چهارشنبه 16 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

عاشورا - آغازِ پايانِ ولايت فقيه و جنبش مردم ايران، امير حسين لادن

پس از اَعمال وحشيانۀ رژيم در روز عاشورا که انسان را بياد بربريت آتيلا و مغول ها مياندازد ، چه کار ديگری از دست رژيم برای سرکوب و نابودی معترضين بر می آيد که در اين چند ماه انجام نداده باشد؟ هزاران هموطن بی گناه را مجروح و زندانی کرده اند ، بيش از صد تن از عزيزترين فرزندان ايران را در کمال بی شرمی به قتل رسانده و بالاخره چهرۀ حقيقی خود را با به زير گرفتن معترضين بوسيلۀ ماشين های پليس و از روی بدن های مجروحين و گشته شدگان دوباره با ماشين گذشتند ، نشان داده اند. آيا غير از ضرب و شتم ، زندان و شکنجه ، دادگاه و اعدام و کشتار – کار ديگری هم هست که در پاسخ به خواست های حق طلبانۀ ملت نکرده ايد؟

شدت عمل خشونتبار رژيم در روز عاشورا آشکارا نمايانگر آنستکه حکومتگران بر اين باورند که با ضرب و شتم ، زندان و شکنجه و اعدام وکشتار ؛ مردم را وادار به عقب نشينی و سکوت خواهند کرد. حکومتگران با ناچيز شمردن معترضين و تهمت و برچسب های متداول ، برگی از دفتر رژيم سابق و ديگر حکومت های خودکامه به عا ريت گرفته است. اشتباه رژيم در همين فرضیۀ نادرست نهفته است ؛ زيرا درست برعکس ، هر چه بيشتر سرکوب کنند به تعداد معترضين عدالتخواه می افزايند تا روزيکه اکثريت ملت وارد کارزار شوند و رژيم دزد و دروغ گو را به سزای اعمال ضد ايرانی و ضد انسانی سی ساله اش برسانند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


موفقيت جنبش اعتراضی در گروی گسترش هر چه بيشتر آن در ميان قشرهای مختلف کشور می باشد. آزادی ، عدالت و برابری جوابگوی خواست و نياز همۀ هموطنانمان نيست. هستند تعداد کثيری که نيازهايشان با نيازهای معترضين ، حد اقل از نظر خودشان کاملاً متفاوت است. بنابراين برای گسترش هر چه بيشتر اين نهضت ؛ميبايستی برنامه های جنبش که در بر گيرندۀ نيازها و خواست های عموم مردم برای آيندۀ کشور می باشد به اطلاع مردم برسد. زيرا آگاه کردن مردم دربارۀ جنبش همانقدر حائز اهميت می باشد که حضور گسترده در خيابان ها است. شعارها و اعلاميه ها نيز می بايستی پاسخگوی نياز آنان و در برگيرندۀ منافعشان باشد.

آزادی و عدالت در گروی آگاهی و بيداری است. آزادی معمولاً فردی و عدالت اکثراً اجتماعی است. ولی يکی بدون ديگری ناقص و بی معنی است. زندگی انسان نيز همانند آزادی و عدالت بدون همفکری ، همياری و همکاری اجتماعی ناقص و بی معنی است. . بشر تا زمانی که فقط برای خودش ودر چارچوب محدود منافع شخصی اش فعاليت می کند ؛ هنوز زندگی نکرده و معنای زندگی را نچشيده است ؛ تا تشخيص بدهد که بصورت يک شهروند در بسياری از مسائل با ديگر شهروندان مشترک المنافع می باشد و منافع و امنيت اجتماعی اش شرط اساسی موفقيت دراز مدت است. ميرزا محمد طباطبائی بيش از يک قرن پيش گفت : " وقتی افراد ملت عالِم و از خواب گران غفلت بيدار و معنی مليت و قوميت را بدانند و بر نفع و ضرر ملکی که مابه الاشتراک عمومی اهالی مملکت است واقف شوند و عدۀ عالِم بر جاهل غلبه نمايد و يا لا اقل عالِم و جاهل در عدد مساوی باشند ديگر هرگز زير بار ظلم و جور و استبداد نخواهند رفت." (۱)

ميرزا محمد طباطبائی ، رئيس مجلس شورای ملی يک فعال سياسیِ ايراندوست بود که راه نجات را در آگاهی مردم به حقوق ملی خود و تشخيص اينکه ما مشترک الامنافع هستيم ، می دانست. اگر منافع کشورمان در خطر باشد منافع همه مان به مخاطره خواهد افتاد. تمام سعی مان بايد در گسترش جنبش و جلب و جذب حاشيه نشينان باشد. برای خود سازی و نوسازی کشورمان ، نياز به آغازی نو برای دلهايمان و راهی تازه برای انديشه مان داريم ، تا همانند ساير اجزای طبيعت ، نو شدن را در اعماق وجودمان تجربه کنيم.

