پنجشنبه 3 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

درگذشتِ آيت‌الله منتظری و گوشه کنايه‌های مقام معظم رهبری، همنشين بهار

«پنج سال يا صد سال همچون پَر کشيدن پرنده ای می‌گذرد و زمان چونان‌که دندان‌هایِ اسب را می‌خورد سال‌ها را خواهد خورد...»
هيچکس نمی‌داند کِی و کجا خواهد افتاد...

***
«پيام‌»ی شاهانه و شيخانه!
بعد از درگذشت آيت‌الله منتظری، «مسئول اول نظام جمهوری اسلامی» که همچو حافظ به رغم مدعيان، ﺷﻌﺮ رﻧﺪاﻧﻪ ﮔﻔﺘﻨش ﻫﻮس اﺳﺖ! ــ با «پيام‌»ی شاهانه و شيخانه! دو نشان زد، هم به اصطلاح به جلد «شفيع» درآمد و نزد خدا شفاعت ايشان را نمود و هم با «مدح»ی شبيه به «ذّم» زهر خود را ريخت.

« اطلاع يافتيم که فقيه بزرگوار آيت الله آقای حاج شيخ حسينعلی منتظری رحمه الله عليه دارفانی را وداع گفته و به سرای باقی شتافته اند....ايشان فقيهی متبحّر و استادی برجسته بودند...
در اواخر دوران حيات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطير، پيش آمد که از خداوند متعال ميخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خويش بپوشاند و ابتلائات دنيوی را کفاره ی آن قرار دهد...»

اگر آن امتحان دشوار و خطير، زدودن غبار از رُخ دين و زير سئوال بردن « قتل عام زندانيان سياسی در سال ۶۷ » باشد، آنکه سرافکنده و مردود شده آيت‌الله منتظری نيست که عملاً نشان داد قدرت آلوده به ستم از عطسه بز گری هم بی ارزش تر است.

فتوایِ سربه نيست کردنِ زندانيانِ سياسی در سال ۶۷، گوشهِ چشمی به داستانِ يهوديان «بنی قريظه» و رفتار مُنتسب به رسول خدا داشت. واقعه ای که رقم‌سازی‌ها و شاخ و برگ‌های آن بر خلافِ روايتِ «ابن اسحاق» در سيره‌اش که «طبری» از آن کپی برداری کرده ــ به راستی جای چون و چرا دارد.
زير سئوال بردن شبيه سازی‌های کور و افشای شجاعانه آن اسيرُکشیِ ظالمانه البته و صدالبته عقوبت دارد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


آيت‌الله خامنه ای به «کفّاره» و ابتلائاتِ انسان شجاعی که حاضر نشد خفقان بگيرد و ادای «بُزهای اخفش» را درآورَد، گوشه می‌زند. گويی درد و رنج آيت‌الله منتظری در ساليان اخير هيچ ربطی به ظلم و جور حکومت نداشته است.
تقليد ادبيات شاهانه مانند «اطلاع يافتيم» و تعيين تکليف برای خدای متعال که «ابتلائات دنيايی» و «کفّاره» را باهم تاق بزند! و آزار انسانی مظلوم را، در برابر بخشش گناهان نداشته او قبول کند ــ خيلی رو می‌خواهد.
برای درک بهتر پيام ظاهراً رندانه اما زاهدانه! آيت‌الله خامنه‌ای جا دارد به مضمون کلمات «کفّاره» و «ابتلاء» توجه کنيم.

کفّاره چيست؟
کفّاره يعنی عملی که آثار جرم و گناه را از بين می‌بَرد و زمينه آمرزش و عفو پروردگار را فراهم می‌سازد.
از ماده «کفر» به معنای پوشاندن و پنهان نمودن و در پرده کشيدن است و چون آثار گناه را محو می‏سازد و می‏پوشاند،«کفّاره» می‏نامند.
در آيات ۴۵ و ۶۹ و ۹۵ سوره مائده و بسياری از روايات به آن اشاره شده است.

