای وی تقاضای مجازات قانونی را دارم.» سپس نوبت به شاکی رسيد تا به دفاع از خود بپردازد. وی گفت؛ «روز حادثه من و سامان بر سر يک مساله جزيی با هم درگير شديم اما او برايم چاقو کشيد و با ضربه يی که به چشمم زد بينايی ام را از من گرفت. من به هيچ وجه او را نمی بخشم و خواستار قصاص وی هستم.» در نهايت سامان در جايگاه متهم حاضر شد و با شرح مجدد ماجرا گفت؛ «اگر اکبر و دوستانش به من و خواهرم نمی خنديدند هيچ وقت اين اتفاق نمی افتاد. او بود که اين ماجرا را شروع کرد و من ناخواسته وارد اين بازی شدم.» پس از اظهارات متهم هيات قضات شعبه ۴ دادگاه کيفری استان فارس وارد شور شدند و با اتفاق آرا وی را گناهکار تشخيص دادند و او را به قصاص چشم چپش محکوم کردند. بنابراين در صورتی که اين حکم توسط قضات ديوان عالی کشور تاييد شود نوجوان ۱۷ساله يک چشم اش را از دست خواهد داد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016