آزادی و عدالت بدون همّت و مبارزه بدست نمی آيد ؛ همانطور که تغيير و تحول ، اجتناب ناپذير نيست و بدون زحمت و پشتکار ميسر نمی شود. سواری و کولی دادن نيز مستلزم دولاشدن ، کمر خم کردن و تن به خواری دادن است. زنده ياد محمد مصدق می گويد: "ملت ايران اگر خواسته باشد در رديف ساير ملل بزرگ جهان مقام و موقعيتی را که شايسته او و گذشتۀ پر افتخار اوست بار ديگر احراز کند بايد از محروميت و مشکلات نگريزد و از فداکاری و جانبازی نترسد ما نبايد زندگانی را بهر صورت و کيفيت که بما عرضه ميشود دوست بداريم و بدان قانع و خرسند باشيم اگر زندگانی توام با آزادی و استقلال نباشد بقدر پشيزی ارزش نخواهد داشت برای رسيدن باين هدف عالی تاريخ زندگی ملل بزرگ عالم شاهد مبارزات و مجاهدات و گذشت ها و فداکاريها است." (۲)
نام جان کندن به شهر مردگان چون زندگی است همچو من زين زندگانی ننگ و آر آيد ترا (۳)

هزاران هموطن (زن و مرد) معترض در خيابان های تهران و ديگر شهرهای کشور همانند مشعل های روشنائی در يک سيستم تاريک انديشِ کور ، عقب مانده و پس گرا می درخشند و ندای طلوع سپيده و آزادی می دهند. مردمی استثنائی که در مقابل زور ، بی تفاوت نيستند ، کورکورانه و گوسفندوار رهبری را دنبال نمی کنند و می خواهند سرنوشتشان را خودشان تعيين کنند و فرياد می زنند که بس است ، ما ديگر زير بار زور نمی رويم و چنانچه لازم باشد ، مرگ را به زندگی در ذلت می پذيريم. اين ديد در شعار "ايرانی ميميرد – ذلت نمی پذيرد" کاملاً مشهود است. هر نوع ديکتاتوری چه آسمانی و چه زمينی بر خلاف قوانين طبيعی و حقوق انسانی بوده و مردود است.

حکومت چيان ، سپاه و بسيج تنها اهرم های بازدارندۀ جنبش سبز نيستند! مردمی که در پياده رو و خيابان ها در کنار بصورت تماشاچی ايستاده اند و آنهائيکه از خانه شان خارج نميشوند از حکومتگران برای نهضت خطرناکترند. زيرا با معترضين که هم صدا و همگام نيستند هيچ ، سکوتشان رژيم را جَری تر و يا زبانم لال ، تأئيد می کند. تکليف حکومتگران و بستگانشان مشخص است برای ادامۀ چپاول و غارت می بايستی در مسند قدرت باشند و برای حفظ قدرت بهر وسيله ای متشبث می شوند. اما مردمی که در کنار قرار دارند را بايد بيشتر مورد توجه قرار داد و ديد که علت چيست. آيا در بين شان کسانی هستند که خامنه ای را جانشين امام زمان می دانند و معترضين را مرتد می انگارند؟ آيا هنوز در ايران کسانی هستند که با حکومت با علم باينکه با هموطنان متعرض چه ميکند ، موافق باشند؟ آيا کسانی هستند که منتظرند قطار پيروزی راه بيافتد و بعد آنها نيز سوار شوند (حزب باد)؟ تکليف ما با آنهائی که می گويند " ما سياسی نيستيم" چيست؟