از آنجا که در دستگاه فقه، فقه روايی گذشتگان و فقه جواهری معاصران، «کفّاره به دست خود گنه‌کار انجام می شود و نيازی به حکم حاکم ندارد» ــ پيام مزبور به زبان بی‌زبانی گوشزد می‌کند بلاهايی که بر سر منتظری آمده، ربطی به حکومت نداشته و نتيچه سوء عمل شخص خودش بوده است! روی اين حساب بايد از «آقا» تشکر هم نمود که با حصر خانگی فردی که وی را «فقيه بزرگوار» خطاب می‌کند، «ابتلائات دنيوی» برايش فراهم ساخت تا «کفّاره» گناهانش بشود...

ابتلاء يعنی چه؟
در لغت، به معنای آزمون، تجربه و کشف کردن به کار می‌رود.
کلمة «ابتلاء» مصدر ثلاثی مزيد است از باب افتعال از ريشة «بلاء»...

خوشا به حال رهروان راه بلا، کسانيکه ابتلائات روزگار به دادشان می‌رسد و با پوچی و روزمرگی گلاويز می‌شوند.
ابتلاء همانند غم های عزيز، همدم آدمی‌ست و قدمش مبارک باد...
هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالا شَدِيدًا...

ابتلاء به اين معنی بازدارنده نيست، يار و ياور رهروان راه آزادی است.

امّا، در پيام تسليت خامنه ای «ابتلائات دنيوی» معنای ديگری دارد و دارای بار منفی است، به همين دليل به «کفّاره» اشاره شده است.

رند از رهِ نياز به دارالاسلام رفت.
در «منطق شيخانه شاهانه» سيد علی خامنه ای، باعث و بانی «حصر خانگی» و نشانه گيری بيت منتظری با چوب و ديلم و های و هوی، تنها و تنها خود او ست! ولی حالا که به ديار باقی شتافته، اميد است خدای متعال بر گناهانش قلم عفو بکشد!! «و ابتلائات دنيوی را کفاره ی آن قرار دهد.»

«مدح شبيه به ذّم» خامنه‌ای (در مورد آيت‌الله منتظری)، آلوده به ظلم و بی انصافی است و حتی اکنون که آن انديشه‌ورز شجاع به خاک افتاده، دست از سرش برنمی دارد.
«اين رسم جاهليت عرب است که عقده حقارت خود را حتی بر سر جنازه دشمن هم خالی می‌کرده»، از فرهنگ غنی و والای ايرانی، و «در سرزمينی که مردمانش هرگز به هيچ مرده ای توهين روا نمی‌دارند» ــ رفتار جاهلی دورباد.

زاهد غرور داشت به سلامت نبرد راه
رند از رهِ نياز به دارالاسلام رفت

زيرنويس:

قدرت آلوده به ستم، عَطسهِ بُزِ گَری هم بيش نيست.
پيش از انقلاب بزرگ ضدسلطنتی، امثال بريژنسکی نقشه می‌چيدند تا در ايران نيروهای راديکال در منگنه قرار گرفته، همديگر را لت و پار کنند.
به دنبال قصه پُر غصهِ «شريف واقفی‌کُشی» وقتی در عمل اين خط پيش رفت، ساواک دست به کار شد و در بند يک زندان اوين، «قرارگاه عملياتی» زد ! ...
رژيم شاه می‌خواست برای قتل و شکنجه بهترين جوانان مردم، فتوای شرعی داشته باشد و صدايش از حلقوم روحانيون زندان به گوش برسد...
اين موضوع وقتی اهميت دارد که بدانيم برادرکشی‌ها و پَرَپرشدن پاک ترين جوانان اين ميهن، و جناياتی که در زندان (يا در کوچه و خيابان) به نام اسلام و انقلاب روی داد ــ فقط به نتايج کنفرانس گوادلوپ و نقشه های شوم امثال «برژينسکی»، مربوط نيست، ريشه در مسائل و درگيری‌های زندان شاه نيز، دارد...

