سه شنبه 22 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

استبداد بار ديگر استاد ترور کرد، محمود دلخواسته

"همينکه رژيم بدون کوچکترين تحقيقی آمريکا و اسرائيل را متهم به ترور ميکند، بعد از طرف گروهی سلطنت طلب اعلاميه ميدهد و مسئوليت ترور را به گردن آنها مياندازد و در نتيجه گروه خبر از جعلی بودن چنين اعلاميه ای ميدهد. و هم اينکه بسرعت دستگاههای تبليغاتی سازمان ترور بسيج ميشوند و او را از هواداران سينه چاک احمدی نژاد ( در حاليکه دوستان و دانشجويان استاد خبر از سبز بودن ايشان ميدهند.) و نيز فيزيکدان هسته ای قلمداد ميکنند و سعی ميکنند که او را به بحران اتمی ربط دهند، به ما ميگويد که مانند ترور خواهر زاده موسوی، اين ترور نيز بوسيله تيمهای ترور رژيم در دخمه ها طراحی و با موافقت خامنه ای باجرا در آمده است."

[email protected]


در جريان انقلاب ۵۷ و با دامنه گرفتن تظاهرات ضد استبدادی،حدود هفتاد تن از استادان دانشگاه در دی ماه و در حمايت از خواستهای مردم در ساختمان مرکزی وزارت علوم، در حمايت از خواستهای مردم تحصن کردند. رژيم پهلوی برای جلوگيری از گسترش تحصن و نشان دادن قيمتی که استادان برای عبور از خط قرمز خواهند پرداخت ، به محل تحصن حمله و دکتر کامران نجات اللهی، از استادان جوان دانشگاه پلی تکنيک را به شهادت رساند. البته اين ترور نه تنها به هدف خود نائل نشد، بلکه به آتش خشم دانشجويان و مردم دامن زد و مردم را هر چه مصممتر که هر چه زودتر عمر استبداد شاهنشاهی را به پايان آورند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


امروز، دوباره رژيمی استبدادی و بس وحشی تر ، و اينبار در لباس مذهب برای در نطفه خفه کردن و گسترش جنبش انقلابی سبز در ميان استادان و فرهيختگان، که آثار آنرا در اعلاميه های گروهی اخير استادان در حمايت از دانشجويان و بازتاب جهانی آن ميبينيم ، در کور فکری کامل، براه سلف خود افتاد واشتباه را تکرار کرد , استاد مسعود محمدی را بقتل رساند. همينکه رژيم بدون کوچکترين تحقيقی آمريکا و اسرائيل را متهم به ترور ميکند، بعد از طرف گروهی سلطنت طلب اعلاميه ميدهد و مسئوليت ترور را به گردن آنها مياندازد و در نتيجه گروه خبر از جعلی بودن چنين اعلاميه ای ميدهد. و هم اينکه بسرعت دستگاههای تبليغاتی سازمان ترور بسيج ميشوند و او را از هواداران سينه چاک احمدی نژاد ( در حاليکه دوستان و دانشجويان استاد خبر از سبز بودن ايشان ميدهند.) و نيز فيزيکدان هسته ای قلمداد ميکنند و سعی ميکنند که او را به بحران اتمی ربط دهند، به ما ميگويد که مانند ترور خواهر زاده موسوی، اين ترور نيز بوسيله تيمهای ترور رژيم در دخمه ها طراحی و با موافقت خامنه ای باجرا در آمده است.
هگل تعبير جالبی از رابطه انسان و تاريخ دارد، آنجا که ميگويد که تاريخ به ما ميآموزد که ما هيچ از تاريخ نياموخته ايم. اگر در صحت اين نظر و در سطح جوامع انسانی و بعنوان يک نظر کلی بشود تشکيکی جدی کرد، ولی صحت درستی نظر در رابطه با رژيمهای استبدادی بسيار بالاست و اين درجه صحت در مراحل آخر سقوط بسيار بالاتر است. بدون علت نيست که هميشه مستبدان از آخرين کسانی هستند که علائم زوال و سقوط را ميبينند و اين يکی از عللی ميباشد که قدرت سازمان يافته هيچگاه خود خود را منحل نميکند و اين انحلال بايد از طريق عصيان نيروهای محرکه انسانهايی روی دهد که در بود استبداد، نبود خود را ميبينند
البته پر واضح است که قدرت برای حاکميت هميشه به مشروعيت احتياج دارد و بدون اين مشروعيت دير پايی نميتواند داشته باشد. يکی از علل اصلی اين است که چون قدرت محصول رابطه نابرابر است و چون اين نابرابری با طبيعت آزاد انسان رابطه ای بر اصل تضاد ايجاد ميکند. استقامت محصول چنين رابطه ای ميباشد که سعی در خنثی کردن اثر قدرت دارد. برای از بين بردن و يا تخفيف استقامت، قدرت نياز دارد که در درجه اول انديشه راهنمايی ايجاد کند، که انسانهای تحت تعرض قدرت، نابرابری را امری طبيعی بپندارند. موفقيت يک چنين انديشه ای را در فلسفه های يونانی، بخصوص فلسفه افلاطون و ارسطو در رابطه با قدرت، جامعه و جنسيت و يا در اديان هندو و نقش کاست در پذيرش نابرابری های شديد اجتماعی، ميتوانيم بينيم. و اينکه در اسلام حوضه، ارسطو بعنوان معلم اول شناخته ميشود، نشان از غلبه انديشه تضاد و سلطه، بر انديشه توحيد دارد و بنا براين بسيار طبيعی مينمايد که مردم را عوام کالانعام بدانند و آقای خامنه ای ايرانيها را گوسفندانی بداند که او ميداند چگونه به چرايشان ببرد
وقتی که رژيم استبدادی انحصار توليد انديشه، که هيچ نيست جز نحله های مختلف انديشه جبار، را از دست ميدهد و بنا بر اين مشروعيتش بطور جدی مورد سوال واقع ميشود، درگير موازنه ترس و خشم، در رابطه با جامعه ميشود. بدين معنی که جامعه تا زمانی که ترسش از رژيم بيشتر از خشمشان ميباشد، استبداد کنترل نسبی را دارد. ولی وقتی که در نتيجه مجموعه ای از عوامل، تعادل بر عکس شود و خشم مردم از استبداد بيشتر از ترسشان شود، در اينموقع اعمال رژيم به قصد تحميل ترس بر جامعه نتيجه عکس دارد
جامعه ايرانی هر روز بيشتر موازنه ترس- خشم را به نفع خشم بر هم زده و ميزند. تظاهرات عظيم عاشورا که در وجدان عمومی اش همان کاری را کرد که با شاه کرد و در کنار يزيدش نشاند، و حتی حکمی بدتر از شاه برايش صادر کرد، چرا که شاه در عاشورا کشتار نکرده بود و رژيم کرد، و اين به ما ميگويد که رژيم رفتنی ميباشد. هر چه زودتر آقايان موسوی و کروبی متوجه اين امر شوند که اين رژيم مانند حضرت سليمان مرده است، کار سريعتر و با خسارت کمتری انجام خواهد شد. ولی انگار آقايان باور ندارند و منتظرند که موريانه ها اين امر را به ايشان ياداور شوند. ولی اين را نيک بدانند که اين خيزش انقلابی به حرکت آمده و با شما و يا بی شما به سر منزل آزادی و استقلال و جمهوری خواهد رسيد. چه خوب خواهد شد که شما نيز همراه اين موج استبداد شکن باشيد. نقشی بس تاريخی بازی کرده ايد. اين نقش را به آخر برسانيد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016