پيروزی اين جنبش مردمی در گرویِ همراهی و پشتيبانی قاطبۀ ملت ايران است زيرا يک دسته هرقدر فداکار و مبارز باشد بتنهائی آسيب پذير ، در معرض سرکوب و محکوم بشکست هستند. پس از پيوستن ميليون ها ايرانی به اين جنبش ملی و فراگير ؛ خواست های مردم نيز ملی و فراگير خواهند بود. رهبری چنين نهضتی از درون جنبش برون خواهد آمد. آنها که غير از اين فکر ميکنند به عظمت مبارزه نميانديشند. حريف حيله گر و دروغ گوست ؛ گول جنگ زرگری ملاها را نيز نبايد خورد. خشونت ، وحشيگری و کشتار بيرحمانۀ حکومتگران دليلِ ترس و وحشت او از اصالت و عمق جنبش مردم است. ياران موافق و دوستان مخالف در ميان روشنفکران و مبارزان با بهره گيری از سوابق مبارزاتی و تجربۀ شکست "نهضت ملی شدن نفت" و از دست دادن رشته های "انقلاب ۵۷" ؛ بايد با در افشاگری ، راهنمائی و آگاهی دادن - دين و مسئوليت خود را ادا کرده و با همصدائی وهمگامی ملت مانرا به ايستادگی و مقاومت تا پيروزی جنبش ، رهائی مردم و نجات ايران آگاهانه حمايت کنند.

حکومت مستبد مذهبی با مطرح نگاه داشتن مسألۀ تسليحات هسته ئی ؛ همراه با شعارهای ابلهانه ی احمدی نژاد در مورد اسرائيل و هولوکاست ، سعی دارد که تمرکز را از روی انتخابات تقلبی ، اقتصاد ورشکسته ، سيستم فاسد و شکست خوردۀ ولايت فقيه و سرکوب وحشيانۀ مبارزات حق طلبانۀ مردم بردارد. شعارهای مرگ بر آمريکا و اسرائيل نيز چيزی جز راه گم کردن و دادن مستمسک به دست تند روهای دست راستی اسرائيل ، آمريکا و دشمنان ايران نيست ؛ ضمن اينکه بزرگترين خدمت به دشمن برای ميليتاريزه کردنِ منطقه می باشد. تندروهای اسرائيلی و نئوکنسرواتيوهایِ آمريکائی و شرکای اروپائی شان با استفاده از بوق و کرنای وسائل ارتباط جمعی (راديو ، تلويزيون ، اينترنت و مطبوعات) وابسته مرتب از خطر ايران برای "هستی وجود اسرائيل" و غرب سخن ميرانند و دم از احتمال حملۀ نظامی به ايران می زنند که مانند شمشير داموکلس روی سر ملت مان نگاه داشته اند. رژيم نيز عمداً و مکرراً برای سرکوب جنبش آزاديخواهی مردممان به اين بازی خطرناک و خانمان سوز دامن ميزند. مثل اينکه از سرنوشت صدام و نابودی عراق عبرتی نگرفته و يا نابودی ايران برايش بی تفاوت است. انرژی اتمی و حتی تسليحات هسته ئی که حقِ مسلم ايران می باشد ، متاسفانه بازيچه ای در دست اين اهريمنان تجاوزکار شده است.

جنبش اعتراضی ملت ايران خواستار حقيقت ، عدالت ، احترام به حقوق شهروندی ، آزادی ، برابری و مردمسالاری سکولار است. مردممان معترض به رژيم دزد و دروغگو ، سرکوبگر و خودکامه مذهبی هستند. نهضت ملی (سبز) يک اعتراض و يا حرکت زود گذر نيست که در حيات ملتی شکل گيرد و لحظه ای بعد فقط بقدر يک موج سبک سر از تلاطم افتاده و آرام شود. اين جنبش تاريخی با ريشه ای عميق و غيرقابل انکار در متن جامعۀ ايرانی پی ريزی شده و تا دستيابی به اهداف بحق خود ادامه دارد. موسوی ، کروبی و ديگران کاتاليزورهائی بوده اند برای شروع حرکت ؛ و تنها در صورتی در رهبری اين جنبش سهمی خواهند داشت که صادقانه در خدمت مردم و خواسته هايشان باشند که شامل ترميم سيستم مذهبی نيست بلکه دگرگونی آنست. اگر به شعارهای امروز معترضين : "مرگ بر خامنه ای" و "مرگ بر اصل ولايت فقيه" توجه داشته باشيد ، می بينيد که حرکت بسيار زيرکانه سير تکاملی و اجتناب ناپذير خود را می پيمايد.