گرچه پيش از انقلاب، مرتجعين توانستند زير پای آيت‌الله منتظری بنشينند و ايشان را هم برای متن فتوا (يا به قول آيت‌الله منتظری متن تصميم)، عليه مبارزين و مجاهدين جلو بياندازند و بذر رنجش و بدبينی بکارند،
و گرچه بعد از انقلاب، آيت‌الله منتظری (که البته در حُسن نيت و پاکی طينت‌شان شکی ندارم)، در گذاشتن «خشت کج» و، بنای ديوار شکسته‌ای که سی سال است وقت و بيوقت روی سر مردم خراب می‌شود يعنی «تدوين و تصويب اصل جهارم قانون اساسی» عَلمدار و کمک‌کار بودند و، گرچه آنروز که بلند بلند گفتند:
«ما آن قانون اساسی را که در آن مسئله ولايت فقيه و مسئله اين که تمام قوانين بر اساس کتاب و سنت نباشد، اصلاً اين جا تصويب نخواهيم کرد...» ــ
به فراست نيافتادند که مرتجعان زير نام اسلام چه آتشی روشن کرده و چه آشی خواهند پخت،

گرچه در «برادرکشی»‌های دهه پُرابتلای ۶۰ که در زندان‌های ميهن ستمديده ما بيداد حاکم بود و شکنجه‌گران با تعزير و احکام الهی، بازی می‌کردند، آيت الله منتظری خودشان را به آن راه زدند و چشم‌شان را بر ستم شلاق‌به‌دستان بستند.
گرچه بخش زيادی از اختيارات حکومتی از جمله «عزل و نصب قضات سراسر کشور» با ايشان بود، در انتخاب اعضای شورای عالی قضايی و بسياری امور ديگر دست داشتند و حتی حکم نمايندگی برای محمدی گيلانی صادر کردند،
گرچه « فرمان تمام کُش‌کردن مجروحين و اعدام دختران نوجوانی را که هويت‌شان هم مشخص نبود شنيدند و دم برنيآوردند...»،
گرچه لکه‌دار شدن چهره معصوم انقلاب را ـ که بد و بيراه به «مصدق» و «شايگان» و «شريعتی»، تيرباران «سلطان‌پور» و «آشوری» و «حسين نواب صفوی»، رنج و شکنج نظاير «شکرالله پاک‌نژاد» و «طاهر احمدزاده» و «آيت‌الله لاهوتی»...و، استدلال‌گريزی و سياوش‌کُشی و شريعت بازی، نشانه‌اش بود ــ ديدند و به گوش‌شان رسيد که هم‌بندان سابق خودشان را هم به نام محمد و علی و سيدالشهدا شکنجه می‌دهند... گرچه.. .گرچه...

اما...
اما، به دليل برخورد بی شيله‌پيله با مردم و به اين دليل که بعد از قتل عام زندانيان سياسی در سال ۶۷، کنار ظلمه نايستادند و نشان دادند قدرت آلوده به ستم، عطسه بُزِ گری هم بيش نيست، سنگ صبور مردم شدند و چه «باقيات صالحات»ی از اين برتر؟
اين انديشه ورز شجاع همچون «معاويه» پسر يزيد، عطای قدرت را به لقايش بخشيد و از ستمگران فاصله گرفت.
(پسر يزيد برخلاف پدر و پدر بزرگ فاسدش با ظلم و آلودگی کنار نيآمد. افسار قدرت را بر زمين انداخت و حتی عاق مادرش را که گفت کاش ترا نزائيده بودم به جان خريد.)
او از حق و کرامت واقعی انسان دفاع کرد امّا، کسانی که در کفش‌شان ريگ بود! و دوز و کلک می‌چيدند او را زمين بزنند، پُشت سرش صفحه گذاشتند که:
«ساده انديش بود و کج رفت» غافل ازاينکه راستی کمان در کژی است.