نفاق ، فقر ، فردگرائی و جهل و نا آگاهی که ارمغان حکومت های خود کامه و نتيجه ی قرن ها تسلط بيگانگان است ؛ ملت مانرا از خصوصيات ايرانی (پندار نيک ، کردار نيک و گفتار نيک) و فرهنگ اجتماعی ملی ( راستگوئی ، مردانگی) خود دور کرده بود. ملايان کلّاش با سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم و وعده های دروغين و "حرف های قشنگ قشنگ ، آزادی ، استقلال ، بسته شدن زندانها و شکنجه گاه ها ، آزادی زندانيان سياسی ، آزادی مطبوعات و کوتاه کردن دست جنايتکاران و امپرياليست ها" * انقلاب را ربودند ، بکجراهه کشيدند و در کمال بيشرمی رژيم ولايت فقيه را سوار بخشی از مردم کردند. ولايت فقيه يعنی تسليم انديشه ، تفويض اختيار و حق انتخاب واعلام صغارت ؛ نياز به وَلی داشتن و ذلت پذيری. اکنون بار ديگر شرافت ايرانی او را برای مقابله با اهريمنان ، فراخوانده و با هوشمندی بی نظير مراقب تمام جرياناتی است که امکان دارد برای اهداف جنبش مفيد و يا مضر واقع شوند. رمز موفقيت جنبش پس از پيروزی و جلوگيری از هر نوع سوء استفاده و انحراف همين بيداری ، آگاهی و هوشمندی است.

جنبش اعتراضی ملت ايران يک فرصت استثنائی است ؛ کشمکش های درونی و اغراض های خصوصی ، ويژۀ ملل خفته و ناتوان را بايد رها کرد ؛ زيرا همواره بصورت يک عامل بازدارنده باعث از دست دادان اين فرصت ها بوده است. در حال حاضر جنبش سبز يک حرکت گستردۀ مردمی است که پايه هايش طی سی سال ديکتاتوریِ مذهبی در حال رشد و تکامل بوده و نهضتی ملی خود جوش ، خودساز و مردمسالار است که رهبرانش توده ی مردم هستند. شهروندان بيدار در درون کشور بايد به جنبش بپيوندند و هموطنان برون مرزی که خواستار سربلندی کشورشان هستند ، با افشاگری و آگاهی دادن در مورد شناختی که از مهره ها دارند ، تا سر حد امکان از خواست های مردممان حمايت کنند.

"ملت ايران ، فرزندان عزيزم امروز يکبار ديگر دنيا چشم بدرايت و کاردانی و موقع شناسی و انظباط شما دوخته است. فرد فرد شما نبايد مسئوليتی را که در پيشگاه خدای بزرگ و وجدان پاک خود و دينی را که بپرچم و تاريخ پر افتخار خويش داريد لحظه ای از ياد ببريد. حساسيت زمان و عظمت مبارزه و آشفتگی جهان و خرابی اوضاع ، هوشياری شما را در همه حال ايجاب ميکند". (۴)
" فرزندان عزيز وطن - با چشمان باز و بيدار مراقب سرنوشت خانۀ کهن سال خود باشيد تا مبادا تاريخ فردا از نسل امروز بزشتی ياد کند و ما را مستحق نفرين و لعنت بشناسد. عظمت مبارزۀ ملی ما در اين بود که سرنوشت خانۀ خويش را بدست بگيريم و در ميان ملل زندۀ جهان ثابت کنيم که نسل امروز ايران لياقت حفظ استقلال و نگهداری مواريث و تاريخ نياکان خود را د ارد. زيرا هيچ جامعه و ملتی بدون سعی و تلاش موفق نشده است زنجير اسارت را از دست و پای خود بردارد." (۵)

ياران - سخنان دکتر مصدق که سرلوحۀ جنبش حق طلبی و آزاديخواهی است را به گوش بگيريم و مسئوليت خود را به ميهنمان ايران و نسل آينده به نحو احسن انجام دهيم. با اميد به پيروزیِ روشنائی بر جهل حرکت کنيم و مقاوم باشيم. جاويدان بودن مصدق در استقامت و پايداری او بود. آينده متعلق به کسانی است که امروز پايه های فردا را پی ريزی می کنند.


امير حسين لادنahladan@earthlink.net

(۱ ) تاريخ بيداری ايرانيان ميرزا محمد کرمانی
(۲) ، (۴) و (۵)جنبش ملی شدن صنعت نفت ايران - غلامرضا نجاتی
(۳) کليات مصور ميرزادۀ عشقی
* بر گرفته از وبلاگ ف. م. سخن


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016