همانند آيت‌الله طالقانی در ذهن مخاطبانش «چرا» می‌کاشت.
بسياری از ما به آيت‌الله منتظری احترام می‌گذاريم چون در افشای سفر «مک فارلين» و رسوايی «ايران گيت» و برکناری امثال لاجوردی و آزادی اسيران در بند... نقش محوری داشته و قتل عام زندانيان سياسی در سال ۶۷ را زير سئوال برده و از حقوق مخالف خود دفاع کرده، از اشتباهات خودش پوزش‌خواسته و تکليفی جز حق نداشته است.

امّا خوب است اين نکته بااهميت را هم به خاطر بسپاريم که منتظری به لحاظ نظری روبروی مرادش (نه فقظ استادش) ايستاد و پيرامون نظرات فقهی (نه فقط سياسی) او، اما و اگر کرد. فراموش نکنيم که او به آيت‌الله خمينی ارادت داشت.
به خاطر همين شيفتگی حتی وقتی خمينی در پاسخ نامه‌های هشدار دهنده او، حرف‌های نامربوط می‌زند وی در آغاز نامه بعديش می‌نويسد:...مرقومه شريفه شما...واصل شد...

اگر افلاطون می‌گفت حقيقت از ارسطو عزيزتر است، فتح چندانی نبود چون ارسظو امام و مراد افلاطون نبود. منتظری به آيت‌الله خمينی به چشم مراد و «امام» (به معنی فقهی کلمه) می‌نگريست و «تحريرالوسيله» و «صلوه‌العارفين» خمينی از دستش نمی‌افتاد. با همه اين اوصاف از استادان بزرگش چون آيت الله بروجردی و علامه طباطبايی و حاج شيخ‏ ‏عبدالرزاق قائينی و سيدمحمد محقق و آيت الله بهاءالدينی و ‏سيد صدرالدين صدر و به ويژه مراد و امام‌ش خمينی عبور کرد و حرف تازه زد.
اين شجاعت نظری يکی از بالاترين ارزش‌های او است.

نقد قدرت حاکم از نقد دين حاکم می‌گذرد.
من او را با «شيخ مفيد» (محمد ابن محمد ابن نعمان) مقايسه می‌کنم. همو که مکتب کلامی شيعه در عصرش به اوج کمال رسيد و صدها سال پيش به صراحت گفت زنی که شرايط قضاوت را داشته باشد معذوری برای او وجود ندارد.
از هر نظر که نگاه کنيم آيت الله منتظری «شيخ مفيد» بود و دست کمی از امثال ابوحنيفه و شيخ طوسی نداشت.

فقه و فقاهت او را نمی‌بست، در حکمت و فلسفه نيز «لمعه» بود و دستی داشت.
اميدوارم نوشته های هنوز چاپ نشده (در مورد نهج البلاغه) نيز، برخلاف برخی آثار قديمی ايشان، حرف تازه داشته باشد.

در کناب «حکومت دينی و حقوق انسان» روی بسياری از برداشت‌های شکلی و دگم، خط کشيده، به نقد قدرت بها داده و محدوديت قدرت و تفکيک قوا را از منظر دين بحث کرده است.
مبنای فقهی اينجانب در مورد ولايت فقيه با مبنای فقهی‏ ‏مشهور و مرحوم امام درکتب فقهی ايشان تفاوت دارد. ايشان ولايت فقيه را‏ ‏از باب نصب می‎دانستند و طبعا لوازم خاص خودش را خواهد داشت، ولی‏ ‏اينجانب ادله نصب را از نظر ثبوت و اثبات مخدوش می‎دانم که در جلد اول‏ ‏کتاب «ولایة الفقيه» به تفصيل متعرض آن شده‌ام. بنابر «نظريه نخب»،‏ ‏مشروعيت ولايت «فقيه جامع الشرايط» موقوف به انتخاب صحيح او توسط‏ ‏مردم و بيعت آنان با او می‎باشد...

اگر بپذيريم در يک حکومت به اصطلاح دينی که استبداد عبای شرع می‌پوشد، نقد قدرت از نقد دين حاکم می‌گذرد ــ به اهميت بحث‌های آيت الله منتظری پی می‌بريم.

پيام تسليت آيت‌الله خامنه ای
بسم الله الرحمن الرحيم

اطلاع يافتيم که فقيه بزرگوار آيت الله آقای حاج شيخ حسينعلی منتظری رحمه الله عليه دارفانی را وداع گفته و به سرای باقی شتافته اند.

ايشان فقيهی متبحّر و استادی برجسته بودند و شاگردان زيادی از ايشان بهره بردند. دورانی طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظيم الشأن گذشت و ايشان مجاهدات زيادی انجام داده و سختی های زيادی در اين راه تحمل کردند. در اواخر دوران حيات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطير، پيش آمد که از خداوند متعال ميخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خويش بپوشاند و ابتلائات دنيوی را کفاره ی آن قرار دهد.

اينجانب درگذشت ايشان را به همه ی بازماندگان بويژه همسر مکرّمه و فرزندان محترم آن مرحوم تسليت ميگويم و رحمت و مغفرت الهی را برای وی مسألت ميکنم.

سيد علی خامنه ای ۲۹/ آذر/ ۱۳۸۸


آقای خامنه ای در شمار مردان نيک بود.
پيش از انقلاب بزرگ ضدسلطنتی آقای خامنه ای در شمار مردان نيک و مورد اعتماد دانشجويان بود. در خانه اش به روی مردم بی پناه و جوانان مبارز هميشه باز بود.
در سفر جلال آل احمد به مشهد، دکتر علی شريعتی از او پيش جلال تعريف کرده بود.

برخلاف آنچه اکنون برخی آخوندها به‌هم می‌بافند، آنزمان در ميان روحانيون تعداد اندکی به جامعه و زمانه خويش آشنا بودند و تعداد کمتری به معنی واقعی کلمه، اهل علم و عمل.
سيد علی خامنه ای يکی از آنها بود و نبايد پا روی انصاف گذاشت. کارش به کميته مشترک ضد خرابکاری رژيم شاه نيز، کشيده شد، جايی که فرياد زندانيان زير شکنجه قطع نمی‌شد. او را البته شکنجه نکردند اما آزار زيادی ديد.
بعدها که مبارزه عليه رژيم شاه اوج گرفت، در خراسان نقش بزرگی ايفا نمود... اما،...
اما وقتی انقلاب فرزندان خود را خورد و به بيراهه کشيده شد، گوساله سامرای قدرت او را هم به زمين کوبيد. آرام آرام صفايش زنگ زد و شريک جرم امثال خلخالی و لاجوردی شد...
آن سيدعلی آقای نيک که از عمله ستم فاصله می‌گرفت و باور داشت « صحبت حکام، ظلمت شب يلداست» ــ خود به ستمکاران پيوست و مُبصر کلاس آنان شد و با «تسويل» و «تزئين» عملکرد شرک آلود خويش بين جامعه بزرگ ايران ديوار خودی و ناخودی کشيد.
او که پيش‌تر نسبت به درد و رنج زندانيان سياسی حساس بود، وقتی در دهه پرابتلای سال ۶۰ در زندان‌های ايران از کشته پشته می‌ساختند، ککش هم نگزيد... او نيز می‌توانست همانند آيت الله منتظری در برابر بی عدالتی و بيداد بايستد و آبروی اهل علم باشد.

البته آقای خامنه ای اکنون «آيت‌الله» شده اند غافل از اينکه آيت‌الله واقعی (آيت و نشانه خدای صبور و غيور) مردمی هستند که درپی خواندن پيام تسليت‌ش، يکپارچه هو می‌کنند و شعار مرگ بر ديکتاتور...سرمی دهند. آيت واقعی خداوند اين است.

راستیِ کمان در کژی است.
آيت‌الله منتظری، خون دو فروهر و «قاعده درأ»


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016